ایها المظلوم-ayohalmazloom
شعر و اشعار مدح حضرت علی اکبر (علیه السلام) و صوت سبک و گریز اشعار
لطفاً برای جستجوی گریز های متفاوت در این مناسبت به کادر جستجوی گریز در سمت راست صفحه مراجعه فرمایید
نمایش هر صفحهمورد
خواهد اگر، به جلوه آن روی منوّر آورد
آینه ی جمال خورشید مکدّر آورد
 
جز رخ و زلف و قامت معتدلش در این جهان
کس نشنیده سرو را، سنبل و گل بر آورد
 
برگذرد، به هر زمین با قد و قامتی چنین
تا به قیامت از زمین سرو و صنوبر آورد
 
گیسوی چون کمندش افکنده زدوش تا کمر
تا به کمند و بند خورشید به چنبر آورد
 
وه چه علی اکبری آنکه چو مهر خاوری
برگذرد ز چرخ اگر، هی به تکاور آورد
 
برگذرد زچرخ و از سمّ سمند تیز تک
شکل هلال و اختر و ماه مصوّر آورد
 
درگه رزم، رمحش از رامح چرخ بگذرد
نیزه ی او شکست بر، گنبد اخضر آورد
 
الحذر الحذر، به گردون رسد از نبرد او
بانگ امان والامان گوش جهان کر آورد
 
العجل العجل زتیغش به قتال دشمنان
قابض روح را، در آن مرحله مضطر آورد
 
تا شده زعفرانی از خوف رخ عدوی او
چهره ی او ز تیغ چون لاله ی احمر آورد
 
در صف کارزار، با شوکت و سطوت نبی
بر همه ظاهر و عیان صولت حیدر آورد
 
شور شهادتش به سر بود، وگرنه کی توان
تیغ به تارکش فرو منقذ کافر آورد
 
بهر طراز نیزه می خواست که بر سر سنان
کاکل غرقه خون و آن جُعد معنبر آورد
 
چون ز شراره ی عطش لعل لبش کبود شد
خواست گلوی تشنه ی خویش زخون تر آورد
 
خواست شود فدایی کوی پدر، به کربلا
تا که به عرصه ی جزا، برکف خود سر آورد
 
بر کف خود سرآورد، بهر چه از برای آن
تا به گلوی تشنگان آب ز کوثر آورد
 
آب ز کوثر آورد، بهر که از برای آن
کس که ز آب دیده رخساره ی خودتر آورد
 
خواهد اگر رقم کند قصّه ی تشنه کامی اش
کلک «وفایی» از غمش شعله ی آذر آورد
ای رخت ملجا خورشید دو چشمت دریا
صورتت قرص قمر زلف سیاهت یلدا
نور باران شده از یمن قدومت دنیا
جای دارد که پس از روئیت رویت فردا
 
نزند سر رخ خورشید به دنیا پسرم
 
گل عالم بسرشتند ز پیمانه ی تو
همه ی خلق به طوف تو و پروانه تو
عقل مجنون تو مجنون شده دیوانه تو
چشم وا کردی و شد عمق دلم خانه ی تو
 
بی سبب نیست شدی لیلیِ لیلا پسرم
 
طاق ابروی تو چون قرص قمر میبینم
زلف تو در کف ارباب هنر میبینم
لعل شیرین تو برتر ز شکر میبینم
حسن و زیبایی تو از همه سر میبینم
 
محو سیمای توام یوسف زهرا پسرم
 
نیست در کون و مکان مثل تو زیبا پسری
روز خورشید و شب از قرص قمر ماه تری
وقت میلاد تو سر داد خروس سحری
با چنین جلوه دل از حور و ملک هم ببری
 
چشم بد دور از این صورت زیبا پسرم
 
نفست معجزه گر چون دم عیساست علی
دست تو دست الهی ید بیضاست علی
قد تو صورتی از گلشن طاهاست علی
این همه حسن که داری تو معماست علی
 
تو خلیلی و کلیمی و مسیحا پسرم
 
باش تا در دل شب جلوه ی ماهم بشوی
باش تا در همه جا نور نگاهم بشوی
باش در روز بلا پشت و پناهم بشوی
تو علی باش که سردار سپاهم بشوی
 
تیغ عدلی که رسیدی تو ز بالا پسرم
 
در تو هر پنج تن آل عبا را دیدم
وقت رفتن ز قفا شیر خدا را دیدم
یک حرم پشت سرت دست دعا را دیدم
دشت تا دشت تو را کرببلا را دیدم
 
وجناتت شده بر خلق معما پسرم
 
میبرد از همه دل شبه پیمبر شدنت
جذبه ی عشق شده این علی اکبر شدنت
چه جلالی ست علی هیبت و حیدر شدنت
چه شکوهی ست امیر و یل لشگر شدنت
 
برده ای هوش همه اهل حرم را پسرم
 
کام تو خشک تر از خاک بلا میبینم
مرکبت را وسط خصم رها میبینم
هر کجا مینگرم جسم تو را میبینم
ارباً اربا بدنت در همه جا میبینم
 
شده ام مایه ی خندیدن اعدا پسرم
شب‌ است‌ و ‌از سرگیسوی شعر می گیرد
دوباره‌ دست‌ دعا عطر استجابت را
اگر چه صحبتِ حاجت نبود ٬ اما دل
در این مقام غنیمت شمرد فرصت را
 
سحر چه‌ حال‌ خوشی‌ داشت‌ در مناجاتش
بهار پشت در خانه‌ی‌ خدای خودش
سکوت‌ سنگ‌ شکست‌ و به‌ دشت‌ها بخشید
هزارچشمه‌ی‌ احساس با صدای خوش
 
تو کیستی که هزاران سوال از مشتم
رها شدند زمانی که خنده ات گل کرد
فدای نام تو باید شوم در این تصمیم
صلاح نیست که یک لحظه هم تعلل کرد
 
علی اکبرِ تاریخ ای علی اکبر
شکوه خنده‌ی پیغمبری تو بی تردید
همان زمان که علی اکبری و پیغمبر
حساب‌ کن‌که خود حیدری تو بی تردید
 
نشسته اند به دیدار صبح لبخندت
پیمبران‌ دعا و سلام صف در صف
علیِ اولی اما یقینا از اکبر
مراد نیست بجز «أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَف»
 
فضائل تو در این بیت ها نمے گنجد
مگر به لطف کریمانه اعتماد کنم
مگر از آنچه که این دشمن قسم خورده
از آنچه گفته معاویه با تو یاد کنم
 
قلم همیشه گلویش گرفته خواهد ماند
برای مدح تو هرقدر سینه صاف کند
شنیدنی‌ ست برایم همیشه وصف شما
علی الخصوص اگر دشمن اعتراف کند
 
علی امام من‌است و تویی علی چه کند؟
اگر که شاعر دلخسته اشتباه کند
نشسته ام به امیدی در این حرم که مرا
علی دیگر این خانه رو به راه کند
 
چگونه از تو بخوانم چگونه وقتی که
نوشته اند که ممسوس ذات حق بودی
سپیده دم به تو سوگند می خورم عمْری
تو زخم خورده‌ی من شر ما خلق بودی
ماه روزیم و آفتاب شبیم
از قدیم عاشقیم! در طلبیم
ما عجم زادگان منتخبیم…
که گرفتار دلبری عربیم
 
این که هم‌ احمد است هم علی است
علی بن‌ الحسین اَوَّلی است
 
بیخیال غم و مصیبت و درد
ام لیلا مسیح را آورد
همه مستش شدند فَردافرد!
پدر از دیدنش چه کیفی کرد…
 
تا حسین است اسم اعظم علی ست
پدرش هم علی پسر هم علی ست
 
مثل پروردگارخود اکبر
مثل اجداد خویش پیغمبر
مثل بابابزرگ خود حیدر
مثل زهراست خیر او کوثر
 
احمد و حیدر و حسن شده است
حاصل جمع پنج تن شده است
 
آنچه دارد تمامی اش نوراست
آنچه را خواسته ست مقدور است
آنچه میلش کشیده انگوراست
باعلی جمع کربلا جور است
 
اهل عالم! بهشت ازین باب است
قبله پایین‌ پای ارباب است
 
درد دادیم و دارو اورده
باخودش دام گیسو آورده
هرزمان خم به ابرو آورده
دشمنان را به زانو آورده
 
وقت پیکار عزم او جزم است
علی اکبر معلم رزم است
 
برکتی را که بوی نان دارد
حکمتی را که امتحان دارد
کعبه ای را که حق مکان دارد
همه را اکبر جوان دارد
 
اینکه ایینه جمال خداست
شرف الشمس سیدالشهداست
 
وسعتش انتها ندارد که
بی علی دل بها ندارد که
جنت حق صفا ندارد که
شاه پایین‌ پا ندارد که
 
السلام علیک یا دلبر
با ابی انت یا علی اکبر
 
درغم روضه امتداد تویی
کاف وها یا وعین وصاد تویی
آنکه بی درد جان نداد تویی
انکه خورده لگد زیاد تویی
 
لحظه ی احتضار جان تو شد
پدرت تشنه ی اذان توشد
 
چه حیاتی است جاری ازدهنت
چه مماتی است دست وپا زدنت
چه رواقی است وسعت بدنت
چه عبایی است خرج آمدنت
 
این جوانان تورا که میبردند
توزمین ریختی زمین خوردند
بلند بالا و نیک سیرت چنان پیمبر علی اکبر
به خَلق و خُلق و به صوت و منطق نبی دیگر علی اکبر
 
رسول صورت بتول عصمت علی شجاعت حسن سخاوت
حسین هیبت چو بوالفضائل یل دلاور علی اکبر
 
به کربلا تا که زائر آید همیشه پایین پاست مقصد
که از وجود تو شد ضریح حسین شش در علی اکبر!
 
ستاره‌ی بی بدیل لیلا برای شادی دلیل لیلا
علیک قولاً ثقیل لیلا عزیز مادر علی اکبر!
 
لبت چو میلی به تاک دارد درخت خانه چه باک دارد
اراده ای کن ز نخل انگور میزند سر علی اکبر!
 
چه دارم از تو برای گفتن حدیث حسن تو ورد دشمن
((ولی))نبودی ولی نداری کم از برادر علی اکبر!
 
به صبح و ظهر و به عصر و مغرب حسین امام و تویی مکبر
پس از شمایان نماز هم می‌شود مکدر علی اکبر!
 
خیام آل علی‌ست بستان که هر کدام از شما بزرگان
یکی‌ست نخل و یکی‌ست سرو و تویی صنوبر علی اکبر!
 
چه گویم از شرح اربا اربا که دیده ام در تمام صحرا
علی اکبر علی اکبر علی اکبر علی اکبر
خورشیدی و میانِ قمرها نشاندنت
مهتابی و به چشم سحرها نشاندنت
نام تو می‌برم جگرم داغ می‌شود
تو آتشی به روی جگرها نشاندنت
جانِ حسین جانِ علی جانِ مصطفی
تو جانی و به قلبِ پدرها نشاندنت
حک کرده‌اند نام تو را فاتحانِ رزم
حکاکها به تیغ و سپرها نشاندنت
هرجا که رد شدی همه‌اش سجده‌گاه شد
هرجا که آمدی روی سرها نشاندنت
ای چشم روشنیِ علی چشمِ فاطمه
تو نوری و میانِ نظرها نشاندنت
 
گفتند یا علی و خدا جان درست کرد
اصلا نجف برای تو ایوان درست کرد
 
ای از همه به معنیِ اکبر شبیه تر
از هرچه گفته‌ام به پیمبر شبیه تر
ای شیوه‌ی کریمی تو مجتبی سرشت
ای برکتت به حضرت کوثر شبیه تر
الله‌اکبر از رجزِ مرتضایی‌ات
ای ضربه‌ات به ضربه‌ی حیدر شبیه تر
شمشیر کِش به هیبت مولا که می‌شوی
از هرکسی به دیده‌ی قنبر شبیه تر
با دستمال زردِ نبردِ علی بیا
ای جنگِ تو به صحنه‌ی محشر شبیه تر
طوری به روی دست تکاندی سپاه را
باشد به کندن درِ خیبر شبیه تر
 
انگار کعبه خورده تَرَک حیدر آمده
یعنی علی به شکل علی اکبر آمده
 
جانم به دستهای گدایان گرفتنت
با زُلفِ خویش جمع پریشان گرفتنت
قبل از مدینه خانه‌ی تو دیده می‌شود
ای جان من به شیوه‌ی مهمان گرفتنت
وقت اذان ملاحظه کن که بعید نیست..‌
از هر صفی علی دو سه قربان گرفتنت
وقت اذان مقابل بابا خدا سرود
قربان از حسین چنین جان گرفتنت
برگشته‌ای به خیمه ببوسی لبِ حسین
قربانِ بوسه از لب سوزان گرفتنت
این بیت را برای عمویت نوشته‌ام
جانم فدای مَشک به دندان گرفتنت
 
لیلا بمیرد از لب پُرخون صدا زدی
آمد دلت که پیش پدر دست و پازدی
ای لعبت فَرّخ رخ فرخنده شمایل
دل ها به تو مشتاق و روان ها به تو مایل
 
افتاده ی تیر نگهت عارف و عامی
دلداده ی چشم سهیت عالم و جاهل
 
بر پای دل از سلسله ی موی تو زنجیر
بر گردن جان از سر زلف تو سلاسل
 
از جور غم هجر تو دست همه بر سر
در خاک سر کوی تو پای همه در گِل
 
در حلّ یکی عقده زموی تو بماندیم
با اینکه نمودیم بسی حلّ مشاکل
 
بگشا لب جان بخش که ما سنگ دلان را
در نقطه ی موهوم شده مسئله مشکل
 
مجموعه ی خوبی شد زآن گه که وجودت
پر گشته زمهر شه فرخنده خصایل
 
مرآت جمال ازلی شبه پیمبر
مصباح هدا نور خدا شمس قبایل
 
مقتول نخستین زسلیل شه لولاک
که آمد غم او ناسخ غم های اوایل
 
فرزانه ذبیحی که به میدان محبت
پیش از همه یاران شده در جستن قاتل
 
محبوب خلیلی که نموده به ره حق
یک مرتبه هفتاد و دو قربانی قابل
 
از خویش تهی گشته و سرشار زمعشوق
گردیده زجان دور و به جانان شده واصل
 
بودی علی اکبر شاه شهدا را
نور بصر و راحت جان و ثمر دل
 
ز آن رو شه دین گفت پس از وی که نباشم
ای راحت جان بی تو به جان راغب و مایل
 
رفتی تو و فارغ شدی از اندوه عالم
من ماندم و غم بی تو درین غمکده منزل
 
در بحر جهان آل علی کشتی توحید
مستمسک این فُلک بَرد رَخت به ساحل
 
ز انوار علی بن حسین بن علی شد
از عرصه ی دل ظلمت هر وسوسه زائل
 
چون یار «محیط» است ولای علی و آل
از زلزله ی حشر نگردد متزلزل
کسی که شغل او گوهرشناسی ست
مسلّط تر به انگشترشناسی ست
به گمنامان کوی عشق سوگند
گدا اینجا بَری از سرشناسی ست
کسی که دل ز دستش می رود سخت
یقیناً خبره در دلبـرشناسی ست
به آیات شریفِ ” قُل هو الله ”
که توحید عین پیغمبرشناسی ست
یقیناً اوج پیغمبر شناسی
مقام عالی حیدرشناسی ست
تدبّر کن ، در عمق آیه هایش
که قرآن مصحف کوثرشناسی ست
مسیر معرفت اندوزی ای دوست
شروعش از علی اکبرشناسی ست
 
کسی که حُسنْ در او منجلی بود
” عَلیّ بْنِ الحُسینِ بْن عَلی” بود
 
خدا را مظهر است این شاهزاده
خود پیغمبر است این شاهزاده
” قیامت کرده با آن قدّ و قامت ”
شکوه محشر است این شاهزاده
نمی گویم فقط در خَلق و خُلقش
ز یوسف بهتر است این شاهزاده
که از کلّ رسولانِ اُولوالعزم
به جز جدّش سر است این شاهزاده
مشخص می شود از سفره داریش
که ذرّه پرور است این شاهزاده
و در چشم حسن که خود حسین است
حسین دیگر است این شاهزاده
عمو تکبیر می گوید برایش
ز بس جنگ آور است این شاهزاده
 
چونان حیدر که شعر از او سروده ست
” حسین بن علی ” او را سُتوده ست
 
فضیلت هایش آن سان بیشمارند
که اعداد از شمارش ، شرمسارند
بزرگان ملَک ، چون پادشاهان
به خاک پای او سر می گذارند
دو ابرویش دو تا تیغ کشیده ست
که در برّندگی چون ذوالفقارند
بپرس از دل که چشمان سیاهش
چه اسراری درون خویش دارند
خدا می داند أهلُ البیتِ ارباب
چقدر اسم علی را دوست دارند
به هر سنّ و به هر وضع و به هر حال
علی ها ذوب در پروردگارند
علیّ مرتضی را ، در دو عالم
پسرهای حسین ” آیینه دارند “
 
به عرش دل مقیمی جز علی نیست
” صراط المستقیمی جز علی نیست “
 
کسی مثل علی اکبر نباشد
اگر باشد جز آب آور نباشد
به جز عبّاس در شأن سِقایت
کسی از شاهزاده سر نباشد
نشد در شأن او بنویسم از او
” که حرف عشق در دفتر نباشد “
الهی رفت اگر فرزند میدان
به دنبالش دل مادر نباشد
الهی که غم مرگ برادر
نصیب خواهری مضطر نباشد
الهی پیش چشم باغبانی
گل سرخی چنین پرپر نباشد
پدر بالای بالینش به خود گفت :
دگر این اکبر آن اکبر نباشد
 
جوانان از حرم وقتی رسیدند
حسین بن علی را پیر دیدند
نبی فطرت ، علی سیرت ، خدا مظهر علی اکبر
حسن عادت ، حسین آیت ، مَلَک منظر علی اکبر
 
من از نور زمین و آسمان فهمیدم این را که
به امر صادر اوّل شده مصدر علی اکبر
 
اگر زهرا ، تماماً مثل طاها بوده ، باید گفت
که بوده جلوه ی صدّیقه ی اطهر علی اکبر
 
فراتر از تصوّرها ، چنانکه در گمان من
بوَد واضح ترین توضیحم از محشر علی اکبر
 
علی اکبر ، علی اوسط ، علی اصغر به زعم من
سه تایش شد علی اکبر علی اکبر علی اکبر
 
چنان غرق است در الله اکبر که به چشم گوش
تجسّم می شود وقت اذان بهتر علی اکبر
 
پی حفظ توازن در حریم حضرت میزان
شده هم قامت عبّاس نام آور علی اکبر
 
بُراقش بوده جبریلی که هر بالش فلک پیماست
چه خوش طیّ السّما کرده ست بی شهپر علی اکبر
 
یکی ” امّ اسد ” شد دیگری ” امّ البَنین ” بعدش
شد از تو ” امّ لیلا ” کنیه ی مادر علی اکبر
 
فقط کافی ست از چشم فریبای تو یک غمزه
که از پا در بیاید صف به صف لشگر علی اکبر
 
اگرچه غالباً در شکل پیغمبر شدی ظاهر
تو را در کربلا دیدند چون حیدر علی اکبر
 
چنان رفتی به سمت اردوی دشمن که شد تکرار
شکوه داستان حیدر و خیبر علی اکبر
 
عجب شوری عجب عزمی عجب شیری عجب رزمی
که پشته ساختی از کشته بی خنجر علی اکبر
 
به شمر و خولی و زجر و سنان حاجت نبود آن روز
که جان می داد بابا از غمت آخر علی اکبر
 
گلاب از فرق تو پاشید بر روی عقاب آن دم
که با ضرب عمودی شد سرت پرپر علی اکبر
 
پدر افتاد وقتی در کنارت بین دار الحرب
تو را سوزاند سوز گریه ی خواهر علی اکبر
 
رکاب دیگر زینب ببین که با چه احوالی
عقیله پای نعشت می زند بر سر علی اکبر
آسمان باز پر قمر شده است
شب اندوهمان سحر شده است
به همه سائلان نظر شده است
چون که اربابمان پدر شده است
 
آمد از راه قرص ماه حسین
دومین حیدر سپاه حسین
 
خلق و خویش پیمبرى دیگر
على اکبر نه ، حیدرى دیگر
پهلوان دلاورى دیگر
تو بگو شیر لشکرى دیگر
 
هست پیغمبرى سراپایش
به عمو رفته قد و بالایش 
 
چهره اش ماه آسمان حرم
سایه اش قوت زنان حرم
حنجرش گرمى اذان حرم
چشم بد دور از جوان حرم
 
مثل عباس سایه ی سرهاست
سرپناه تمام خواهرهاست
 
آمد از هر نظر على باشد
از همه بیشتر على باشد
باز هم یک نفر على باشد
چقدر این پسر على باشد
 
مثل حیدر قوی ست او عزمش
چند بیتى بگویم از رزمش
 
بین گرد و غبار مى آید
روى مرکب سوار مى آید
پسر ذوالفقار مى آید
حیدر روزگار مى آید
 
عشق مى ریزد از سر و رویش
ذوالفقار است تیغ ابرویش
 
پاش تا در رکاب مى افتد
دشت در پیچ و تاب مى افتد
سر ز تن بى حساب مى افتد
به تلاطم عقاب مى افتد
 
بهت در چشم هاى این دشت است
بس که در حال رفت و برگشت است
 
خوب فهمیده رزم فن دارد
هنر جنگ تن به تن دارد
فن از رو به رو زدن دارد
این شگرد از عمو حسن دارد
 
آى لشکر ببین جوان این است
پسر شیر نهروان این است
 
خشم او تیغ و نیزه و تیر است
هر نگاهش دو قبضه شمشیر است
چقدر رزم او نفس گیر است
نوه ی شیر غالبا شیر است
 
تیغ مى زد همین که از چپ و راست
از حرم بانگ یا على برخاست
 
رزم با این جوان گره خورده
حنجرش با اذان گره خورده
در دهان ها زبان گره خورده
ابرویش آنچنان گره خورده
 
که همه یاد حیدر افتادند
یاد آن روز خیبر افتادند
 
رعد و برق است یا که طوفان است
که دقیقا میان میدان است
یا جوان حرم رجز خوان است
روى لب هاى عمه ها جان است
 
شور و غوغاست در دلش هرچند
دارد ارباب مى زند لبخند
 
مى رود دشت را به هم بزند
وسط معرکه علم بزند
خواست تا حرف مى روم بزند
دید باید کمى قدم بزند
 
پیش چشم پدر جوان مى رفت
داشت از جسم شاه جان مى رفت
 
رفت در نیزه زارها افتاد
بین گرد و غبارها افتاد
زیر پاى سوارها افتاد
وسط نیزه دارها افتاد
 
پاى نیزه به پیکرش وا شد
به زمین خورد ارباً ارباً شد
ای خوش قد و بالای بابا ماه لیلا
چشم امید و روشنی راه لیلا
از تو که مولودی منزه تر نباشد
طفل عزیز و نوگل دلخواه لیلا
با اولین لبخندهای دلنشین ات
مهرت نشسته در دل آگاه لیلا
وقتی که هستی در کنارش غم ندارد
ای هم زبان و همدل و همراه لیلا
در شهر با تو مادرت را می شناسند
ای بانی عز و جلال و جاه لیلا
بس که پیمبرگونه تو رفتار کردی
باید بخوانیمت رسول الله لیلا
از خاک پای تو تبرک جسته مادر
باشد قدمگاهت زیارتگاه لیلا
 
مدّاح تو ما نه ، خداوند جلیل است
دستان ما کوتاه و خرما بر نخیل است
 
حس تغزّل را نگاهت باب کرده
از تو نوشتن ، شعر ما را ناب کرده
شب تا سحر را گرم توصیف تو هستیم
هر شاعری را عشق تو بی خواب کرده
شیرین زبانی های تو از روز اول
قند دل آقای مان را آب کرده
در رفت و آمدها به پای تو می افتند
عطرت تمام شهر را بی تاب کرده
روح اذانی و نگاه حاکم تو
لحن ” مؤذن زاده ” را جذاب کرده
گیرایی هر طاق ابرویت دوباره
ابلیس را هم راهی محراب کرده
صدها سعید و مسلم و عابس فدایت
وقتی تو را حق سرور اصحاب کرده
جدت علی با قلعه ی خیبر نکرده
کاری که چشمت با دل ارباب کرده
 
هم شاهزاده عین نور و نور عینی
هم یا علی ابن الحسن ، ابن الحسینی
 
با دوستان آرزومندی که داری
مستیم از ذکر خداوندی که داری
ماه سحرهای مدینه ! پایدار است
با سجده و سجاده پیوندی که داری
تو در جلال و مرتبت خیلی بزرگی
عالم فدای نام و پسوندی که داری
عشقی که تو باشی همه با سر می آیند
عاشق کش است آن طرز لبخندی که داری
همراه با حاتم ، سلیمان هم نشسته
در جمع سائل های خرسندی که داری
هم منتهی الحلمی علی هم کاشف الکرب
مثل عموهای خردمندی که داری
بوی امیرالمومنین از تو می آید
با ذوالفقار و نقش سربندی که داری
تو فتح خیبر می کنی و ورد لب هاست
اعجاز بازوی تنومندی که داری
دشمن توان جنگ رو در رو ندارد
با ضربه های بی همانندی که داری
خرج تو قطعاً می شود ای شیر میدان
تکبیر خواهرهای دلبندی که داری
تنها رجز خواندی و دشمن زهره ترکاند
در حیرتم از لحن سوگندی که داری
” اَنا عَلِیُّ بنُ الحُسینُ بنُ عَلِیٍّ
نَحنُ و بیتُ اللهِ اَولی بالنَّبِیِّ
مِن شَبَثٍ و شَمَرٍ ذاکَ الدَّنِیّ
اَضرِبُکُم بِالسَّیفِ حَتّی یَنثَنی
ضَربُ غُلامٍ هاشِمیٍّ عَلَوِیٍّ
و لا اَزالُ الـیومَ اَحـمی اَبی
تااللهِ لا یَحکُمُ فینا اِبنُ الدَّعِیّ “
در معرکه همواره سر می ریزد آقا
از هر سر انگشت هنرمندی که داری
 
پیش تو اصلا قد علم کردن حرام است
هرکس که بدخواه تو شد کارش تمام است
 
در جان تو صورت و سیرت می درخشد
در دست هایت ابر رحمت می درخشد
آیینه ی پیغمبری خَلقاً و خُلقاً
از چهره ات نور نبوت می درخشد
مانند خورشیدی فروزان بر سر تو
عمامه ی سبز سیادت می درخشد
زیبایی و بخشندگی و حسن خلق ات
در چشم دشمن بی نهایت می درخشد
از تو می آموزیم سبک زندگی را
از هر کلام تو صداقت می درخشد
انگور تازه حاصل اعجاز باباست
عشق به تو در این حکایت می درخشد
طوق غلامی تو و ایل و تبارت
بر گردنم روز قیامت می درخشد
با ختم ” عاشورا ” به این نکته رسیدم
نام تو در متن زیارت می درخشد
بانی شش گوشه شدی بیش از همه جا
در کربلا پایین پایت می درخشد
در تک تک آموزه های مکتب تو
امر اطاعت از ولایت می درخشد
کوری چشم ” ابن منقذها ”  همیشه
نام علی در بین عترت می درخشد
هر تکه های نامساوی تن تو
در جامه ی سرخ شهادت می درخشد
 
از نیزه گفتم بی هوا ؛ لیلا ببخشد
امیدوارم حضرت زهرا ببخشد
در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است
بی جهت نیست که اسمش علی اکبر شده ست
 
چه بگویم من از آن ذات که ممسوس خداست
اکبر است و صفت اکبر ، مخصوص خداست
 
حرکات و سکنات و وجناتش طاها
مادرش آمنه بوده ست مگر یا لیلا ؟
 
با همه ، خُلق عظیمش سر احسان دارد
این پیمبر چه قدر تازه مسلمان دارد
 
ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست
” پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست “
 
سنگ در دستش از اعجاز ، قمر می گردد
گر به خورشید بگوید نرو ، برمی گردد
 
جان علی ، جسم نبی ، جلوه ی کوثر بوده
سرّ لولاک ، از اول علی اکبر بوده
 
هر زمان عطر حضورش به هوا برمی خواست
نفس پنج تن آل عبا برمی خواست
 
ذاتش آئینه در آئینه پیمبر گشته
بارها از شب معراجِ خودش برگشته
 
قاب قوسینِ خداوند خم ابرویش
زد قدم زینب کبری به سر زانویش
 
بی نقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است
به اباالفضل قسم قامت او دیدنی است
 
چه بگویم من از آن سرو خرامان بهشت
حرف حق را قلم خواجه ی شیراز نوشت :
 
” شاه شمشاد قدان ، خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان “
 
زلفش آن روز که در دست نسیم افتاده
سمت و سو داده به تحریر موذن زاده
 
کربلا هم عطشش چند برابر شده بود
تشنه ی صوت اذان علی اکبر شده بود
 
أشهدُ أنّ به این مرد ولی باید گفت
اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت
 
جلوی چشم پدر ، رد شدنش را عشق است
أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است
 
باد آورده به همراه ، شمیم صلوات
می وزد بر سر کوی تو نسیم صلوات
 
ابر رحمت تویی و تشنه ی الطافِ تو دشت
مشک از چشمه ی چشمان تو پر برمی گشت
 
کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات
باز هم بر گل روی علی اکبر صلوات
 
چشم دنیا به تنت جامه ی احسان دیده ست
حسنی بودن تو بر چه کسی پوشیده ست ؟
 
رحمت واسعه ای ، اسب تو از روی کرم
وسط لشکر دشمن زده ناگاه قدم
 
می روی پشت سرت باد شده پا به رکاب
نام اسب تو عقاب است ، عقاب است عقاب
 
می شود صید نگاهت دل میدان حتی
باز شد روی تو آغوش بیابان حتی
 
رفتی آن گونه که شد دشت پر از عطر تنت
کربلا رنگ گرفت از نفس پیرهنت
 
ذات تو گرچه خلاصه شده ی پنج تن است
بعد تو دشت پر از عطر حسین و حسن است
 
بیشتر ریخت بهم رفتن تو  قاسم را
کشت داغ تو جوانان بنی هاشم را
خود را همینکه کشته ی عشقت مثال زد
با خون خویش طعنه به روز وصال زد
پیش تو عذر خواست که دم از زوال زد
با خادم و گدای تو حرف از کمال زد
 
مرغی که در هوای رخت بال بال زد
 
پرواز تو به وجد درآورد عقاب را
بالا نوشته اند به نامت کتاب را
خورشید تا که دید چنین پیچ و تاب را
بیرون کشید پیرهن آفتاب را
 
پس مهر عفو بر تن این چند سال زد
 
باید که پا به پای تو پیغمبر آوردند
زهاد نذر طُرّه ی مویت سر آورند
این چهارده نفر ز رخت سر در آورند
از جنس جبرییل اگر نوکر آورند
 
حق با غلام توست که دم از کمال زد
 
آماده است تا به زمین آسمان دهد
بر کشته مردگان تو اینبار جان دهد
وقت طلوع فجر به عالم امان دهد
تا اینکه باز هم علی اکبر اذان دهد
 
مهر سکوت بر لب هر قیل و قال زد
 
زلفت سیاه تر شده از نیمه های شب
از تاک های دور و برت میچکد طرب
آورده اند نذر تمنای تو عِنَب
تا جان دهد به پای تو تر کن دوباره لب
 
بر ابروی تو حلقه ی داری هلال زد
 
خورشید تا نشست سر چلچراغ تو
خود را کشید گوشه ی صحن رواق تو
چشمش دوباره پر شده از اشتیاق تو
اینگونه چشم های سگ کوچه باغ تو
 
طعنه به چشم های ملیح غزال زد
 
یا اعتبار خصم تو بی اعتباری است
یا اینکه باز کار تو پرهیزکاری است
این ضربه های تیغ تو از بس که کاری است
در جنگ دیده اند که دشمن فراری است
 
وقتی که شیر بر صف گرگ و شغال زد
 
این مژّه ها به لشکر چشمت سپر شدند
پیش قدت ملائکه خم تا کمر شدند
چندین سپاه با غضبت دربدر شدند
صبح و مسا دوباره دچار خطر شدند
 
وقتی که مرکب تو قدم در جدال زد
 
وقتی کشید سمت صفات خودش تورا
بالا نوشت در صفحات خودش تورا
آورده است تا عرفات خودش تورا
ممسوس کرده است به ذات خودش تورا
 
الله اکبری که دم از آن بلال زد
 
از پیچ و تاب زلف تو تا پیچ و تاب ریخت
دیدند باز کُرکُ و پر آفتاب ریخت
از خنده ی پیمبری تو گلاب ریخت
شهد ولایت از قِبَلِ بوتراب ریخت
 
دستی که باز سنگ تو را بر سفال زد
 
از بس هوای روضه ی چشمت بهاری است
دیوانه کار روز و شبش گریه زاری است
این آب ، اشک نیست که اینگونه ساری است
دریای رحمت است که از دیده جاری است
 
دستت نمک به چشمه ی آب زلال زد
 
از قامت تو کاش که میشد بلا به دور
خون ریخت از جبین تو در لابلای نور
چشم حسین پشت سرت ریخت آب شور
بابای تو که رفت سرش گوشه ی تنور
 
بالای پیکرت چقدر بال بال زد
دل حرم می شود سحر ؛ گاهی
که شود صحن دیده تر ؛ گاهی
قطره ی آب در مرور زمان
می کند در حَجَر اثر ؛ گاهی
دل من سخت تر ز سنگ که نیست
امتحان کن بر این جگر ؛ گاهی
ای خریدار بر رضای خدا
جنس پس مانده را بخر ؛ گاهی
یعنی آنقدر بی بها هستم
نیستم لایق نظر ؛ گاهی
بین سجاده دیده بر راهم
نیمه شب می شود خبر ؛ گاهی
بنده ای را که دست و پا گیر است
همرهت تا خدا ببر ؛ گاهی
قتلگاهی به پا کنی با ناز
گر از اینجا کنی گذر ؛ گاهی
پسری که کریم زاده بوَد
می کند جلوه ی پدر ؛ گاهی
 
تاج اصحاب یا علی اکبر
یابن ارباب یا علی اکبر
 
تو مطهّر شدی ز هر چه بدی
تا بگویی ز نسل لم یلدی
صد و ده بار هو کشم ز جگر
که تو با کعبه زاده هم عددی
همه دلگرمی ام محبت توست
یابن لیلا  ” علیک معتمدی “
گر تو شاگرد مجتبی هستی
دست خالی نمی رود احدی
ناز تو فاطمی تر از همه است
راه دل بردن از علی بلدی
نوه ی ارشد دو دریایی
موجی از عشق گاه جزر و مدی
جای مادربزرگ تو خالی
زود پر زد به وادی ابدی
تو ز هر پنج تن نشان داری
تو حدیث کسای مستندی
جز برای دل ابوفاضل
پرده از روی خویش پس نزدی
 
تا خدا پرده از رخ تو کشید
چشم عباس مصطفی را دید
 
تا که بابا تو را صدا می کرد
محشری در حرم به پا می کرد
با نگاهی به قد و بالایت
یاد پیغمبر خدا می کرد
تو که هستی که پیر میخانه
با مناجات تو صفا می کرد
ای دل آرام خوش صدای حجاز
مأذنه بر تو اقتدا می کرد
آتش روی بام خانه ی تو
کوچه ها را پر از گدا می کرد
هر کسی داشت نذر پیغمبر
به در خانه ات ادا می کرد
بس که با غمزه راه می رفتی
پدرت پشت سر دعا می کرد
دور از چشم شور مردم شهر
از رخ تو نقاب وا می کرد
بوسه ای از لب تو هر دردِ
پدری پیر را دوا می کرد
گوشه ای می نشست و با زینب
نظری سوی مجتبی می کرد
 
بعد می گفت این پسر غوغاست
چقدر شکل مادرم زهراست
 
تو ز اجداد خود چه کم داری
نسبی پاک و محترم داری
وارث آدم و کلیم و مسیح
بهر احیای مرده دَم داری
گشته شش گوشه این حرم یعنی
تو جداگانه یک حرم داری
که زیارات کامل و متقن
همچونان سایر امم داری
تو ز پایین پا ولایت بر
کرسی و نون و والقلم داری
ما به نام تو سینه زن شده ایم
حق شاهی بر عجم داری
تو که باب الحوائجی بی شک
بس که آقایی و کرم داری
یک قدم تو عقب تر از عباس
بر سر دوش خود علم داری
 
شانه هایت ز بس مؤدب بود
دومین تکیه گاه زینب بود
 
خیز و شمشیر مرتضی بردار
بزن ای شیر بر دل کفّار
زره ی مصطفی بپوش علی
در رکاب عقاب پا بگذار
نعره ای زن منم علی اکبر
نوه ی حق حیدر کرار
همچو شیری بزن به قلب سپاه
تا بریزی به هم یمین و یسار
ضجه ی کوفه را درآوردی
ای ابرمرد عرصه ی پیکار
هر طرف تاب می دهی تیغت
کشته سازی ز کشته ی بسیار
تشنگی را بهانه فرمودی
رو نمودی به جانب دلدار
لب نهادی بر آن لبان خشک
گفتی آهسته این سخن با یار
کی محاسن سپید در بندم
دست خود از محاسنت بردار
 
تا که دل کَنده از تو بابا شد
بال های شهادتت وا شد
 
ناگه از دشت یک صدا آمد
ناله ی ” ای پدر بیا ” آمد
پدر آمد ولی چه آمدنی
چه کسی گفته روی پا آمد
پیرمردی کنار نعش جوان
با سر زانو از قفا آمد
روضه ات گشته شرح موت حسین
وسط هلهله نوا آمد
آن چنان نعره زد ” علی ولدی “
ناله اش بین که تا کجا آمد
دست خود را گرفته روی سر
زینب از سوی خیمه ها آمد
شد حسین زنده با دم زینب
پای معجر میان تا آمد
با تن ریخته بگو چه کند
نوبت یاری عبا آمد
شب جمعه است بس کن ای شاعر
چون که مادر به کربلا آمد
 
هر شب جمعه کربلا غوغاست
فاطمه روضه خوان کرب و بلاست
لسان حال لیلای جگر خون
عقول ما سوی را کرده مجنون
 
بیا بلبل که تا با هم بنالیم
که ما هجران کش و شورید حالیم
 
ز تو گل رفت وز ما گلعذاری
تو را فریاد و ما را آه و زاری
 
تو را وصل گل دیگر امید است
بهار دیر از بهر تو عید است
 
ولیکن گلعذارم را بدل نیست
بهار دیگری ما را امل نیست
 
فراقی را که اندر پی وصالست
نه چون هجریست کورا اتصالست
 
گلی از گلشن من رفت بر باد
که تا محشر نخواهد رفت از یاد
 
گلی شد از من غمدیده در خاک
که گل در ماتمش زد پیرهن چاک
 
ز من باد خزان برگ گلی ریخت
که خاک غم سر هر بلبلی ریخت
 
مرا بر سینه داغ گلعذاریست
که گل در پیش او مانند خاریست
 
کبابم کرده داغ لاله روئی
که برد از لالۀ حمراء نکوئی
 
زمین گیرم برای سرو قدّی
که سروش بنده در بالا بلندی
 
یگانه گوهری گم شد ز دستم
که جویای ویم تا زنده هستم
 
بسا کس نوجوان رخت از جهان بست
ولیکن نوگل من ناگهان بست
 
نمی دانم چه شد آن سرو آزاد
ببادی ناگهان از پا در افتادد
 
ندید آن یوسف مصر ملاحت
بدوران جوانی روی راحت
 
اگر گرگ اجل خونین دهن نیست
چرا پس یوسف گل پیرهن نیست
 
دریغ از قامت شمشادی او
کفن شد خلعت دامادی او
 
دریغ از سرو بالای رسایش
دریغ از گیسوان مشگسایش
 
دریغ از حلقۀ پر پیچ و تابش
دریغ از کاکل در خون خضابش
 
هزاران حیف کانشاخ صنوبر
ز نخل زندگانی گشت بی بر
 
هزاران حیف کانگیسوی مشگین
بخون فرق سر گردیده رنگین
 
هزاران حیف کانخورشید خاور
میان لجۀ خون شد شناور
 
فغان کائینۀ روی پیمبر
بخاک تیره شد الله اکبر
 
فغان ز انقامت طوبی مثالش
که دست جور برد از اعتدالش
 
من اندر وصف او مدهوش هستم
نه لیلایم که مجنون وی استم
 
بصورت طلعت الله نور است
بمعنی غیب مکنون را ظهور است
 
بروی و موی و سیما و شمائل
پیمبر آیت و حیدر دلائل
 
بیا ای عندلیب گلشن من
ببین تاریک چشم روشن من
 
بیا ای نوگل گلزار مادر
بکن رحمی بحال زار مادر
 
بیا ای نونهال باغ مادر
بزن آبی بسوز داغ مادر
 
بیا ای شمع جمع محفل ما
ببین ظلمت سرا شد منزل ما
 
بیا ای شاهد یکتای زیبا
که دل را بیش از این نبود شکیبا
 
ترا با شیرۀ جان پروردیم
دریغا کز تو جانا دل بریدم
 
ندانستم که مرگ ناگهانی
عنان گیرد ترا در نوجوانی
 
بهمت می توان از جان گذشتن
ولیکن از جوان نتوان گذشتن
 
چنان داغم کزین پس تا بمیرم
سر از زانوی غم هرگز نگیرم
 
من و یاد قد شمشادی تو
من و ناکامی و ناشادی تو
 
من و یاد لب خشکیدۀ تو
من و سوز دل تفتیدۀ تو
 
من و آن زخمهای بی حسابت
من و آن پیکر در خون خضابت
 
جوانا رحم کن بر پیری من
مرا مگذار با یک دشت دشمن
 
جوانا سوی مادر یک نظر کن
بیا رحمی بر این چشمان تر کن
 
اگر خو کرده باشی با جدائی
مکن قطع رسوم آشنائی
 
گهی حال دل غمناک ما پرس
ز آب دیدۀ نمناک ما پرس
 
سؤال از حال غمناکان ثوابست
خصوصاً آن دلی کز غم کبابست
براساس گریز به
موضوع گریز :
مناسبت گریز :
براساس سبک شعر
روضه شور واحد تک زمینه رجز خوانی زمزمه جفت نوحه مناجات نامشخص مدح مسجدی سینه زنی واحد سنگین دکلمه دم پایانی واحد تند پیش زمینه سرود سالار زینب حاج ناظم همه جا کربلا راس تو میرود بالای نیزه ها ببینید ببینید گلم رنگ ندارد نوحه سنتی ببینید ببینید گلم رنگ ندارد سیدی ماکو مثلک الغریب غریب گیر آوردنت زبانحال به سمت گودال از خیمه دویدم من دودمه مدح و مرثیه مفاعیل مفاعیل فعول شعر خوانی
براساس قالب شعر
دوبیتی غزل قصیده مثنوی چهار پاره رباعی ترجیع بند مستزاد شعر نو شعر سپید ترکیب بند قطعه مسمط نا مشخص مربع ترکیب تک بیتی مخمس
براساس زبان
فارسی عربی ترکی
براساس شاعر
محتشم کاشانی میلاد عرفان پور امیر عباسی قاسم صرافان محمد مهدی سیار غلامرضا سازگار رضا یعقوبیان علی اکبر لطیفیان قاسم نعمتی اسماعیل تقوایی مرتضی محمود پور حسن لطفی امیر حسین سلطانی محمود اسدی علی انسانی مظاهر کثیری نژاد محمود ژولیده ولی الله کلامی زنجانی میثم مومنی نژاد حسن ثابت جو عباس میرخلف زاده سید حمیدرضا برقعی سید هاشم وفایی سید رضا موید خراسانی محمدرضا سروری یوسف رحیمی احمد بابایی محسن عرب خالقی سید پوریا هاشمی علیرضا خاکساری وحید زحمتکش شهری مهدی رحیمی زمستان حسن کردی روح اله نوروزی مرضیه عاطفی بهمن عظیمی حسین رحمانی میلاد قبایی محسن صرامی رضا آهی رضا تاجیک اصغر چرمی محمد جواد شیرازی مهدی نظری وحید قاسمی وحید محمدی محسن کاویانی مجتبی صمدی شهاب حمید رمی محمد حسین رحیمیان محمد حسن بیات لو امیر روشن ضمیر نا مشخص محمد محسن زاده گنجی امیر ایزدی حسین قربانچه رضا رسول زاده جواد حیدری محمد سهرابی محمد جواد پرچمی سيد مهدي سرخان رضا یزدانی سید مهدی موسوی حسن صنوبری محسن رضوانی سیدجواد پرئی سید محمد جواد شرافت علی سلیمیان محمدجواد غفورزاده (شفق) سید مجتبی رجبی نورآملی حسن بیاتانی عماد خراسانی رحمان نوازنی مسعود اصلانی حافظ محمدرضا آغاسی علی حسنی صمد علیزاده محمد صمیمی کاظم بهمنی مجید تال مهدی قهرمانی احسان محسنی فر شیخ رضا جعفری میثم سلطانی مصطفی صابر خراسانی محمد فردوسی علیرضا قزوه قاسم افرند محمد مهدی عبداللهی محمد خسروی جواد دیندار سعید خرازی علیرضا عنصری حسین میرزایی حسن جواهری مصطفی قمشه ای علامه حسن زاده آملی میثم خالدیان علی زمانیان حسین ایمانی سیدعلی احمدی(فقیر) سید مجتبی شجاع محمد حسین فرحبخشیان (ژولیده نیشابوری) محسن داداشی امام خمینی (ره) فواد کرمانی امیر رضا سیفی احمد اکبرزاده ملا فتح‌الله وفایی شوشتری صدّیقه‌ی طاهره (علیهاسلام‌الله) محمود شاهرخي (م.جذبه) سید محمد رستگار جواد هاشمی (تربت) سید حبیب نظاری غلام‌رضا دبیران محمدحسین علومی تبریزی سعید بیابانکی سعید توفیقی علیرضا لک جواد محمد زمانی آیت الله محمدحسین غروی اصفهانی سید یاسر افشاری محمود کریمی احمد واعظی آیت الله وحید خراسانی حضرت آقای خامنه ای سید الشهدا عبدالجواد جودی خراسانی بهروز مرادی سالک قزوینی رفیق اصفهانی سید رضا حسینی (سعدی زمان) بابافغانی شیرازی تأثیر تبریزی صغیر اصفهانی (ره) وحید مصلحی یاسر حوتی حسین رستمی محمد بنواری (مهاجر) محمد بیابانی علیرضا شریف هادی جان فدا علی آمره حامد تجری مصطفی متولی مجتبی خرسندی علی صالحی علیرضا بیاتانی مهدی رحمان دوست مهدی نسترن سید محمد جوادی سید مهدی جلالی مجتبی روشن روان حامد خاکی سید محمد علی ریاضی احسان مردانی مهدی مومنی مریم سقلاطونی مجتبی شکریان همدانی عارفه دهقانی حسینعلی شفیعی (شفیع) رضا پیروی سعید پاشازاده ناصر حامدی رضا قاسمی حامد جولازاده پیمان طالبی میلاد حسنی امیر حسام یوسفی نوید اسماعیل زاده عباس شبخیز قراملکی (شبخیز) مهدی جهاندار کرامت نعمت زاده علی اصغر حاج حیدری مهدی صفی یاری محمد علی بیابانی محمد امین سبکبار هانی امیر فرجی سینا نژادسلامتی رسول میثمی صباحی بیدگلی وصال شیرازی مهدی پورپاک فاطمه نانی زاده محسن خان محمدی حبیب نیازی مجید لشگری میرزا احمد عابد نهاوندی(مرشد چلویی) آیت الله سیداحمد نجفی(آقاجون) محمد جواد خراشادی زاده ناظرزاده کرمانی سیدجلال حسینی احمد جلالی حسین عسگری علی اصغر کوهکن حجت الاسلام میر تبریزی محسن مهدوی حبیب الله چایچیان رضا فراهانی محمدرضا شمس خاکی شیرازی ابراهیم بازیار عباس احمدی سید محمد اویار حسینی محمد احمدی مرحوم الهیار خان (آصف) جواد قدوسی مجید قاسمی محمد رسولی داوود رحیمی مسعود یوسف پور حیدر توکل فاضل نظری علی ناظمی صفایی جندقی کریم رجب زاده میرزا یحیی مدرس اصفهانی غلامرضا کافی عمان سامانی مهدی محمدی پانته آ صفایی محمد بختیاری حمیدرضا بشیری محمدسعید عطارنژاد پروانه نجاتی نیما نجاری علی اشتری جعفر خونویی رضا دین پرور محمد ظفر سید رضا میرجعفری خوشدل تهرانی مهدی نعمت نژاد محسن راحت حق سجاد محرابی سید فرید احمدی مهدی زنگنه کاظم رستمی روح الله عیوضی علی اصغر ذاکری گروه یا مظلوم امیر حسین حیدری امیر اکبرزاده مهرداد مهرابی سید محمد بابامیری توحید شالچیان نغمه مستشار نظامی رحیم معینی کرمانشاهی سید محمد میرهاشمی امیرحسین الفت غلامحسین پویان احمد علوی فیاض هوشیار پارسیان مرتضی امیری اسفندقه محمدعلی مجاهدی جعفر بابایی(حلّاج) اصغر عرب فرشته جان نثاری سیدمحسن حبیب لورسه محمد علامه صادق رحمانی فرهاد اصغری یاسر مسافر عباس ویجویی عباس عنقا منوچهر نوربخش سیدحسن حسینی محمدجواد باقری محمد ارجمند محمد عظیمی محمدحسین بهجت تبریزی(شهریار) محمدسعید میرزایی مهدی خطاط ادیب الممالک فراهانی محمدعلی رحیمی محمد قاسمی احسان نرگسی رضاپور داریوش جعفری حامد آقایی سید محسن حبیب الله پور مجتبی حاذق محسن حنیفی آرش براری بهنام فرشی هستی محرابی طاها ملکی یاسر قربانی محمد داوری امیرحسین آکار اسماعیل شبرنگ آرمان صائمی علی رضوانی عماد بهرامی عادل حسین قربان امیرعظیمی حبیب باقرزاده حسین محسنات علی اصغر یزدی مجتبی رافعی میثم خنکدار ابراهیم لآلی قاسم احمدی مهدی علی قاسمی پوریا باقری علی اکبر نازک کار نوید اطاعتی فاطمه خمسی مهدی میری مجتبی کرمی محمد دستان علی کاوند مهدی قربانی محمد مبشری محمدرضا رضایی موسی علیمرادی محمدعلی نوری میلاد یعقوبی حسین صیامی مرتضی مظاهری میرزا احمد الهامی کرمانشاهی ناصر دودانگه علیرضا وفایی(خیال) امیر فرخنده حسین واعظی سعید نسیمی محسن غلامحسینی منصوره محمدی مزینان ابراهیم روشن روش سید علی حسینی مرضیه نعیم امینی حمید فرجی امیرعلی شریفی جعفر ابوالفتحی محمد کاظمی نیا امیر علوی رضا قربانی مهدی کاشف امیرحسین محمودپور رضا اسماعیلی حسن فطرس عالیه رجبی رضا باقریان محسن عزیزی محمدرضا ناصری روح الله پیدایی محمد زوار ایمان کریمی مصطفی رفیعی مجتبی قاسمی محمود قاسمی مجید خضرایی یونس وصالی محمود یوسفی ایمان دهقانیا بردیا محمدی مجتبی دسترنج ملتمس محمد مهدی شیرازی محسن زعفرانیه حسین خیریان حامد شریف مهدی شریف زاده ابالفضل مروتی مصطفی کارگر معین بازوند سید جعفر حیدری محسن ناصحی روح الله قناعتیان محمدحسین ملکیان مقداد اصفهانی رسول عسگری عفت نظری سجاد شاکری احمد ایرانی نسب مسعود اکثیری حسن رویت علی سپهری سید امیر میثم مرتضوی سیدمحمد مظلوم حسین رضایی حیران علی مشهوری (مهزیار) علی قدیمی نیر تبریزی فیاض لاهیجی حسین عباسپور محمد بن یوسف اهلی شیرازی جویای تبریزی (میرزا دارا) سید رضا هاشمی گلپایگانی سید علی اصغر صائم کاشانی امیرحسین کاظمی سارا سادات باختر علی اصغر شیری محمد حسین آغولی (ترکی شیرازی) سلمان احمدی وحید اشجع مهرداد افشاری مرجان اکبرزاد محمد-مهدی-امیری شهره انجم شعاع عبدالحمید-انصاری‌-نسب مرتضی-بادپروا محمدرضا-بازرگانی زهرا براتی امیرحسن بزرگی متین زهرا بشری موحد سید-حکیم-بینش فاطمه‌ سادات پادموسوی سعید-تاج‌-محمدی مهدی چراغ‌زاد حامد حسینخانی سیده فرشته حسینی سیدموسی حسینی کاشانی علی‌اصغر الحیدری (شاعر هندوستانی) محمد سجاد حیدری سمیه خردمند ایرج میرزا محسن سیداسماعیلی میرزا محمد باقر صامت بروجردی میرزا حاجب بروجردی (افصح الشعراء) میرزا محمد رفیع (رفیع‌الدین) (واعظ قزوینی) آشفته شیرازی سید وحید حسینی مسعود مهربان مهدی انصاری رضا حامی آرانی سید حسن رستگار محمدجواد وثوقی حمید کریمی اسماعیل روستایی احمد شاکری ابراهیم زمانی محمد کیخسروی محمد جواد مهدوی یاسین قاسمی حسین کریمی مهدی امامی جواد کلهر مجتبی فلاح محمدجواد غفوریان پدرام اسکندری حسن اسحاقی نوید طاهری محمود مربوبی سیروس بداغی میلاد فریدنیا شهریار سنجری رضا ملایی مجید رجبی امیرحسین نجمی عمران بهروج صادق میرصالحیان حجت بحرالعلومی محمدحسین ذاکری رسول رشیدی راد زینب احمدی حامد خادمیان حمیدرضا محسنات حسین اخوان (تائب) محمود شریفی مهدی مقیمی وحید دکامین شهرام شاهرخی فرشید یارمحمدی علی فردوسی رضا شریفی سیدعلی رکن الدین عبدالحسین مخلص آبادی حسین سنگری رضا هدایت خواه مهران قربانی محسن قاسمی غریب سید مصطفی غفاری جم سید مسعود طباطبایی احمد عزیزی حسین زحمتکش حمید عرب خالقی سجاد روان مرد میثم کاوسی رضا مشهدی امیرحسین وطن دوست محمد کابلی محمدهاشم مصطفوی محمد دنیوی (حاتم) علی اکبر حائری محمدرضا طالبی کمیل کاشانی محمدباقر انتصاری مرتضی عابدینی علی حنیفه عبدالرضا کوهمال جهرمی سینا شهیدا مهدی فرجی حسنا محمدزاده سید مصطفی مهدجو علی میرحیدری علی خفاچی حسین ایزدی پرویز بیگلری چاوش اکبری زهرا هدایتی هاشم طوسی (مسلم) نجمه پورملاکی نادر حسینی سجاد شرفخانی علی زارعی رضایی محمدعلی رضاپور سید محسن حسینی مرحوم نادعلی کربلایی ابوالفضل عصمت پرست مجتبی نجیمی مجید نجفی مجید بوریان منش علی علی بیگی سید محسن علوی محمد جواد مطیع ها ناهید رفیعی امیررضا یوسفی مقدم سید علی نقیب ایوب پرندآور نوید پور مرادی علی ذوالقدر سید ابوالفضل مبارز علی شکاری حمید رحیمی انسیه سادات هاشمی محسن حافظی عبدالحسین میرزایی مهدی قاسمی رضا خورشید فرد وحیده افضلی سید محمد حسین حسینی محمد سجاد عادلی مهدی زارعی سید محمد جواد میرصفی یدالله شهریاری امید مهدی نژاد محمد صادق باقی زاده محمد خادم محمدرضا کاکائی سید حجت سیادت مهدی مردانی جواد محمود آبادی حسین شهرابی حامدرضا معاونیان احمد جواد نوآبادی محمد علی قاسمی خادم عرفان ابوالحسنی ظهیر مومنی سید صادق رمضانیان عاطفه سادات موسوی عاصی خراسانی علی محمدی حسین زارع سید مصطفی سیاح موسوی حمید محبی وحید نوری حسین اوتادی هادی ملک پور مهدی کبیری محمدرضا نادعلیان فرشید حقی رامین برومند (زائر) محمدرضا اسدی سجاد زارع مولایی سید امیر حسین فاضلی سید مصطفی حسینی راد محمد رستمی محسن همتی محمود تاری سید واصفی غلامرضا شکوهی کمیل باقری محمد حسین بناریان لیلا علیزاده مهدی حنیفه جواد کریم زاده سید صابره موسوی میرزا محمد تقی قمی (محیط) حاج ملا احمد بن محمد مهدی فاضل نراقی (صفایی) عباس همتی یغما جندقی حامد محمدی محمد جبرئیلی گروه قتیل العبرات فاطمه عارف نژاد
براساس مداح
حاج منصور ارضی حاج محمود کریمی حاج محمدرضا طاهری حاج سعید حدادیان حاج میثم مطیعی حاج مجید بنی فاطمه حاج حمید علیمی حاج حسین سیب سرخی حاج مهدی سلحشور حاج سید جواد ذاکر حاج جواد مقدم حاج عبدالرضا هلالی حاج سید مهدی میردامادی حاج مهدی رسولی حاج حسن خلج حاج مهدی لیثی حاج نریمان پناهی حاج سید رضا نریمانی حاج احمد واعظی حاج حسین طاهری حاج مهدی سماواتی حاج محمد حسین پویانفر حاج سید حمیدرضا برقعی نا مشخص حاج میثم مؤمنی نژاد حاج مهدی اکبری حاج قاسم صرافان حاج مهدی مختاری حاج محمدرضا محمدزاده حاج کاظم اکبری حاج ابالفضل بختیاری حاج محمدرضا آغاسی حاج حنیف طاهری حاج وحید نادری حاج حسین رضائیان حاج امیر عباسی حاج محمد بیابانی حاج سید علی رضوی حاج سید مهدی هوشی السادات نزارالقطری حاج اسلام میرزایی حاج حسین سازور حاج محسن عرب خالقی حاج صابر خراسانی سید رسول نریمانی محمد جعفری ارسلان کرمانشاهی جبار بذری حاج اکبر مولایی حاج امیر برومند حاج محمدرضا بذری حاج حیدر خمسه حاج حسن حسین خانی حاج حسین عباسی مقدم حاج غلامحسین علیزاده حاج حسین عینی فرد حاج مهدی رعنایی حاج مصطفی روحانی حاج روح الله بهمنی حاج امیر کرمانشاهی حاج میرزای محمدی حاج وحید گلستانی حاج سید امیر حسینی علی فانی حاج سید علی مومنی حاج امین مقدم حاج محمد کمیل حاج محمد حسین حدادیان حاج سعید پاشازاده حاج مقداد پیرحیاتی حاج محمد سهرابی حاج محمد فصولی کربلایی حاج فرهاد محمدی حاج ابوذر بیوکافی حاج سید محمد جوادی حاج سید محمد عاملی حاج وحید یوسفی حاج محمد یزدخواستی حاج مجتبی رمضانی کویتی پور حاج محسن صائمی حاج حسین رستمی مرحوم استاد محمدعلی کریم خانی حاج حسین باشی حاج مهدی وثیق حاج شیخ محمد ناصری سید علی حسینی حاج محمد امانی مرحوم محمدعلی چمنی حاج رضا قنبری حاج عبدالله شیران مرحوم استاد سلیم موذن زاده حاج علی اصغر ارغوان مرحوم حاج فیروز زیرک کار سید حسین قاضی سید مهدی حسینی استاد محسن فرهمند حاج احمد عثنی عشران حاج محمد احمدیان حاج صادق آهنگران حاج اکبر نوربهمنی سیدرضا میرجعفری سیدرضا تحویلدار ایمان کیوانی حاج محمدحسین عطائیان حاج حسن شالبافان حاج محمدصادق عبادی حاج علی عرب حاج علیرضا قزوه حاج آرش پیله وری حاج مهدی تقی خانی حاج یزدان ناصری حاج امیرحسن محمودی حاج حمید دادوندی حاج احمد نیکبختیان حاج امیرحسن سالاروند حاج هاشم سالار حسینی حاج ابراهیم رحیمی حاج محمد صمیمی حاج حمیدرضا قناعتیان حاج محسن عراقی حاج محسن طاهری حاج حسین ستوده حاج مهدی دقیقی حاج حسین رجبیه حاج رحیم ابراهیمی حاج حسین فخری حاج صادق حمزه حاج حسین هوشیار حاج حسین جعفری استاد رائفی پور حاج داوود احمدی نژاد مرحوم مرشد حسین پنجه پور حاج سید محمد حسینی حاج هادی گروسی حاج محمدرضا مختاریان حاج حسن کاشانی حاج وحید جلیلوند حاج حیدر منفرد حاج علی مهدوی نژاد حاج مرتضی امیری اسفندقه حاج حسین خلجی حاج وحید قاسمی حاج سید محمود علوی حاج سعید قانع حاج سید جعفر طباطبائی حاج حسین محمدی فام حاج هادی جان فدا حاج علی علیان حاج صادق کریمی حاج محسن توکلیان حاج محمد قربانخوانی حاج حسن رضا عبداللهی حاج مرشد میرزا مرحوم مرشد میرزا حاج مهدی اقدم نژاد شهید حسین معز غلامی حاج حسین رحمانی حاج علی اکبر سلحشور حاج محمد گرمابدری حاج محمد جواد احمدی حاج احمد اثنی عشران حاج جواد ابوالقاسمی حاج محمد مهدی اسماعیلی حاج محسن حسن زاده حاج اکبر بازوبند آیت الله سید محمدحسن طهرانی مجید رضانژاد محمدجواد توحیدی حاج یدالله محمدی مرحوم سید مهدی احمدی اصفهانی حاج محمود گرجی حاج رضا علی رضایی حاج جواد باقری حاج سید ابراهیم طاهریان حاج مسعود پیرایش حاج محمدرضا نوشه ور حاج حسن بیاتانی حاج علی اکبر زادفرج حاج علی جباری حاج علی کرمی حاج سعید خرازی حاج هادی ملک پور حاج حسن عطایی حاج محمد کریمی حاج محمد رستمی حاج جواد حیدری