- صفحه اصلی
- چو در باختر گشت، مهر منیر
چو در باختر گشت، مهر منیر
لینک
https://ayohalmazloom.com/p-263609
چو در باختر گشت، مهر منیر
به چنگال اهریمن شب اسیر
گرفتند با آن اسیران سپاه
به نزدیکی کوفه، آرامگاه
سر شاه را خولی نابکار
گرفت و سوی کوفه شد رهسپار
بدش خانه، فرسنگی از کوفه دور
همی تاخت تا خانه ی خود ستور
دو زن داشت آن مرد کافر نژاد
یکی بد نهاد و یکی پاکزاد
که بودی به آل علی دوستدار
ز حالش بد آگاه آن نابکار
ستم گستر از بیم آن پاکجان
سوی مطبخ خانه شد در نهان
سرشاه را در تنوری نهفت
به خاکستر آیینه را کرد جفت
از آن پس بیامد به آرامگاه
بدو گفت زن کاندربین خیمه گاه
کجا بودی و پیشت آمد چه سود؟
بگفتا: بجز رنج سودی نبود
کسی سر ز فرمان دارای شام
کشید و کشیدیم ازو انتقام
زن آورد نان و خورش، خورد مرد
به بستر سپس دیده بر خواب کرد
چو رفت ازشب تیره نیمی فزون
ز مشکوی خود آمد آن زن برون
که شوید به آب روان روی و دست
ز بهر پرستش، زن حقپرست
بدو تافت نوری ز سوی تنور
چو بر موسی از سینه ی کوه طور
به چشم آمدش آن زن پارسا
همه خانه روشن ز نور خدا
به دیوار زد پشت و از پا نشست
ز حیرت بمالید بردیده دست
به مطبخ بسی مرغ موینده دید
ز خون، سرخ منقار و پرها سپید
ازآن نور و مرغان شد اندر شگفت
شتابان بدان سوی ره برگرفت
بدید انکه مطبخ چو باغ بهشت
شده پر ز حوران مینو سرشت
به نیلی حصار فلک، سبز نور
چو آتش زبانه کشد از تنور
زحیرت همی گفت حق را درود
به ناگاه آمد ز گردون فرود
یکی سبز هودج، در آن چار، زن
سیه پوش چون طره ی خویشتن
به هر سویشان حوریان، اشک ریز
ز پرویزن غم به سر، خاک بیز
از آن چار، یک زن چو دریای نور
خروشان روان گشت سوی تنور
برانگیخت آن بانوی پر فتوح
در آن خانه از اشک، طوفان نوح
شد از چشم گریان آن داغدار
زنو سر فارالتنور- آشکار
چو لختی به سر بر زده و ریخت آب
ز بیننده بروی چون آفتاب
برآورد گریان ز خاک تنور
بریده سری همچو تابنده هور
ببوسید و بر سینه بنهاد و گفت
که ای جان مادر به درد تو جفت
از آنکس که سر دور کردت ز تن
ستاند جهان آفرین داد من
سرت را که بد زیب آغوش من
همیشه بدش جای بر دوش من
چو دیدم به خاک تنور اندراست
چو آیینه محتاج خاکستر است
ندارم من از عرش دادار، دست
که تا دشمنان تو هر کس که هست
فرستد به دوزخ خداوند پاک
بسوزاند از آتش تابناک
ز افغان آن بانوی مویه گر
گرستند آن بانوان دگر
بسی مویه کردند و بگریستند
زن، اندر تحیر که خود کیستند
چو آن سوگواری ازایشان بدید
غمین گشت و از سینه آهی کشید
شنیدند چون بانگ او بانوان
نهادند سر را در آن خاکدان
ز مطبخ سوی چرخ رفتند زود
به سوی تنور آمد آن زن چو دود
برآورد آن گوهر پاک را
سترد از سرو روی او خاک را
چو زان پیشتر شاه را دیده بود
به دل مهر آنشاه بگزیده بود
چو لختی نگه کرد وی راشناخت
زدل نعره ی و احسینا فراخت
چنان زد به سردست، کز هوش رفت
توگفتی که از پیکرش توش رفت
درآن بیهشی دید شیر خدا
نشسته است با سرور انبیا
به نزدیک ایشان حسین (علیه السلام) و حسن(علیه السلام)
به هم هر چهارند گرم سخن
بترسید برخود زن از کار شوی
به ناگه شهنشه برو کرد روی
بفرمود: ای زن مدار ایچ باک
زکردار شویت که یزدان پاک
نگیرد تو را بر بدی های جفت
که رازی بر او نباشد نهفت
زن از گفته ی شاه شد بی هراس
بگفتا: که ای شاه یزدان شناس
که بودند این چار زن کاین زمان
برفتند از این خانه، زی آسمان؟
بفرمود: بد مریم خوش سرشت
دگر آسیه جفت فرعون زشت
سه دیگر خدیجه (سلام الله علیها) چهارم بتول (سلام الله علیها)
که بد بهر فرزند فرخ ملول
پس ازگفت شه آمد آن زن به هوش
بزد همچو رعد بهاران خروش
بیاورد کافور و مشک و گلاب
یکی غالیه دان و، جامی پر آب
بداد آن سر پاک را شستشوی
سپس کرد، زان غالیه مشکبوی
زدش شانه بر موی و سودش عبیر
بپیچد بر جامه ای از حریر
بیاورد و آن را به جایی نهاد
بیامد به بالین آن بد نهاد
بگفتش چو بیدار کردش زخواب
که بادا تو را خانه ی دین خراب
سر پور پیغمبر خویشتن
کنی دور با خنجر کین زتن
به مهمانی آری و اندر تنور
دهی جای ای کافر پر غرور
یکی سوی گردون فرادار گوش
شنو از سروشان فغان و خروش
همه آفرینش پر از ماتم است
نظام جهان سر بسر درهم است
بگفت این و بنمود چادر به سر
ز خانه سوی کوچه شد رهسپر
بدو گفت خولی پر از ترس و بیم
که از زن مکن کودکانم یتیم
زن از گفت او بر خروشید زار
بگفتا: که ای مرد بد روزگار
نباشد تو را کودک تیره رای
به از کودکان رسول خدای
بگفت این و شد از برش ناپدید
درآن خانه دیگر کس او را ندید
110
0
موضوعورود اهل بیت (علیهم السلام) به کوفه | مصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرمیرزا احمد الهامی کرمانشاهی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت
از حرم تا قتله گه، زینب صدایت کرده است
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
در گوشه گودال،خدایا خبری هست!
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
رحمی قرار نیست که بر پیکرش کنند
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت علی اکبر (علیه السلام)
دیدم لب عطشان را ای کاش نمی دیدم
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
ای تیر بلا شیشه ی جان را تو شکستی
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزحضرت علی اکبر (علیه السلام) | حضرت علی اصغر (علیه السلام)
پیش نگاهم که ز زین پیکرت افتاد
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
خنجر کشیده اند خدا را رضا کنند
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
نگفتنی است غم بی شمار انگشتر
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
بر حنجرت سرنیزه تا بالاوپایین می رود
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت علی اصغر (علیه السلام)
از خدا اول برایت اذن پوشیدن گرفتم
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزحضرت زهرا (سلام الله علیها) | حضرت زهرا (سلام الله علیها) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
رفتن تو میزند آذر به خیلی چیزها
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زهرا (سلام الله علیها) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
خاتم فقط به دست تو زیبنده شد حسین
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
کاش آنشب همه جا شب می شد
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
خوردی امروز نیزه فردا نعل
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
ز بس که نیزه نشسته به جسم پرپر تو
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
چرا به خاک فتاده ، تن مطهر تو ؟
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزحضرت علی اصغر (علیه السلام)
نه علمدار مانده در بر تو
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
لشگر آن دم که بر سرش میریخت
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت علی اصغر (علیه السلام)
آنقدر چکمه به پهلوش زدن نامردا
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
ای چرخ سفله تیر تو را صید کم نبود
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
این حسین کیست که از هر محنش ، عالم سوخت
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
ای شهیدی که جدا سر ز قفا شد ز تنت !
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
ای حسینی که جهان در محنت خون گرید
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شنیدستم که شاه عشقبازان
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزحضرت علی اکبر (علیه السلام) | حضرت علی اصغر (علیه السلام)
الحق نماز آن به در بی نیاز کرد
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان