ایها المظلوم-ayohalmazloom
شعر و اشعار ولادت امام زمان و صوت سبک و گریز اشعار
لطفاً برای جستجوی گریز های متفاوت در این مناسبت به کادر جستجوی گریز در سمت راست صفحه مراجعه فرمایید
نمایش هر صفحهمورد
ما را که ذکر خالصِ الله اکبر است
در جانمان خداست که از هرچه برتر است
 
او آفرید نعمتِ قرآن و وحی را
آن باده ای که با مِی عترت مقدّر است
 
ما را به ریسمان ولایت قوام داد
اثبات کرد اینکه خدا بنده پرور است
 
آن خالقی که معجزه ی عشق آفرید
مادر به آفرینشِ انوارِ اطهر است
 
عالَم طُفیل چارده اِشراق ، بیش نیست
اینها مثالِ نوریِ قرآنِ داور است
 
وقتی سخن ز اَشرَقَتِ الأرض می شود
نوری رسد که درکِ معارف مُیَسّر است
 
باید شناخت نور سماوات و ارض را
خلقت حقیقتی ز تجلّیِ کوثر است
 
عالم اگر نشسته سرِ سفره ی ولا
در سایه سارِ چادر عصمت تَوانگر است
 
پس میزبانیِ همه خلقت بدست اوست؟
آری ، چرا که اهل کِسا را چو محور است
 
اللهُ نور نور سماوات وارض کیست؟
تنها درختِ نور که زهرای اطهر است
 
پس میوه های آن شجر طیّبه چه هست؟
آن سیزده جمال که یک یک مصوّر است
 
آیاتِ نور را اگر از نو کنی مرور
دانی ((چراغ روشن)) قرآن پیمبر است
 
قرآن بخوان اگر به علی باشَدَت نیاز
((مصباح)) در بیان خدا نور حیدر است
 
مقصود از ((زُجاجه)) حسین و حسن بدان
آن سبط اصغر است و این سبط اکبر است
 
باید شناخت ((کوکب دُرّیِّ)) وحی را
این گفته هم به زینتِ عُبّاد زیور است
 
پنجم امام ، هست ((درخت مبارکه))
((زیتونه)) نام صادقِ آل مطهّر است
 
((لا شرقیه)) به معنی موسای طور عشق
((لا غربیه)) رضاست که خورشید خاور است
 
آن آیتی که خوانده شده ((زَیتُها یُضئ))
تأویل آن جواد الائمه مقدّر است
 
آن آیتی که هیچ در او ((مَسِّ نار )) نیست
آن چارمین علیست که هادی و رهبر است
 
تفسیرِ نابِ ((نورٌ علی نور)) را بخوان
هر مدّعی به غیر ابا المهدی اَبتر است
 
پس آیتی که هست از او ((نورِ مَن یَشاء))
مهدی امامِ قائمِ آل پیمبر است
 
نور هدایت است به رخسارِ این امام
با او جهان مُجاب ز خورشیدِ اَنور است
 
آبِ حیات زیر قدمهای حضرتش
اهل ممات زنده از آن نَفسِ اطهر است
 
سرتاسرِ کتاب خدا صحبت ظهور
در جمع اهل بیت فقط او مظفّر است
 
دیری است با امام زمان عهد بسته ایم
روز ظهور روز وفای مکرّر است
 
اَمَّن یجیب بر لبِ ما نقش بسته ، چون
مهدی مُجیبِ حاجتِ هر شخص مضطر است
 
وقت دلِ مبارکِ او صیحه ای کِشد
آنروز روز گفتنِ الله اکبر است
 
گوید بقیّه اللَّهم و خیر مومنین
وز هر کسی برای شما خیر بهتر است
 
غالب شوم به جمله ی ادیانِ روزگار
روزیکه قلبها ز نگاهم مُسَخّر است
 
من مهدی ام ستاره ی پنهان آسمان
وان صبحِ صادقم که جمالم منوّر است
 
من مهدی ام قرارِ دلِ یازده امام
رخسار من برای همه شادی آور است
 
من مهدی ام خزائنِ پنهان بدست ما
غیب الغیوب حافظ اسرار دیگر است
 
من مهدی ام مربّی دیرین انبیاء
علمم برای عالمیان فیض اکبر است
 
من مهدی ام مراد تمام ائمه ام
مهدی برای هر دل معصوم دلبر است
 
مستضعفین برای ظهورم دعا کنند
در هر کجا که مسجد و محراب و منبر است
 
آن دولتم که حُکم مُطاعم سراسری است
در دستِ ما تمامیِ دیوان و دفتر است
 
من دولت کریمه ی زهرای اطهرم
این دولت کریمه چو زهرا مطهّر است
 
رجعت کنند خیلِ شهیدان به یاری اَم
