سوخته گرچه پرش از شرر غارت ها

سوخته گرچه پرش از شرر غارت ها
پا نهاده است روی تاج ابر قدرت ها
 
اسکتوا گفت‌ و عوالم همگی لال شدند
ریخت از هیبت او هیمنه ی هیبت ها
 
سال ها پیش در این شهر بزرگى مى کرد
آه دیگر خبری نیست از آن عزت ها
 
بین این شهر بنا بود که مهمان باشد
اُف بر این رسم پذیرایى و این دعوت ها
 
شاهبانوى جهان باشى اگر هم ، وقتى
دست بسته برسى ، مى شکند حُرمت ها
 
دختر پرده نشین علی و فاطمه را
نگهش داشته کوفه سرِ پا ساعت ها
 
لااقل کاش اباالفضل برایش می ماند
با حضورش چه کسی داشت از این جرأت ها
 
خارجى زاده که گفتند دلش سوخت ولى
قارى اش آمد و برداشته شد تُهمت ها
 
داشت‌ مانند علی خطبه ی غرّا می خواند
سر که آمد به سر آمد سخن و صحبت ها
 
دست بر شانه ی طفلان حرم می گیرد
آنکه خم بود به پایش همه ی قامت ها
 
می دوَد تا که کسى نانِ تصدّق نخورد
آرى افتاده به دوشش همه ی زحمت ها
 
شد قبول اُمّ حبیبه ! همه نذرى هایش
خانمش آمده در کوفه پس از مدت ها
 
اولش هرچه نظر کرد کسی را نشناخت
تا سرِ نیزه نشین کرد عیان نسبت ها
 
روز از شدت گرما و شب از سرمایش
پوست انداخته بودند همه صورت ها
 
سَر که افتاد زمین زود برَش داشت رباب
چون‌ دگر گیر نمى آمد از این فرصت ها
115
0
موضوعورود اهل بیت (علیهم السلام) به کوفه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرگروه یا مظلوم
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی

حاج حسین طاهری
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت