ایها المظلوم-ayohalmazloom
مدح-امام-جواد-علیه-السلام
لطفاً برای جستجوی گریز های متفاوت در این مناسبت به کادر جستجوی گریز در سمت راست صفحه مراجعه فرمایید
نمایش هر صفحهمورد
کجا است زنده دلی کاملی مسیح دمی
که فیض صحبتش از دل برد غبار غمی
 
خلیل بت شکنی کو که نفس دون شکند
که نیست در حرم دل به غیر او صنمی
 
ز کید چرخ در آن دور گشت نوبت ما
که نیست ساقی ایام را سر کرمی
 
زمانه خرمن دانش نمی خرد به جوی
بهای گنج هنر را نمی دهد درمی
 
مباد آن که شود سفله خوی کامروا
که هر زمان کند آغاز فتنه و ستمی
 
گذشت عمر و دریغا نداد ما را دست
حضور نیم شبی و صفای صبح دمی
 
قسم به جان عزیزان به وصل دوست رسی
اگر از این تن خاکی برون نهی قدمی
 
خلاف گوشه نشینان دل شکسته مجو
که نیست جز دل این قوم دوست را حرمی
 
غم زمانه مخور ای رفیق باده بنوش
که دور چرخ به جامی گذاشته، نه جمی
 
ز بینوایی و دولت غمین و شاد مباش
که در زمانه نماند گدا و محتشمی
 
ز اشتیاق بلند آستان شه هر شب
فراز عرش فرازم زآه خود عَلَمی
 
به خَلق آن چه رسد فیض زآشکار و نهان
ز بحر جود شه دین جواد هست نَمی
 
محمد بن علی تاسع الائمه تقی
که بحر همت او است بی کرانه یَمی
 
بدان خدای که باشد زکلک قدرت او
نقوش دفتر هستی ماسِوی رَقمی
 
که با ولای شفیعان حشر احمد و آل
«محیط» را نبود از گناه خویش غمی
 
شهان کشور نظمیم ما ثناگویان
اساس سلطنت ما است دفتر و قلمی
ای وجودت حیات‌بخش وجود
سائل درگهت کرامت و جود
 
آیۀ هشت سورۀ نوری
به جوادالائمه مشهوری
 
مظهر جود ذات لم یزلی
سیدی یا محمد بن علی
 
تو محمد، علی‌ست ابن و ابت
کنیه ابن الرضا، تقی لقبت
 
خَلَف پاک مرتضایی تو
کوثر حضرت رضایی تو
 
پدرت گفت: نازنین پسرم! 
ای فدای تو مادر و پدرم....
 
مظهر کامل امام رضا
آفتاب دل امام رضا
 
حافظ سر کبریایی تو
وارث علم انبیایی تو
 
تو ز اسرار غیب آگاهی
در حقیقت خلیفة اللّهی... 
 
کاظمینت درون سینۀ ماست
نجف و مکّه و مدینۀ ماست 
 
یم جود و فتوّت‌اید همه
اهل‌بیتِ نبوّت‌اید همه 
 
همگی باب‌های ایمانید
اُمَنای خدای رحمانید
 
تا صف حشر، اصل هر کَرَم‌اید
رکن ارکان و قادَةُ الاُمَم‌اید
 
سرّ غیب خدا به قلب شماست
"وَارْتَضاکُمْ لِغَیبِهِ" گویاست
 
چشم دل بی فروغتان کور است
شاهد من "کَلَامُکُمْ نُور" است
 
دلتان بحر بی کرانۀ علم
کیست غیر از شما خزانۀ علم؟... 
 
بوسهٔ علم، بر لب و دهنت
فقه، در گاهواره هم‌سُخَنت
 
پیش علم تو علم عالم چیست!؟
در حضور تو پور اکثم کیست!؟
 
کل قرآن دلیل منطق توست
پور اکثم ذلیل منطق توست
 
یک کلام تو صد سپهر کمال
یک سؤال تو سی هزار سؤال
 
علم‌ها قطره و تو دریایی
عالمی بنده و تو مولایی
 
تـو ابالهـادی و اباالکـرمی
تـو کلیـم‌اللَّه مسیـح دمی
 
تو که در هر دلی حرم داری
تو که با دشمنت کرم داری
 
تو که بر خشم خصم می‌خندی
به روی دوست در نمی‌بندی
 
ای به دست تو باز، مشکل من
یـاد رویـت چـراغ محفل من
 
تشنــۀ کوثــر ولای توأم 
سرفرازم که خاک پای توأم 
 
بنده‌ام بنده‌ای گنه کارم
از دو عالم فقط تو را دارم
 
من اگر در گدایی‌ام کاهل
تو به جود و کرامتی کامل
 
ای ولایت تمام ایمانم 
کاظمین تو قبلۀ جانم
 
هر چه هستم گدای این کویم 
با تمام وجود می‌گویم:
 
اَنت بابُ المراد ادرکنی
یا امام جواد ادرکنی
 
سیّدی "میثم" ام قبولم کن
خاک ذریّۀ رسولم کن
حمد بی حد خدای رحمان را
که ز نور آفرید نیکان را
قدرتش را به رخ کشید و سپس
خلق فرمود نور ایمان را
از میان تمام مخلوقات
برگزید عالمانِ قرآن را
راسخون را امینِ وحیَش ساخت
ساخت از علمشان حکیمان را
با اَمینانِ وحی، در عالَم
برتری داد خَلقِ انسان را
از میانِ تمام امت ها
خود سوا کرد ما محبان را
چارده نور در دلِ ما ریخت
داد بر ما تمامِ احسان را
یکی از آن چهارده انوار
هدیه شد خطّه ی خراسان را
قبل از آن در مدینه بابا شد
ای بنازم قدومِ جانان را
در همان نونهالی اَش، پدرش
مُلکِ زَر ساخت خاک ایران را
ما شدیم عاشقان آن حضرت
داد بر ما کلید رضوان را
چون عیان شد جمال زیبایش
همه دیدند روی سبحان را
شد جوادالائمه سلطان و...
ما همه سائلان، کریمان را
 
ای مَدار ولایتِ عظما
یا جوادَالائمه ادرکنا
 
ای جمالِ ربوبی اَت زیبا
وی جلالِ الهی اَت والا
حوریانِ بهشت آمده اند
تا گذاری قدم به این دنیا
ای بهای جنان ز لبخندت
سالها منتظر تو را بابا
در نگاهِ رضا پر از شوق است
خوش بنازد به قامتت جانا
دودمانت ندیده مولودی
اینچنین پر ز برکت، ای آقا
مادرت هم ندید میلادت
عمه ی با فضلیتت، حتی
تو که هستی که اینهمه بردی
دل ز آل محمد ای یکتا
چون به دنیا دو دیده وا کردی
گوشِ جانت به هر صدا، شنوا
نورِ رویت به آسمان ساطع
برکاتِ وجودی اَت، غوغا
سجده اَت در کمالِ آرامش
اَشهَدَت، لا اِلهَ اِلّا الله
به رسولِ خدا گواهی داد
آن زبانت به شیوه ای، شیوا
کف زدند اهلِ آسمان و زمین
چونکه گفتی علی ولی خدا
 
ای مدار ولایت عظما
یا جوادالائمه ادرکنا
 
ای امامِ تمامِ مخلوقات
قبله گاهِ تمامیِ حاجات
اهلِ عالم تو را چنین خوانند؛
نقطه ی عطفِ کلِ موجودات
ای تو را علم اول و آخر
با خبر از جمیعِ مکنونات
ظاهر و باطن از تو مخفی نیست
عالَم و آدم و همه ذرات
ای بنامت هزار و یک اَسماء
وی خدا را به هر صفت مرآت
همه ما را به اسم بشناسی
آگهی از درونِ ما بِالذّات
میشناسند از تو خالق را
به تو سوگند جمله مصنوعات
هر که دریای علم را داراست
از تو یک قطره اَش ز معلومات
فیلسوفانِ دهر معترفند...
نزدِ تو علمشان چو مجهولات
دیده عالَم مناظراتِ تو را
اِبنِ اَکثَم کجا و آبِ حیات!
تو کجا، دانشِ قیافه شناس!
ای خدا را نشانِ ذات و صفات
مشرکان، سرکشان، تو را دشمن
سازشِ تو به دشمنان، هیهات
ما کجا، وصفِ تو کجا، آقا
همه اینها بضاعتی مزجات
 
ای مدار ولایت عظما
یا جوادالائمه ادرکنا
 
ای نگاهت، نگاهِ رحمانی
همه اوصافِ توست، سبحانی
یک نظر گر کنی به خَلقِ جهان
میشوند اهلِ دین همه، آنی
دوستانند جمله در قِلَّت
دشمانند در فراوانی
شیعیانت میانِ عسر و هرَج
عاشقانِ تو در پریشانی
مومنین را گِره بکار افتاد
مسلمین را به درد، درمانی!
یک نظر کن سوی محبانت
که تو حاجاتِ هر که را دانی
خیلِ حاجات بر تو آوردیم
تا تو حاجت روا بگردانی
انتظارِ فرج شده دشوار
آه از این انتظارِ طولانی
دستِ ما را به دستِ او برسان
جانِ ما را در او نما فانی
کن لباسِ فرج بر اندامش
با دعا، یک دعای طوفانی
خصمِ زهرا ز مکه بیرون کن
فتح کن کعبه را به آسانی
حجِ ما با امامتِ مهدیست
همرهِ سیدِ خراسانی
برسان مرگِ سرخِ ما، سوگند...
بر ابومهدی و سلیمانی
 
ای مدار ولایت عظما
یا جوادالائمه ادرکنا
عشق می کند به تار تارِ زلفت استناد
دل به حرف حرفِ بخششِ تو دارد اعتقاد
لحظه لحظه، موج موج و فوج فوج، اعتماد
خانه خانه کوچه کوچه جاده جاده امتداد
 
بندهء محبت توایم هر چه باد باد
جان عالمی فدای نام حضرت جواد
 
نیست کار هر قلم که رو کند نشانه ای
روی کاغذ آورد سرود عاشقانه ای
خط به خط رقم زند چکامه ای ترانه ای
مدحِ بی کرانه ایّ و متن عارفانه ای
 
در ثنای آن کسی که هست جود را نماد
جان عالمی فدای نام حضرت جواد
 
هم بهشت آفرینش از رُخت حکایتی
هم رُخت ز نور حضرت رضا روایتی
هم که بخششت ز بخشش خداست آیتی
آیت سخاوتیّ و لنگر هدایتی
 
من فقیر و تو جواد و من مُرید و تو مراد
جان عالمی فدای نام حضرت جواد
 
ای که در نسب سلالهء ابوالعجائبی
نورِ نجمِ ثاقبیّ و جلوهء کواکبی
در شگفتم از چنین مواهب و مناقبی
درخورِ تو نیست هیچ شعر و هیچ قالبی
 
نه غزل نه مثنوی نه شعرِنو نه مستزاد
جان عالمی فدای نام حضرت جواد
 
گرچه آفتاب پیش نور تو ز پا نشست
گرچه ماه دید حُسن صورتت، به جا نشست
گرچه کوه دید هیبت تو بی هوا نشست
ابن أکثم از جواب ماند و بی صدا نشست
 
هفت آسمان ولی به احترامت ایستاد
جان عالمی فدای نام حضرت جواد
 
حرز تو برای رفع هر بلا مجرب است
خوش به حال هر که در بساط تو مقرب است
یا کسی که پیش تو به نوکری ملقب است
نوکر تو منتسب به توست پس مهذب است
 
خادمت همیشه شاد و نوکر تو زنده باد
جان عالمی فدای نام حضرت جواد
 
هم به قلب شیعه نور عشق را نهاده ای
هم بزرگِ اهل جود و هم بزرگ زاده ای
اعتبار و آبرو به اهل جود داده ای
سومین محمدِ عزیزِ خانواده ای
 
حرف عاشق است ظهر و عصر و شام و بامداد
جان عالمی فدای نام حضرت جواد
رسیدم باز هم بی استخاره
حرم حال خوشی دارد دوباره
شب است و آسمان با یک اشاره
به روی صحن می ریزد ستاره 
 
دوباره دل فقیرِ خانه زاد است
مقیم جنّتِ باب الجواد است
 
تماشا میکنم این تاب و تب را
چشیدم دم به دم طعم رطب را
ببین مولودِ آیینه نسَب را
چراغان میکند ماهِ رجب را
 
خبر آورده با خود نصّ قرآن 
پدر شد حضرتِ شاهِ خراسان
 
سلامی عرض کردم محضرِ یار
مبارک باد گفتم! کردم اقرار
که هر ثانیه مشتاقم به دیدار
زدم رویِ ضریحش بوسه ده بار
 
دل از من برده؛ خیلی بیقرارم 
جواد إبن رضا را دوست دارم
 
دو چشمانش پناهِ اهل عالم
دعایش بهترین دارو و مرهم
به عشقش میچکد بارانِ نم نم 
نگاهش هست اعجازِ دمادم
 
به روی سنگ اگر ذکری بخواند
سریعاً میشود درّ و زبرجد
 
همان ذکری که عشقِ «إن یکاد» است-
-جواد است و جواد است و جواد است
کراماتش چنان در ازدیاد است
بساطِ حاتم طایی کساد است
 
شبیه حضرت موسی بن جعفر
به سائل میدهد از هر چه بهتر
 
همان عشقی ست که در جستجویم
گدای او شدن؛ شد آرزویم
کنارش گرچه غرقِ گفتگویم
نیازی نیست از حاجت بگویم
 
نشستم تا که از ماهِ منیرم
براتِ کربلا عیدی بگیرم! 
بار دیگر عشق با الفاظ من همراه شد
باز شعرم از شعور تازه ای آگاه شد
نغمه وگلبانگ "جانم یا ولی الله" شد
صحبت از خورشید شد ازآسمان ازماه شد
 
فیض نوری آمد وطبع مرا پُرنور کرد
جلوه ی ماه رجب قلب مرا مسرور کرد 
 
با گل رویت جهان را باز گلشن کرده ای
غنچه ی لبخند را غرق شکفتن کرده ای
ساحت باغ تولا را مزیّن کرده ای
دیده ی خورشید  دل را باز روشن کرده ای
 
ماهی وهفت آسمان عشق همرنگ توبود
خوب شد زود آمدی خورشید دلتنگ توبود
 
جود را گفتم صدا می زد که دریایش تویی
علم را گفتم ندا در داد دانایش تویی
عشق را گفتم صدا زد شور وغوغایش تویی
«یامن ارجوه لکل خیر» معنایش تویی
 
مهروماه آسمان نوری زمشکات توأند
عالم وآدم گدای جود وخیرات توأند
 
ازکلام وحی گشته نورباران سینه ات
علم الاسما بود یک گوهر گنجینه ات
می درخشد تا قیامت پرچم سبزینه ات
پور اکثم ها همه ماتند در آئینه ات
 
صحبت از دریا اگر چه درحد این قطره نیست
آن که فیض ازتو نبرده، ای فروغ دیده کیست؟
 
مژده ی آزادگی را بر اسیران می دهی
نور برآئینه ی روشن ضمیران می دهی
رشته مروارید را دست فقیران می دهی
بهتراز آن را اگرکه بر امیران می دهی
 
می کنی بردشمن دین با کرم روشنگری
«قدرزر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری»
 
آسمان خاک قدم های تو را برداشته
قبضه ی خاک تو را بهر شفا برداشته
عطرجانبخش تو را با خود صبا برداشته
هرکه با نام شما دست دعا برداشته
 
برروی بال دعای خویشتن گُل می زند
با تولای شما برآسمان پُل می زند
 
من که با ذکر مدام تو عبادت می کنم
کی تولای تو را با نفس قسمت می کنم
گرچه از هجران کوی تو شکایت می کنم
ازهمین جا با شما قصد زیارت می کنم
 
یا ولی الله !  ای نور دوعالم السّلام
یا امین الله، ای فیض معظم السّلام
 
آفتابا ذره ات را آسمان پرواز کن
بر محبانت دری از لطف و احسان باز کن
درکلام من به وصف خویشتن اعجاز کن
توشه ی فردای رستاخیز مارا ساز کن
 
گرچه شعرم ای «وفایی» نیست مانند کمیت
هدیه ای آورده ام بهر رئوف اهل بیت
نوری ز عرش آمد و وقتِ سپیده شد
مابِین شهر صوت اذانی شنیده شد
در صور جسم،نفخه ی روحی دمیده شد
آئینه ی جمال نبی آفریده شد
 
خورشیدِ روی بام رضاجان ما..،سلام
ای سومین محمد ایمان ما..،سلام
 
لبخند تو به خوشه‌ی گندم سلام کرد
بامِ عروج ، بالِ تو را احترام کرد
شُرب نگاهِ تو چه شرابی به جام کرد
چِل سال انتظار پدر را تمام کرد
 
از قعرِ چاهِ طعنه ی مَردُم..،رها شدی
تو یوسف مدینه ی یعقوب ما شدی
 
جود تو شیعه را ز گدایی مُعاف کرد
باید به دور دست کریم‌ات طواف کرد
حُبِّ تو ریسمان دلم را کلاف کرد
حتّی عصا به مرتبه ‌ات اعتراف کرد
 
عشق تو حُکم قطعیِ حفظ شعائر است
هرکس که بی ولای تو مُرده‌است..،کافر است
 
در فصل‌فصلِ کوچ،شبیه کبوتریم
از کاظمین تا حرم طوس می پریم
جیره‌بگیرِ گندم خواهر_برادریم
ما ریزخوار سفره ی موسی‌بن جعفریم
 
این کاسه‌ها رسیده به خوان سِتُرگ تو
قربان سفره‌داری بابابزرگ تو
 
در خاک ما نسیم دل‌انگیز یاس‌هاست
ایران؛پناهگاهِ ولایت‌شناس‌هاست
روی ضریح‌ها گرهِ التماس‌هاست
این عمه جانِ تو بخدا جانِ فارس هاست
 
مانند موجِ عاطفه ها در تلاطمیم
خدمتگزار حضرت معصومه ی قمیم
 
نقش تو طرح نقشه ی آب و گل من است
حِرزَت امید آخر هر مشکل من است
پشت در حریم شما..،منزل من است
باب‌الجواد؛باب مراد دل من است
 
دروازه ی رسیدن شیعه به جنتی
تو آن جواز آخر قبل از زیارتی
 
در دشت خشک لذت باران تویی تویی
تلفیقی از کرامت و احسان تویی تویی
روز جوانِ مردم ایران تویی تویی
اصلاً علیِّ اکبر سلطان تویی تویی
 
هرچند مَشهَدی‌ شده ام..،کربلایی‌ام
من بی قرار بوسه‌ی پائینِ پایی‌ام
 
 
زلف تو جز نوازش باد سحر ندید
شش‌ماهگیِّ عاطفه‌ ی تو خطر ندید
گهواره ات لطیف تر از جنس پر ندید
شکر خدا که تشنگی‌ات‌ را.، پدر ندید
 
آه از دل حسین..،سه‌شعبه بلند شد
اصغر سرش به تکّه ای از پوست بند شد
 
اشک پدر به گونه‌ی اصغر چکید..،آه
با چه مشقتی به خیامش رسید..،آه
این صحنه را سکینه دم خیمه دید..،آه
ارباب از رباب خجالت کشید..،آه!...
 
ولله قلبِ اَخنَس و خولی رقیق نیست
قبری که کنده اید برایش..،عمیق نیست
عاشقم عاشق نامی، منم و عشق امامی
غرق در سرّ جوادم، چه امامی و چه نامی
 
دف‌زنان، خواند مدینه: «طَلَعَ البَدرُ عَلَینا»
سر زد از خانۀ خورشید، عجب ماه تمامی
 
نُه کبوتر، دل تنگم به حرم کرده روانه
تا به تو، از قم و مشهد برسانند سلامی
 
شده‌ای پیرِ جهانی به جوانی و شدم من
بندۀ پیر خرابات و عجب لطف مدامی
 
«همه عزّی و جلالی، همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری، همه جودی و» مرامی
 
آه! اگر نان یتیمی، رسد از خوان کریمی
وای! اگر از تو جوادی، برسد جامه و جامی
 
با تو، بی‌خود شدن از خویش؛ چه مستی حلالی!
بی تو، چرخیدنِ بی‌عشق؛ چه احرام حرامی!
 
پسر حیدری و خاتم جود است به دستت
شود آزاد، نگاهت اگر افتد به غلامی
 
عالمی دل به رضا بسته، رضا دل به تو داده‌
برده‌ای خسرو شیرین! دل سلطان به کلامی
 
باب اگر باب جواد است، در آن گوشه مقیمم
بیش از این در همه آفاق، مگر هست مقامی؟
 
«من از آن روز که در بند تو» هستم، شدم آزاد
ندهم هر چه رهایی، به چنین حلقۀ دامی
 
به چه کار آیدم این سر؟ نرسد گر به سرایت
بشکند پای طلب، گر نزند سوی تو گامی
 
ای محمد! برسد بعد تو، همنام تو بی‌شک
که بر این سلسله، نامش بشود حُسن ختامی
 
نظری کن که دلم را برسانم به طلوعش
که خروش قلمم را، برسانم به قیامی
رحمت بر انوارت که نورانی ترینی
مولود پر خیر امام هشتمینی
بالاتری از فهم و ادراک زمینی
نزد پدر، مثل علی اکبر، نگینی
 
دریای احسان، نور ایمان، یا محمد
ای کوثر شاه خراسان یا محمد
 
برکت گرفت از مقدمت شهر مدینه
داده وجودت بر دل بابا، سکینه
بعد از چهل سال آمدی ای بی قرینه
مِهرت رسیده بر دلم سینه به سینه
 
مانند اجدادم همیشه زیر دِینم
تا که نفس دارم گدای کاظمینم
 
زیباترین تصویر، از ذات خدایی
تلخیص جود اهل بیت مصطفایی
از جنس أعطینایی و ابن الرضایی
بیش از گدا آقا تو دنبال گدایی
 
ای ماهِ در آغوشِ خورشیدِ ولایت
از ما پذیرا باش این عرض ارادت
 
ذکر ملک در پیشگاهت "إن یَکاد" است
تا حشر، درب خانه ات باب المراد است
سائل منم آقا اگر نامت جواد است
یک گوشه چشمت از سر من هم زیاد است
 
بر خاندان اطهرت دل باختم من
بر گردنم حرز تو را انداختم من
 
شأنت برای خلق، نافهمیدنی بود
باران به اذن حضرتت باریدنی بود
در کودکی، اعجازهایت دیدنی بود
پیشانی ات نزد پدر بوسیدنی بود
 
روح الامین بر درگهت مشغول بوده
قَدرت شبیه فاطمه مجهول بوده
 
مانند تو ای کوثرِ دور از تکاثر
از قاتلین مادرت دارم تنفر
یک عمر دستانم شده از برکتت پُر
یا ذا الکرم از این همه رحمت، تشکر
 
ای جلوه ی پر برکت نورٌ عَلی نور
چشمان بدخواهانت ای ابنُ الرضا کور
 
شد گریه ات بر داغ زهرا بی شباهت
از روضه هایش سال ها تر شد نگاهت
با مشت کوبیدی زمین مابین آهت
گفتی چه بوده مادرم آخر گناهت؟!
 
این غم فقط یک جور پایان می پذیرد
مهدی بیاید تا تقاصش را بگیرد
کجا روانه کنم  شور و شوق بی حد را
دو بال عاشق پروانه ای مردد  را
 
کجا بدون تلکف قبول خواهد کرد
بهانه گیری این گریه های ممتد را
 
میان عطر سکوت و سلام پیدا کرد
نگاه خسته ی من روشنای گنبد را
 
به گام های خیال غزل کسی می گفت
به کاظمین ببر کوچه های مشهد را
 
دو پلک مانده به باب الجواد با لبخند
گرفته زیر نظر عشق رفت و آمد را
 
به لطف گردش رندانه ی فلک امشب
علی گرفته در آغوش خود محمد را
 
خلاصه ی برکات چهارده معصوم
جواد کیست ؟ببین خود حروف ابجد را
 
ببخش سرزده شعرم رسیده،از سر شوق
ز یاد برده غزل، باید و نباید را
**
غزل فدای گل خنده ی جواد شود
جواد اگر که بخندد غزل زیاد شود
 
جواد اگر که بخندد بهار خواهد شد
بهار آینه دار نگار خواهد شد
 
زمانه با برکت تر، از او نخواهد دید
کمی به روی پسر خیره شد ، سپس خندید
 
برای قلب همه التیام خواهد شد
وهفت سال دگر او امام خواهد شد
حشمت از سلطان و، راحت از فقیر بینواست
چتر از طاووس، لیک اوج سعادت از هماست
 
راحت شاه و گدا را زین توان معلوم کرد
کو بصد گنجست محتاج، این به نانی پادشاست
 
پادشاهان را اگر چه چتر دولت بر سر است
بینوایان را ولیکن آسمانها زیر پاست
 
نیست گر درویش را بر خاتم زر دسترس
گنج گمنامی نگیندان خود نگین پربهاست
 
خرج شه باشد مدام از کیسه درویش عور
خرج درویشان تمام از کیسه لطف خداست
 
کار شه باشد گرفتن، شیوه درویش ترک
او کف دست است یکسر، وین سراپا پشت پاست
 
او همه استادگی و، این همه افتادگی است
او همه دست تعدی، این همه دست دعاست
 
فقر یکسر راحت امنیت و جمعیت است
پادشاهی جمله تشویق و غم و رنج و عناست
 
فقر صلح و دوستی و الفت و آسودگیست
پادشاهی جنگ و غوغا و زد و خورد و وغاست
 
خوی عالمسوز شاهان، آتش نمرودی است
طینت پاکیزه درویش خاک کربلاست
 
فقر را گسترده خوانی چون گشاد خاطر است
بر سر این خوان نعمت پادشاهان را صلاست
 
جز غم مردن چه غم دارد دگر درویش عور
کز کمند وحدت خود در حصار از هر بلاست
 
باغ جنت را نباشد برگ ریزان خزان
برگ عیش بینوایان ایمن از باد فناست
 
پیش سالک گفت و گو از سربلندیهای جاه
همچو عکس نخل در آب روان پا درهواست
 
عالم پستی ز بس آزادگان را خوشتر است
بید مجنون میرود بالا و رویش بر قفاست
 
چون رهاند گردن از طوق وبال عالمی
دست وپای دولت از خون جگرها در حناست
 
گو ننازد شاه چندین بر غنای خویشتن
گر گدا محتاج شده، شه نیز محتاج گداست
 
خلق عالم سر بسر هستند دست وپای هم
هم عصا پای شل و، هم دست شل پای عصاست
 
دولت از داد و دهش باشد تفاخر کردنی
چون سعادت میدهد، بال هما، فر هماست
 
نعمت الوان بدست مرد در رفتن خوش است
در خزان کردن حنا را بیشتر زیب و بهاست
 
آن قدر کز اهل دولت خوش بود داد و دهش
صد چنان نگرفتن از درویش مسکین خوشنماست
 
جود حاتم، گنج قارون، داغ استغنای اوست
گر چه جاهل معنی درویش پندارد گداست
 
نیست درویش آنکه بر دست کسان از ناکسی
همچو دلق خویشتن چشم طمع سرتا بپاست
 
نیست درویش آنکه پایش ره بدرها می برد
نیست درویش آنکه چشمش با کف خلق آشناست
 
نیست درویش آنکه از بس قوت حرص و طمع
از پی اظهار ضعفش دست بیعت با عصاست
 
خودنمایی از ریا در پرده عزلت کنند
خلوت این گوشه گیران چون لباس ته نماست
 
هست درویش آنکه در صحرای عشق خانه سوز
بر سرش ژولیده مویی خوشتر از بال هماست
 
هست درویش آنکه در راه طلب از احتیاط
با وجود چشم دائم همچو نرگس بر عصاست
 
گر خورد خاک و بخود پیچد ز غیرت دور نیست
مرد عارف بر سر گنج قناعت اژدهاست
 
وحشت از غیر حقش در الفت خلق است کم
از همه عریانیش پوشیده در زیر قباست
 
وقت خفتن دست از فرش حصیرش کوته است
شب چو برخیزد به پا، دست دعایش عرش ساست
 
کس نبیند هرگزش از تنگدستی تنگدل
دست امیدش چو در گنجینه لطف خداست
 
از جفای سنگ طفلان حوادث فارغ است
از تهیدستی بخود چون بید اگر بالد بجاست
 
گر بود مفلس ز ملک و مال، از آنش باک نیست
خلعت «الفقر فخری »از برش زینت فزاست
 
مفلس ننگین که باشد؟آنکه دامان دلش
خالی از نقد ولای سرور اهل سخاست
 
آفتاب عالم آرای سپهر دین «تقی »
آنکه از نورش جهان علم و دانش را ضیاست
 
مهر تابان رو از آن دارد بر هر خشک و تر
کو بخاک درگه آن ذره پرور آشناست
 
در تلاش اینکه ساید بر ضریحش روی زرد
آفتاب از صبح تا شب بر درش در دست و پاست
 
تا زمین را برگرفت از خاک جسم پاک او
گر ز حسرت آسمان را مانده گردن کج، بجاست
 
چشمه خورشید، تا چشم آب داد از خاک او
تا قیامت کشت هستی را از آن نشو و نماست
 
از حریمش رفتن و، گردش نگشتن مشکل است
گر شط بغداد را چین بر جبین باشد رواست
 
سائلش روی پریشانی نمی بیند دگر
گر مه از وی نور خواهد، قرص خورشیدش اداست
 
عاجز از سامان خرج دست ابر آسای اوست
بحر از گرداب اگر بر خویش می پیچد رواست
 
از محیط دست او، تا دامن حاجت مدام
گر گهر غلتان نباشد پیش جودش کم بهاست
 
آنچه ابر جود و سیل همت او کرد صرف
نام بحر و کان نمیدانم چه سان دیگر بجاست!
 
تا نگردد خواهش سائل مکرر پیش او
از بزرگی کوهسار همت او بی صداست!
 
پیش بینا نیست اکسیری به از خاک درش
تا رسانیده است حاجت خویش را آنجا غناست
 
تخم حاجت را ز بس جودش ز عالم برفگند
آنکه تنگی میکشد روزگار او سخاست
 
کرده با خلق وسیعش نسبت دوری درست
وسعت صحرا ز خاطرها از آن رو غمزداست
 
خاکروبان درش را در نظر از زهد پاک
ز آتش زر غصه دنیا چو کام اژدهاست
 
دعوی اغیار در زهد و ورع با حضرتش
دعویی باشد که سگ را در قناعت با هماست
 
زندگی تا هست و، عالم هست، ور دم مدح اوست
حیف اما زندگی کوتاه و علم بی بقاست
 
زندگی شاها نباشد زندگی، بی یاد تو
تاکه جان دارد، زجان واعظ ترا مدحت سراست
 
نی نی کلکم شکر ریز است از مدحت همین
بعد مردن هم چو نی در استخوانم این نواست
 
از برای فکر مدحت با هزار اندوه و غم
غنچه گردیدن مرا با خویش باغ دلگشاست
 
خویش را گنجانم ار در خیل مداحان تو
در دو علام گر بگنجم از بزرگی ها بجاست
 
هر نفس بر خویش میبالد سخن از مدح تو
ورنه پرگویی چنین در حضرتت کی حد ماست
 
ای سخن هرچند خودداری ز مدحش مشکل است
با زبان حال کن دیگر ثنا، و قسمت دعاست
 
تا بود این گنبد از خلق جهان خالی و پر
تا درین محراب خواهد مهر و مه افتاد و خاست
 
روضه اش ز آمد شد زوار پر باد و تهی
بر در او پشت طاعت حلق را کج باد و راست
ز سست عهدی بی‌جا جهان کون و فساد
بود همیشه به طغیان و ابتلا معتاد
 
پی خرابی ارکان زند گی شب و روز
کند تلاش به سختی جهان کون و فساد
 
ز ساده لوحی اهل جهان عجب دارم
که بسته‌اند به زال زمانه عقد و داد
 
دلا به فکر شب گور باش و یوم نشور
تو را چکار به مشروطه یا به استبداد
 
کس از محبت دنیای دون نخواهد برد
به غیر حسرت و عرفان به موقف میعاد
 
کشیده پرده غفلت به پیش مردم چشم
غم تعلق فرزند و خانه و اولاد
 
مکن به غیر خدا دست حرص و آز دراز
که ذات اوست غنی از شراکت انداد
 
همه ذخیره ما از ز خارف دنیا است
نه فکر یوم ورود و نه یاد زاد معاد
 
ببین که راه روان از چه ره کجا رفتند
که تا به دست تو آید طریقه ارشاد
 
اگر به ملک هدایت بود تو را آهنگ
نمای رو به سوی مسلک و سبیل رشاد
 
نهم سلاله نسل محمد(ص) عربی
محمد بن علی النقی امام جواد
 
کلام ناطق «لاریب فیه» رب جلیل
بیان فارق معبود و مقتدای عباد
 
اراده ازلی را جناب اوست غرض
مشیت ابدی را وجود اوست مراد
 
مفاد معنی من جادّ ساد از او موجود
شده ز رفعت آباء و همت اجداد
 
چه خواست جود الهی کند ظهور و بروز
برای جلوه وی ساخت مظهر ایجاد
 
شود ز هندسه مدح او قلم عاجز
هزار بار کند اگر الوف را آحاد
 
ولی چه چاره که فرضست بایدش کوشد
به قدر طاعت و فهم و ذکاء و استعداد
 
همه صفات خدایی به ذات اوست نهان
بلی صفات خدا را کجا توان تعداد
 
خداست مادح وی هر که منکر است بخوان
تو آیه آیه ز قرآن برای استشهاد
 
به حق دوستش کز برای دشمن اوست
اساس دوزخ و هنگامه غلاظ و شداد
 
به حق دوستیش کز برای دشمن اوست
اساس دوزخ و هنگامه غلاظ و شداد
 
کند محبت او رستگار ورنه چه سود
ز رستگاری سلمان و بوذر و مقداد
 
به پیش گفته او دم مزن ز چون و چرا
بود مقدمه کفر و اول الحاد
 
کسی که سرکشد از قید حکم نافذ او
برای اوست عیان «ربک لبا لمرصاد»
 
چنان شده است حدوثش قرین وجه قدم
که کس به وحدت ذاتش ندارد استبعاد
 
ز عرش و کرسی و هفت آسمان و لوح و قلم
تمام خلق ز حیوانی و نبات و جماد
 
همه اوامر او را ز روی طوع مطیع
همه نواهی او را به بندگی منقاد
 
گر آسمان و زمین سر بسر ورق گردد
شوند جمله اشیاء اگر به جای مداد
 
کنند جن و بشر مدحتش تمام رقم
ز صبحگاه ازل تا بشام یوم تناد
 
به عجز خویش کند اعتراف هر نفسی
اگر کنند دو صد چون بیاض دهر سواد
 
دریغ و درد که کج باخت طاس بوقلمون
ز راستی بشدند این کواکب نراد
 
چه دید غیرنکویی از او که ام‌الفضل
کمر بکشتن وی بست از طریق عناد
 
مگر به غیر هدایت چه کرده بود که زهر
شد از عناد به جان عزیز وی جلاد
 
فتاد بی‌کفن و غسل و بی‌پناه و غریب
سه روز جسم لطیفش به خاک در بغداد
 
پس از سه روز با مدد شیعیان گردید
تن مطهر او را مغاک خاک مهاد
 
ز فیض تربیت او کاظیمن به مثل نجف
شریف امکنه گردید و خوشترین بلاد
 
غریب‌تر ز امام جواد اگر خواهی
بود حسین قتیل سپاه ابن زیاد
 
در آن زمان که جگر خون برای رفتن شام
به قتلگاه گذر کرد سید سجاد
 
بداد قافیه صبر و تاب را از دست
چو چشم وی به تن بی‌سر پدر افتاد
 
چنان نمود فغان از دل شکسته خویش
چنان ز غصه برآورد از جگر فریاد
 
که شد ز زلزله چو نخاک مضطرب افلاک
فتاد رخنه بر ارکان آب و آتش و باد
 
پی‌ تسلی وی گفت زینب دل خون
به گریه کای ثمر قلب و ای شفیق فواد
 
تو حجتی ز خدا بر تمام خلق و بود
ز دودمان رسالت تو را نشان و نژاد
 
بود ز اشک تو در اضطراب ملک و ملک
نمای صبر و مزن شعله دهر را بنهاد
 
کشیده آه جهان‌سوز از دل‌غمگین
جواب داد بزینب ز گریه زین‌العباد
 
که ای در صدف عصمت و حریم رسول
چگونه صبر کنم بر نیارم از دل داد
 
ببین به پیکر صدپاره علی اکبر
ببین به قامت چون سرو قاسم داماد
 
که گشته چون گل صدبرگ پاره پاره ز تیغ
که مانده پیکر بی‌سر چو شاخه شمشاد
 
ببین به قامت پرورده رسول انام
که از قفا شده بی‌سر ز خنجر فولاد
 
به جای غسل و کفن زیر سم اسب ستم
فتاده هیچ بدن کس چنین ندارد یاد
 
مگر امام زمان نیست این غریب شهید
به کافری نکند هیچ کس چنین بیداد
 
بزرگوار خدایا ببخش (صامت) را
به حق جاه نبی و آله الامجاد
در برم حیرت روی تو ز بس دارد تنگ
مانده تار نگهم خشک بسان رگ سنگ
 
در خیال تو چو آهم پر پرواز گشود
ریخت بر روی هوا گردهٔ تصویر فرنگ
 
در بلا بودنت از بیم بلا به باشد
شیشه را در دل ها را نرسد آفت سنگ
 
آشنایی مکن ای موج به بحری که منم
مأمنی نیست درین ورطه به جز کان نهنگ
 
خسرو عشق خدیوی است که شایستهٔ اوست
موج خون لشکر و دل مملکت و داغ اورنگ
 
نکهت سنبل و گل گرد رهم می زیبد
چون به یاد رخ و زلفی روم از رنگ به رنگ
 
چون عروسی که به مشاطه کند بدخوئی
از حیا چشم تو با سرمه بود بر سر جنگ
 
نگهم رشتهٔ یاقوت ز رویش برگشت
چید از بس زگلستان جمالش گل رنگ
 
می چکد خون غم از دیدهٔ سیاره اگر
زهره تار نفسم را کند ابریشم چنگ
 
شکرین لعل تو گر عکس به جام اندازد
رگ تلخی به در آرد ز شراب گل رنگ
 
نفس از یاد خط سبز تو در سینه مرا
چون نسیمی است خرامان شده بر روی النگ
 
دل پر داغ اسیران تو در کلفت غم
خو گرفته است به آرام چو در کوه پلنگ
 
خوش نماتر شده از وسمه خم ابرویش
جوهر افزوده برین تیغ زآلایش زنگ
 
ناله در سینه ام از بستن لب تنگ آمد
خیزد از تار نگاهم چه عجب گر آهنگ
 
دشنه و تیغ بیار است ز ابرو و مژه
ترک چشم تو که همواره بود بر سر جنگ
 
قد کشد شعلهٔ آهی شده از سینهٔ کوه
از دلم داغ اگر وام کند پشت پلنگ
 
اضطرابم ز ره شوق به صحرا پی برد
که درو رم بود آرام شتاب است درنگ
 
شوق شد هادی راهم چه عجب در هر گام
پیش رفتم اگر از نقش قدم صد فرسنگ
 
چند در وصف گل و لاله و سنبل جویا
در زمین غزل از خون جگر ریزم رنگ
 
می زنم بر سر اقبال خود از گلشن فکر
گل مدح تقی آن پادشه هفت اورنگ
 
آن شهنشاه که از هیبت تیغ دو دمش
ز شب و روز فلک می رود از رنگ به رنگ
 
از نسیم دم تیغش گل زخمی که شکفت
تا ابد خنده زنان است چو سوفار خدنگ
 
سایه پرورد وقارش پرکاهی که بود
به گران باری او کوه نگردد هم سنگ
 
پردلان را به خموشی چو کند امر سزد
گر ز باروت بریزد به گلو سرمه تفنگ
 
گر خورد آب از ابر کف با نیرویش
پنجهٔ گل به دل سنگ بیفشارد چنگ
 
کسوت فقر کند در بر نخوت منشان
عدل او داده سراپای مرقع به پلنگ
 
عجبی نیست برآرد به کف خصم تو رنگ
عکس او ریخته در ساغر آئینه شرنگ
 
زاغ از گلشن فیض تو چو طاووس بهشت
بستهٔ گل به سر و دوش کشد رنگارنگ
 
نو سوادی بود از مکتب رایت بینش
طفلی از مدرسهٔ فضل تو باشد فرهنگ
 
چون حصاری که فتد کنگرش از صدمهٔ توپ
اره افتاده گه قهر تو از پشت نهنگ
 
آن امامی تو که از منزلت قدر ترا
سزد از شهپر جبریل بود پر خدنگ
 
آن امیری تو که در مملکت چرخ زحل
از غلامان سیاه تو بود یک سرهنگ
 
آن حکیمی تو که از حکم قضا جریانت
بهم آمیخته چون شیر و شکر شهد و شرنگ
 
بر ضعیفان چون فتد سایهٔ دست تو سزد
کز پر خویش کشد تیغ به شهباز کلنگ
 
از خداوند دو عالم به دعا می خواهم
که دهد خصم ترا شیرهٔ جان طعم شرنگ
لطف تو دائم است از خوانت
فیض همراه باد می آید
بر لبان نسیم نامت با
 
لفظ خیرالعباد می آید
 
سوره ی کوثر امام رضا
ای علی اکبر امام رضا
تا که چشم حسود کور شود
 
آیه ی ” ان یکاد ” می آید
 
کاسه اینجا خم شراب گرفت
یک دعا بود و صد جواب گرفت
حاجت ما همیشه کم بوده است
 
بس که لطفت زیاد می آید
 
ما کویریم و دستمان خالی ست
پس امیدی به جز نگاهت نیست
ابر جود تو بس که باران زاست
 
به تو نام جواد می آید
 
قلب ها زنده از عنایت توست
این گدا میهمان رحمت توست
دست خالی نمی رود زیرا
 
سوی باب المراد می آید
 
دارد این حس و حال این گنبد
ارتباطی عجیب با مشهد
در حوالی صحن گوهرشاد
 
کاظمینت به یاد می آید
 
ای می و ساغرت عبادت کش
محشری قامتت قیامت کش
تو خرامان می آیی از راه و
 
در پی تو معاد می آید
 
خیر مولودنا تبارکنی
یا جوادالائمه ادرکنی
نام تو آنقدر که موزون است
 
به تغزل مداد می آید
همین که حاصل یک عمر لبخند رضا هستی
محمد هم که باشی باز دلبند رضا هستی
 
میان بهترین هایی چه تفضیلی از این برتر
که بابای علی هستی و فرزند رضا هستی
 
به مشهد که به جای خود دلم در کاظمینت هم
بگوید یا رضا از بس همانند رضا هستی
 
قسم خوردن به نامت می دهد حاجت به قدری که
به محشر هم گمانم ذکر سربند رضا هستی
 
***
 
خدا می خواست تا معنای بخشیدن عیان گردد
جواد آمد که این معنا برای ما روان گردد
 
رضا که صاحب فرزند می شد آخرش ، اما ؛
خدا می خواست تا این فیض ، سهم خیزران گردد
 
پسر گشتن از این سو و امام شیعه از آن سو
جواد آمد که این گردد جواد آمد که آن گردد
 
حکایت ها فراوان است از هر لحظه ی این طفل
چنان که صد گلستان ضرب در صد بوستان گردد
 
علی هر چند فرزند محمد بود ، این دفعه
محمد از علی آمد که فخر شیعیان گردد
 
دراین وادی اگر سودی ست با درویش خرسند است
تجارت جز درِ این خانه سودش هم زیان گردد
 
پدر با داغ فرزندش ، پدر با داغ دلبندش
ولی اینجا پسر با داغ بابا امتحان گردد
 
شب میلاد فرزندش همین که تشنه لب باشد
گمانم ” خیزران ” هم اشک ریز خیزران گردد
عشق گاهی در جدایی گاه در پیوندهاست
عشق گاهی لذت اشکی پس از لبخندهاست
عشق گاهی یک اجابت نزد حاجتمندهاست
عشق گاهی بین باباها و تک فرزندهاست
 
عشق می آید که بعد از شب سحر پیدا شود
عشق گاهی می رسد تا یک نفر بابا شود
 
یک نفر امّا دو عالم بنده ی سلطانی اش
بنده نه ، قربانی قربانی قربانی اش
مهربانی که تمام مهربانان فانی اش
دعوتند امشب همه افلاک در مهمانی اش
 
با حضور انبیاء و اولیاء و ابر و باد
آدرس : مشهد ؛ حرم ؛ پشت درِ باب الجواد
 
عرشیان هستند در مهمان سرای حضرتی
در صف خدمت گذاری با غذای حضرتی
آب سقاخانه جام کاسه های حضرتی
بعد از آن هم شاعرانند و ردای حضرتی
 
جبرئیل از میهمانان میزبانی می کند
بعد دعبل میرسد اُرجوزه خوانی می کند
 
ای زمین از عرش بر فرش آسمانت را ببین
ای پرستوی مهاجر آشیانت را ببین
ای دل غمگین امام شادمانت را ببین
امشب ای سلطان ولیعهد جوانت را ببین
 
ای امام مهربان باب المرادت آمده
میوه ی قلبت دل آرامت جوادت آمده
 
مزد چل سال انتظار و چل شب احیای سحر
می شود طفلی که از او نیست طفلی خوب تر
سیب سرخ احمد است و باز هم داده ثمر
کوثری دیگر عطا کرده به قرآن این پسر
 
کوثر و یاس است جاری در رگ و در خون تو
مردمان ری فدای روی گندمگون تو
 
سبط موسی هستی و کار مسیحا می کنی
مثل عیسایی که در گهواره لب وا می کنی
با عصایت معجزه مانند موسی می کنی
دیده ی کور منافق را تو بینا می کنی
 
بر حقیری بنی عباس دامن می زنی
پور اکثم را به تیغ عِلم گردن می زنی
 
آن خدایی که به تقدیرم گدایی را نوشت
در مرام نام تو مشکل گشایی را نوشت
ذیل اوصاف تو در بخشش خدایی را نوشت
مهربانی علی موسی الرضایی را نوشت
 
در میان تیرگی ها آفتاب من شدی
تو قسم های همیشه مستجاب من شدی
 
چون به سائل می دهی از هرچه بهتر ، بیشتر
می خورد باب المراد خانه ات در ، بیشتر
گرچه نام تو شده حاجت بر آور بیشتر
لیک حساس است بابایت به مادر بیشتر
 
پس قسم خوردیم بعد از تو به حق فاطمه
تا که امضا گردد امشب کربلای ما همه
طوبای تو میان دلم قد کشیده است
بین من و خیال خودم سد کشیده است
احساس می کنم به تو نزدیک می شوم
جزر مرا نگاه تو ، مد کشیده است
این جذبه ی طلایی بالانشین تو
بال مرا حوالی گنبد کشیده است
دست خدای عز و جل روی قلب ما
این بار سوم است محمد کشیده است
نوری رئوف در حرمت موج می زند
الطاف کاظمین به مشهد کشیده است
 
بخشنده تو ، خدای کرم تو ، جواد تو
ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو
 
بگذار خاک پای تو نقاشی ام کنند
سجاده ی دعای تو نقاشی ام کنند
بگذار بر کنار قدم های هر شبت
با رشته ی عبای تو نقاشی ام کنند
بال و پرم بده که شبیه کبوتری
امروز در هوای تو نقاشی ام کنند
بگذار از زمان ازل تا همیشه ها
آقای من برای تو نقاشی ام کنند
وقتی میان خانه دعا پخش می کنی
مسکین ترین گدای تو نقاشی ام کنند
 
بخشنده تو ، خدای کرم تو ، جواد تو
ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو
 
ای بالش تو دست امام رئوف ما
ای  سایه بان روی تو بال فرشته ها
تا آمدی امام رضا گریه اش گرفت
ای مستجاب چله ی سجاده دعا
تا یک تبسمی نکنی پا نمی شود
خورشید از مقابل گهواره ی شما
این گونه بی نقاب نظر می خوری عزیز
این قدر در مقابل آیینه ها نیا
آقا قرار ما سر میدان کاظمین
ای اولین زیارت ما بعد کربلا
 
بخشنده تو ، خدای کرم تو ، جواد تو
ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو
 
هر صبح چهارشنبه مقیم تو می شوم
از زائران صبح نسیم تو می شوم
روزی اگر به طور مرا راهیم کنند
سوگند می خورم که کلیم تو می شوم
وقتی که از محله ی ما می کنی عبور
کوچه نشین دست کریم تو می شوم
بر پشت بام گنبد زرد و طلائیت
مثل کبوتران حریم تو می شوم
کم کم در ابتدای خیابان کاظمین
دارم همان گدای قدیم تو می شوم
 
بخشنده تو ، خدای کرم تو ، جواد تو
ابن الرضا تو ، حضرت باب المراد تو
آن که هستی به همه هستی ما داده علی ست
ما همه مست ولاییم و می و باده علی ست
سر به هر جاده نهادیم ته جاده علی ست
هدف خلقت ما عشق به اولاد علی ست
 
همه شان باب حوائج ، همه شان باب مراد
همه شان یا که کریمند و یا این که جواد
 
آمدی تا که نگاه پدرت تر نشود
تا که هر بی سر و پا منکر کوثر نشود
تا فراموش کسی آیه ی وانحر نشود
نسل تو چشمه ی عشق است که ابتر نشود
 
پشت در پشت همه مظهر اعطینائید
همه هستید علی و همگی زهرائید
 
آمدی و نهمین باب اجابت شده ای
پسر عاطفه و عشق و محبت شده ای
بین گهواره ی خود نور حقیقت شده ای
در همان کودکیت رکن ولایت شده ای
 
یک نظر کن که فلک در حرکت می آید
از قدم های تو عطر برکت می آید
 
آمدی هر طپش دل شده غرق هیجان
شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکنی قلب همه صف شکنان
تو عیان تر ز عیانی و چه حاجت به بیان
 
همه گفتند که جان در گرو جانان است
پسر حضرت سلطان و خودش سلطان است
 
عشق همراه شما تا دم آخر زنده است
ریشه ی دین خدا از کرمت سر زنده است
نهضت سبز کریمانه ی حیدر زنده است
با شما تا به ابد نام پیمبر زنده است
 
چقدر نام محمد به شما می آید
همه گفتند ولیعهد رضا می آید
 
مومن بسرکم ، شاهدکم غائبکم
یسلک سبیلکم ، یکرّ فی رجعتکم
و تولیت به اولکم آخرکم
ابغض الله و من عدوکم ابغضکم
 
یا من ارجوه دَهُم ! عاشق و مجنون توییم
پاسخ جلوه ی این الرجبیون توییم
 
قد برافراشته کردی علم حکمت را
به قیامت بکشانی دم قد قامت را
به کجا سجده کنم شکر کنم نعمت را
که نگاه تو گشاید گره ی حاجت را
 
پدرانم همه گفتند از این باب مراد
ای جواد بن جواد بن جواد بن جواد
 
باز هم در دل من شوق حرم افتاده است
و ضریحی که پناه دل هر دلداده است
حس صحنت به همان خوبی گوهرشاد است
هر طرف می نگرم پنجره ی فولاد است
 
کرم قابل لمست کرم سلطان است
حرمت مثل رواق حرم سلطان است
 
باز هم آمده ام مثل گدا محتاجم
نا امید از همه دنیا به شما محتاجم
و تصدق بده در راه خدا محتاجم
به هوای حرم کرببلا محتاجم
 
باز هم شوق ضریح شه بی سر دارم
باز هم دست به گهواره ی اصغر دارم
امشب شب عید است همه گل بفشانید
خود را به در بیت ولایت برسانید
از دست رضا عیدی خود را بستانید
این بیت بخوانید بخوانید بخوانید
 
انوار الهی به فضا باد مبارک
میلاد جواد‌ بن رضا باد مبارک
 
خورشید در آغوش سحر باد مبارک
در دست رضا قرص قمر باد مبارک
دیدار پسر بهر پدر باد مبارک
ای بحر شرف بر تو گهر باد مبارک
 
الحق که خداوند محمّد به علی داد
بر خلق ، ولی داد ، ولی داد ، ولی داد
 
عید است و گشودند ز رحمت در دیگر
بر آل علی داده خدا گوهر دیگر
برپا شده از شوق و شعف محشر دیگر
میلاد پیمبر شده یا حیدر دیگر ؟
 
این عبد خدا سید و مولای عباد است
والله جواد است جواد است جواد است
 
در بزم وجود آمده جود از کرم او
عیسی شده عیسای مسیحا ز دم او
دل‌ های خدایی همه بیت‌ الحرم او
اوصاف همه خلق جهان است کم او
 
ای جان همه عالم و آدم به فدایش
زیبد که ببینیم و بخوانیم رضایش
 
حرزی که بد از مادر او چون دُر مکنون
بخشید ز لطف و کرم خویش به مأمون
مأمون شد از این جود و جوانمردی ممنون
اوصاف کمالش ز حساب آمده بیرون
 
پیداست چو خورشید صفت‌ های خدایش
ما را نرسد تا که بگوییم ثنایش
 
والله قسم فوق مقام است مقامش
پیغامبران یکسره خوانند امامش
آرام دل و جان کلیم است کلامش
از هشت پسر ، وز سه پسر باد سلامش
 
این ضامن خلق این پسر ضامن آهوست
این مظهر حق صدرنشین حرم هوست
 
ای اهل کرم را عطش چشمه ی جودت
سر تا به قدم آیه ی تطهیر وجودت
بالید به خود سجده به هنگام سجودت
از ما صلوات و ز خداوند درودت
 
ما سائل و آقایی و لطف و کرم از توست
دل را نگشودیم به غیر ، این حرم از توست
 
ای علم تو چون علم خدا نامتناهی
در موسم طفلیت به توفیق الهی
دادی خبر از جو و هوا و یم و ماهی
دشمن به کمالات تو داده است گواهی
 
وقت سخنت آمده دانش به تلاطم
دریا شده در قطره‌ ای از علم شما گم
 
در ملک خدا مطلع‌ الانوار شمایید
دست کرم خالق دادار شمایید
روشنگر چشم و دل بیدار شمایید
ما دایره و نقطه ی پرگار شمایید
 
والله قسم مهر شما آب حیات است
هر کس به شما دست دهد اهل نجات است 
 
بی‌ مهر شما نخل عمل را ثمری نیست
بی‌ سوز شما سینه ی ما را شرری نیست
جز کوی شما در همه عالم خبری نیست
جز باب عنایات شما هیچ دری نیست
 
ما مهـر شما را بـه دو عالم نفروشیم
یک چشم زدن هم ز شما چشم نپوشیم
 
پیداست در آیینه ی تو روی محمّد
ریحانه ی ریحانه و بوی تو محمّد
خلق تو و خلق و تو خوی تو محمّد
پیداست در آیینه ی روی تو محمّد
 
در چشم رضا روی تو آیینه ی احمد
لبخند زد و نام تو بگذاشت محمّد
 
من قطره که افتاده به دامان یم توست
هر سو که نهم روی دلم در حرم توست
در حشر همه دار و ندارم کرم توست
هر بیت مرا نفخه‌ ای از فیض دم توست
 
بی‌ مهر تو ” میثم ” دهنش باز نگردد
هرگز به زبانش سخن آغاز نگردد
براساس گریز به
موضوع گریز :
مناسبت گریز :
براساس سبک شعر
روضه شور واحد تک زمینه رجز خوانی زمزمه جفت نوحه مناجات نامشخص مدح مسجدی سینه زنی واحد سنگین دکلمه دم پایانی واحد تند پیش زمینه سرود سالار زینب حاج ناظم همه جا کربلا راس تو میرود بالای نیزه ها ببینید ببینید گلم رنگ ندارد نوحه سنتی ببینید ببینید گلم رنگ ندارد سیدی ماکو مثلک الغریب غریب گیر آوردنت زبانحال به سمت گودال از خیمه دویدم من دودمه مدح و مرثیه مفاعیل مفاعیل فعول شعر خوانی
براساس قالب شعر
دوبیتی غزل قصیده مثنوی چهار پاره رباعی ترجیع بند مستزاد شعر نو شعر سپید ترکیب بند قطعه مسمط نا مشخص مربع ترکیب تک بیتی مخمس
براساس زبان
فارسی عربی ترکی
براساس شاعر
محتشم کاشانی میلاد عرفان پور امیر عباسی قاسم صرافان محمد مهدی سیار غلامرضا سازگار رضا یعقوبیان علی اکبر لطیفیان قاسم نعمتی اسماعیل تقوایی مرتضی محمود پور حسن لطفی امیر حسین سلطانی محمود اسدی علی انسانی مظاهر کثیری نژاد محمود ژولیده ولی الله کلامی زنجانی میثم مومنی نژاد حسن ثابت جو عباس میرخلف زاده سید حمیدرضا برقعی سید هاشم وفایی سید رضا موید خراسانی محمدرضا سروری یوسف رحیمی احمد بابایی محسن عرب خالقی سید پوریا هاشمی علیرضا خاکساری وحید زحمتکش شهری مهدی رحیمی زمستان حسن کردی روح اله نوروزی مرضیه عاطفی بهمن عظیمی حسین رحمانی میلاد قبایی محسن صرامی رضا آهی رضا تاجیک اصغر چرمی محمد جواد شیرازی مهدی نظری وحید قاسمی وحید محمدی محسن کاویانی مجتبی صمدی شهاب حمید رمی محمد حسین رحیمیان محمد حسن بیات لو امیر روشن ضمیر نا مشخص محمد محسن زاده گنجی امیر ایزدی حسین قربانچه رضا رسول زاده جواد حیدری محمد سهرابی محمد جواد پرچمی سيد مهدي سرخان رضا یزدانی سید مهدی موسوی حسن صنوبری محسن رضوانی سیدجواد پرئی سید محمد جواد شرافت علی سلیمیان محمدجواد غفورزاده (شفق) سید مجتبی رجبی نورآملی حسن بیاتانی عماد خراسانی رحمان نوازنی مسعود اصلانی حافظ محمدرضا آغاسی علی حسنی صمد علیزاده محمد صمیمی کاظم بهمنی مجید تال مهدی قهرمانی احسان محسنی فر شیخ رضا جعفری میثم سلطانی مصطفی صابر خراسانی محمد فردوسی علیرضا قزوه قاسم افرند محمد مهدی عبداللهی محمد خسروی جواد دیندار سعید خرازی علیرضا عنصری حسین میرزایی حسن جواهری مصطفی قمشه ای علامه حسن زاده آملی میثم خالدیان علی زمانیان حسین ایمانی سیدعلی احمدی(فقیر) سید مجتبی شجاع محمد حسین فرحبخشیان (ژولیده نیشابوری) محسن داداشی امام خمینی (ره) فواد کرمانی امیر رضا سیفی احمد اکبرزاده ملا فتح‌الله وفایی شوشتری صدّیقه‌ی طاهره (علیهاسلام‌الله) محمود شاهرخي (م.جذبه) سید محمد رستگار جواد هاشمی (تربت) سید حبیب نظاری غلام‌رضا دبیران محمدحسین علومی تبریزی سعید بیابانکی سعید توفیقی علیرضا لک جواد محمد زمانی آیت الله محمدحسین غروی اصفهانی سید یاسر افشاری محمود کریمی احمد واعظی آیت الله وحید خراسانی حضرت آقای خامنه ای سید الشهدا عبدالجواد جودی خراسانی بهروز مرادی سالک قزوینی رفیق اصفهانی سید رضا حسینی (سعدی زمان) بابافغانی شیرازی تأثیر تبریزی صغیر اصفهانی (ره) وحید مصلحی یاسر حوتی حسین رستمی محمد بنواری (مهاجر) محمد بیابانی علیرضا شریف هادی جان فدا علی آمره حامد تجری مصطفی متولی مجتبی خرسندی علی صالحی علیرضا بیاتانی مهدی رحمان دوست مهدی نسترن سید محمد جوادی سید مهدی جلالی مجتبی روشن روان حامد خاکی سید محمد علی ریاضی احسان مردانی مهدی مومنی مریم سقلاطونی مجتبی شکریان همدانی عارفه دهقانی حسینعلی شفیعی (شفیع) رضا پیروی سعید پاشازاده ناصر حامدی رضا قاسمی حامد جولازاده پیمان طالبی میلاد حسنی امیر حسام یوسفی نوید اسماعیل زاده عباس شبخیز قراملکی (شبخیز) مهدی جهاندار کرامت نعمت زاده علی اصغر حاج حیدری مهدی صفی یاری محمد علی بیابانی محمد امین سبکبار هانی امیر فرجی سینا نژادسلامتی رسول میثمی صباحی بیدگلی وصال شیرازی مهدی پورپاک فاطمه نانی زاده محسن خان محمدی حبیب نیازی مجید لشگری میرزا احمد عابد نهاوندی(مرشد چلویی) آیت الله سیداحمد نجفی(آقاجون) محمد جواد خراشادی زاده ناظرزاده کرمانی سیدجلال حسینی احمد جلالی حسین عسگری علی اصغر کوهکن حجت الاسلام میر تبریزی محسن مهدوی حبیب الله چایچیان رضا فراهانی محمدرضا شمس خاکی شیرازی ابراهیم بازیار عباس احمدی سید محمد اویار حسینی محمد احمدی مرحوم الهیار خان (آصف) جواد قدوسی مجید قاسمی محمد رسولی داوود رحیمی مسعود یوسف پور حیدر توکل فاضل نظری علی ناظمی صفایی جندقی کریم رجب زاده میرزا یحیی مدرس اصفهانی غلامرضا کافی عمان سامانی مهدی محمدی پانته آ صفایی محمد بختیاری حمیدرضا بشیری محمدسعید عطارنژاد پروانه نجاتی نیما نجاری علی اشتری جعفر خونویی رضا دین پرور محمد ظفر سید رضا میرجعفری خوشدل تهرانی مهدی نعمت نژاد محسن راحت حق سجاد محرابی سید فرید احمدی مهدی زنگنه کاظم رستمی روح الله عیوضی علی اصغر ذاکری گروه یا مظلوم امیر حسین حیدری امیر اکبرزاده مهرداد مهرابی سید محمد بابامیری توحید شالچیان نغمه مستشار نظامی رحیم معینی کرمانشاهی سید محمد میرهاشمی امیرحسین الفت غلامحسین پویان احمد علوی فیاض هوشیار پارسیان مرتضی امیری اسفندقه محمدعلی مجاهدی جعفر بابایی(حلّاج) اصغر عرب فرشته جان نثاری سیدمحسن حبیب لورسه محمد علامه صادق رحمانی فرهاد اصغری یاسر مسافر عباس ویجویی عباس عنقا منوچهر نوربخش سیدحسن حسینی محمدجواد باقری محمد ارجمند محمد عظیمی محمدحسین بهجت تبریزی(شهریار) محمدسعید میرزایی مهدی خطاط ادیب الممالک فراهانی محمدعلی رحیمی محمد قاسمی احسان نرگسی رضاپور داریوش جعفری حامد آقایی سید محسن حبیب الله پور مجتبی حاذق محسن حنیفی آرش براری بهنام فرشی هستی محرابی طاها ملکی یاسر قربانی محمد داوری امیرحسین آکار اسماعیل شبرنگ آرمان صائمی علی رضوانی عماد بهرامی عادل حسین قربان امیرعظیمی حبیب باقرزاده حسین محسنات علی اصغر یزدی مجتبی رافعی میثم خنکدار ابراهیم لآلی قاسم احمدی مهدی علی قاسمی پوریا باقری علی اکبر نازک کار نوید اطاعتی فاطمه خمسی مهدی میری مجتبی کرمی محمد دستان علی کاوند مهدی قربانی محمد مبشری محمدرضا رضایی موسی علیمرادی محمدعلی نوری میلاد یعقوبی حسین صیامی مرتضی مظاهری میرزا احمد الهامی کرمانشاهی ناصر دودانگه علیرضا وفایی(خیال) امیر فرخنده حسین واعظی سعید نسیمی محسن غلامحسینی منصوره محمدی مزینان ابراهیم روشن روش سید علی حسینی مرضیه نعیم امینی حمید فرجی امیرعلی شریفی جعفر ابوالفتحی محمد کاظمی نیا امیر علوی رضا قربانی مهدی کاشف امیرحسین محمودپور رضا اسماعیلی حسن فطرس عالیه رجبی رضا باقریان محسن عزیزی محمدرضا ناصری روح الله پیدایی محمد زوار ایمان کریمی مصطفی رفیعی مجتبی قاسمی محمود قاسمی مجید خضرایی یونس وصالی محمود یوسفی ایمان دهقانیا بردیا محمدی مجتبی دسترنج ملتمس محمد مهدی شیرازی محسن زعفرانیه حسین خیریان حامد شریف مهدی شریف زاده ابالفضل مروتی مصطفی کارگر معین بازوند سید جعفر حیدری محسن ناصحی روح الله قناعتیان محمدحسین ملکیان مقداد اصفهانی رسول عسگری عفت نظری سجاد شاکری احمد ایرانی نسب مسعود اکثیری حسن رویت علی سپهری سید امیر میثم مرتضوی سیدمحمد مظلوم حسین رضایی حیران علی مشهوری (مهزیار) علی قدیمی نیر تبریزی فیاض لاهیجی حسین عباسپور محمد بن یوسف اهلی شیرازی جویای تبریزی (میرزا دارا) سید رضا هاشمی گلپایگانی سید علی اصغر صائم کاشانی امیرحسین کاظمی سارا سادات باختر علی اصغر شیری محمد حسین آغولی (ترکی شیرازی) سلمان احمدی وحید اشجع مهرداد افشاری مرجان اکبرزاد محمد-مهدی-امیری شهره انجم شعاع عبدالحمید-انصاری‌-نسب مرتضی-بادپروا محمدرضا-بازرگانی زهرا براتی امیرحسن بزرگی متین زهرا بشری موحد سید-حکیم-بینش فاطمه‌ سادات پادموسوی سعید-تاج‌-محمدی مهدی چراغ‌زاد حامد حسینخانی سیده فرشته حسینی سیدموسی حسینی کاشانی علی‌اصغر الحیدری (شاعر هندوستانی) محمد سجاد حیدری سمیه خردمند ایرج میرزا محسن سیداسماعیلی میرزا محمد باقر صامت بروجردی میرزا حاجب بروجردی (افصح الشعراء) میرزا محمد رفیع (رفیع‌الدین) (واعظ قزوینی) آشفته شیرازی سید وحید حسینی مسعود مهربان مهدی انصاری رضا حامی آرانی سید حسن رستگار محمدجواد وثوقی حمید کریمی اسماعیل روستایی احمد شاکری ابراهیم زمانی محمد کیخسروی محمد جواد مهدوی یاسین قاسمی حسین کریمی مهدی امامی جواد کلهر مجتبی فلاح محمدجواد غفوریان پدرام اسکندری حسن اسحاقی نوید طاهری محمود مربوبی سیروس بداغی میلاد فریدنیا شهریار سنجری رضا ملایی مجید رجبی امیرحسین نجمی عمران بهروج صادق میرصالحیان حجت بحرالعلومی محمدحسین ذاکری رسول رشیدی راد زینب احمدی حامد خادمیان حمیدرضا محسنات حسین اخوان (تائب) محمود شریفی مهدی مقیمی وحید دکامین شهرام شاهرخی فرشید یارمحمدی علی فردوسی رضا شریفی سیدعلی رکن الدین عبدالحسین مخلص آبادی حسین سنگری رضا هدایت خواه مهران قربانی محسن قاسمی غریب سید مصطفی غفاری جم سید مسعود طباطبایی احمد عزیزی حسین زحمتکش حمید عرب خالقی سجاد روان مرد میثم کاوسی رضا مشهدی امیرحسین وطن دوست محمد کابلی محمدهاشم مصطفوی محمد دنیوی (حاتم) علی اکبر حائری محمدرضا طالبی کمیل کاشانی محمدباقر انتصاری مرتضی عابدینی علی حنیفه عبدالرضا کوهمال جهرمی سینا شهیدا مهدی فرجی حسنا محمدزاده سید مصطفی مهدجو علی میرحیدری علی خفاچی حسین ایزدی پرویز بیگلری چاوش اکبری زهرا هدایتی هاشم طوسی (مسلم) نجمه پورملاکی نادر حسینی سجاد شرفخانی علی زارعی رضایی محمدعلی رضاپور سید محسن حسینی مرحوم نادعلی کربلایی ابوالفضل عصمت پرست مجتبی نجیمی مجید نجفی مجید بوریان منش علی علی بیگی سید محسن علوی محمد جواد مطیع ها ناهید رفیعی امیررضا یوسفی مقدم سید علی نقیب ایوب پرندآور نوید پور مرادی علی ذوالقدر سید ابوالفضل مبارز علی شکاری حمید رحیمی انسیه سادات هاشمی محسن حافظی عبدالحسین میرزایی مهدی قاسمی رضا خورشید فرد وحیده افضلی سید محمد حسین حسینی محمد سجاد عادلی مهدی زارعی سید محمد جواد میرصفی یدالله شهریاری امید مهدی نژاد محمد صادق باقی زاده محمد خادم محمدرضا کاکائی سید حجت سیادت مهدی مردانی جواد محمود آبادی حسین شهرابی حامدرضا معاونیان احمد جواد نوآبادی محمد علی قاسمی خادم عرفان ابوالحسنی ظهیر مومنی سید صادق رمضانیان عاطفه سادات موسوی عاصی خراسانی علی محمدی حسین زارع سید مصطفی سیاح موسوی حمید محبی وحید نوری حسین اوتادی هادی ملک پور مهدی کبیری محمدرضا نادعلیان فرشید حقی رامین برومند (زائر) محمدرضا اسدی سجاد زارع مولایی سید امیر حسین فاضلی سید مصطفی حسینی راد محمد رستمی محسن همتی محمود تاری سید واصفی غلامرضا شکوهی کمیل باقری محمد حسین بناریان لیلا علیزاده مهدی حنیفه جواد کریم زاده سید صابره موسوی میرزا محمد تقی قمی (محیط) حاج ملا احمد بن محمد مهدی فاضل نراقی (صفایی) عباس همتی یغما جندقی حامد محمدی محمد جبرئیلی گروه قتیل العبرات فاطمه عارف نژاد
براساس مداح
حاج منصور ارضی حاج محمود کریمی حاج محمدرضا طاهری حاج سعید حدادیان حاج میثم مطیعی حاج مجید بنی فاطمه حاج حمید علیمی حاج حسین سیب سرخی حاج مهدی سلحشور حاج سید جواد ذاکر حاج جواد مقدم حاج عبدالرضا هلالی حاج سید مهدی میردامادی حاج مهدی رسولی حاج حسن خلج حاج مهدی لیثی حاج نریمان پناهی حاج سید رضا نریمانی حاج احمد واعظی حاج حسین طاهری حاج مهدی سماواتی حاج محمد حسین پویانفر حاج سید حمیدرضا برقعی نا مشخص حاج میثم مؤمنی نژاد حاج مهدی اکبری حاج قاسم صرافان حاج مهدی مختاری حاج محمدرضا محمدزاده حاج کاظم اکبری حاج ابالفضل بختیاری حاج محمدرضا آغاسی حاج حنیف طاهری حاج وحید نادری حاج حسین رضائیان حاج امیر عباسی حاج محمد بیابانی حاج سید علی رضوی حاج سید مهدی هوشی السادات نزارالقطری حاج اسلام میرزایی حاج حسین سازور حاج محسن عرب خالقی حاج صابر خراسانی سید رسول نریمانی محمد جعفری ارسلان کرمانشاهی جبار بذری حاج اکبر مولایی حاج امیر برومند حاج محمدرضا بذری حاج حیدر خمسه حاج حسن حسین خانی حاج حسین عباسی مقدم حاج غلامحسین علیزاده حاج حسین عینی فرد حاج مهدی رعنایی حاج مصطفی روحانی حاج روح الله بهمنی حاج امیر کرمانشاهی حاج میرزای محمدی حاج وحید گلستانی حاج سید امیر حسینی علی فانی حاج سید علی مومنی حاج امین مقدم حاج محمد کمیل حاج محمد حسین حدادیان حاج سعید پاشازاده حاج مقداد پیرحیاتی حاج محمد سهرابی حاج محمد فصولی کربلایی حاج فرهاد محمدی حاج ابوذر بیوکافی حاج سید محمد جوادی حاج سید محمد عاملی حاج وحید یوسفی حاج محمد یزدخواستی حاج مجتبی رمضانی کویتی پور حاج محسن صائمی حاج حسین رستمی مرحوم استاد محمدعلی کریم خانی حاج حسین باشی حاج مهدی وثیق حاج شیخ محمد ناصری سید علی حسینی حاج محمد امانی مرحوم محمدعلی چمنی حاج رضا قنبری حاج عبدالله شیران مرحوم استاد سلیم موذن زاده حاج علی اصغر ارغوان مرحوم حاج فیروز زیرک کار سید حسین قاضی سید مهدی حسینی استاد محسن فرهمند حاج احمد عثنی عشران حاج محمد احمدیان حاج صادق آهنگران حاج اکبر نوربهمنی سیدرضا میرجعفری سیدرضا تحویلدار ایمان کیوانی حاج محمدحسین عطائیان حاج حسن شالبافان حاج محمدصادق عبادی حاج علی عرب حاج علیرضا قزوه حاج آرش پیله وری حاج مهدی تقی خانی حاج یزدان ناصری حاج امیرحسن محمودی حاج حمید دادوندی حاج احمد نیکبختیان حاج امیرحسن سالاروند حاج هاشم سالار حسینی حاج ابراهیم رحیمی حاج محمد صمیمی حاج حمیدرضا قناعتیان حاج محسن عراقی حاج محسن طاهری حاج حسین ستوده حاج مهدی دقیقی حاج حسین رجبیه حاج رحیم ابراهیمی حاج حسین فخری حاج صادق حمزه حاج حسین هوشیار حاج حسین جعفری استاد رائفی پور حاج داوود احمدی نژاد مرحوم مرشد حسین پنجه پور حاج سید محمد حسینی حاج هادی گروسی حاج محمدرضا مختاریان حاج حسن کاشانی حاج وحید جلیلوند حاج حیدر منفرد حاج علی مهدوی نژاد حاج مرتضی امیری اسفندقه حاج حسین خلجی حاج وحید قاسمی حاج سید محمود علوی حاج سعید قانع حاج سید جعفر طباطبائی حاج حسین محمدی فام حاج هادی جان فدا حاج علی علیان حاج صادق کریمی حاج محسن توکلیان حاج محمد قربانخوانی حاج حسن رضا عبداللهی حاج مرشد میرزا مرحوم مرشد میرزا حاج مهدی اقدم نژاد شهید حسین معز غلامی حاج حسین رحمانی حاج علی اکبر سلحشور حاج محمد گرمابدری حاج محمد جواد احمدی حاج احمد اثنی عشران حاج جواد ابوالقاسمی حاج محمد مهدی اسماعیلی حاج محسن حسن زاده حاج اکبر بازوبند آیت الله سید محمدحسن طهرانی مجید رضانژاد محمدجواد توحیدی حاج یدالله محمدی مرحوم سید مهدی احمدی اصفهانی حاج محمود گرجی حاج رضا علی رضایی حاج جواد باقری حاج سید ابراهیم طاهریان حاج مسعود پیرایش حاج محمدرضا نوشه ور حاج حسن بیاتانی حاج علی اکبر زادفرج حاج علی جباری حاج علی کرمی حاج سعید خرازی حاج هادی ملک پور حاج حسن عطایی حاج محمد کریمی حاج محمد رستمی حاج جواد حیدری