این رستخیز سایه ای از روز محشر است
 
عباس هم به یاریِ ما می کند شتاب
روشن شود چقدر عمویم دلاور است
 
من مهدی ام فراعنه را می کِشم به زیر
حق را بگیرم از کف هرچه ستمگر است
 
ظلم و فساد را ز جهان ریشه کَن کنم
آن حاکمم که در همه جا دادگستر است
 
هر کس حکومتی به جهان دست و پا کند
لیکن ز حاکمان روشِ ما فراتر است
 
تنها حکومتی که شود یاورِ ظهور
ایرانِ شیعی است که بر شیعه سَروَر است
 
می آیم و مُعانقه با شیعیان کنم
دیدار ما و نایب ما هم مقدّراست
 
هر کس که با ولیِّ زمان همدلی کند
دورانِ ما امیر و علمدار و افسر است
 
وان کس که با ولی زمان بَد دلی کند
در نزد ما منافق و شیطان و کافر است
 
گردن کِشی که تن به عدالت نمی دهد
روزی به زیر تیغ عدالت مکدّر است
 
می آیم و به لشگر دجّالها زنم
این امر از علائم حتمیِّ داور است
 
می آیم و به بیت خدا تکیه می دهم
کوفه برای آمدنم منتظر تر است
 
بر زادگاه مادر خود هم سَری زنم
ایران به خاک مقدم نرجس معطّر است
 
می آیم از مجاورِ کعبه به کربلا
لیکن مدینه مقصد اصلیِّ لشگر است
 
من مهدی ام که مادرم از پشت در بخواند
روز ظهور پاسخ فریاد آخر است
 
من مهدی ام که می کِشم از قبرها برون
هر دست را که ضارب سیلیِ مادر است
 
من انتقام ضرب غلاف مغیره ام
دستم به تیغ چون برود مثل شهپر است
 
صمصام منتقم منم ای خصم فاطمه
آنسان که ذوالفقار بدستانِ صفدر است
 
من پیچ و تاب کوچه ی غم را چشیده ام
هر روز هم برای من ، آن کوچه معبر است
 
من مهدی ام به عمّه ی سادات مقتدا
چشمم هنوز واله و حیران معجر است
 
من انتقامِ خونِ گلوی بریده ام
مَرهَم به حنجری که هنوزش به خنجر است
 
بیش از هزار سال گذشته ز کربلا
جدّم هنوز در دلِ گودال پر پر است
 
صبح و مساء به خونِ خدا گریه می کنم
خون خدا و خون دل من برابر است
باز هم روح الامین دارد غزل می آورد
صنعت ایهام و تشبیه و بدل می آورد
تا شود ابیات شعر من کمی دلچسب تر
واژه واژه بر لبم جام عسل می آورد
شعر شیرین مرا شور عجیبی داده است
واژه ی نابی که در چندین محل می آورد
چیست آن واژه که همراه ادایش جبرییل
جمله ی «حیّ علی خیرالعمل» می آورد
در میان شعرهای شاعران اهل بیت
دائماً این بیت را ضرب المثل می آورد:
 
یوسف مصری کجا و یوسف زهرا کجا
جلوه ی قطره کجا و جلوه ی دریا کجا
 
کوچه های شهر را امشب چراغانی کنید
عرش را و فرش را آیینه بندانی کنید
آمده نور دل انگیزی به سمت سامرا
باید امشب کوچه ها را خوب نورانی کنید
طبق رسم فصل حج, مثل تمام حاجیان
جان ما را پیش پای یار, قربانی کنید
از خَم ابروی او صدها خُم می می چکد
باید امشب خلق را انگور مهمانی کنید
دیدن روی سلیمان کار آسانی که نیست
باید اوّل خوب از این مُلک, دربانی کنید
 
هر که باشد نوکر تو زود آقا می شود
خود به خود با یک نگاه تو مسیحا می شود
 
یوسف زهرا تویی حُسن ختام اهل بیت
نام تو زیباست ای مرد قیام اهل بیت
گر چه آقا مثل یوسف با نمک هستی ولی
نام زیبای تو شیرین کرده کام اهل بیت
السّلام ای حُجّهَ الله ای امامَ منتظَر
لحظه لحظه می رسد بر تو سلام اهل بیت
از پیمبر تا امام عسگری, در عصر خود
نقل کردند این که هستی التیام اهل بیت
می رسد آن روز که با ذوالفقار مرتضی
می رسی تا که بگیری انتقام اهل بیت
 
مرتضی, زهرا, حسن, خون خدا, پیغمبری
می بری با جلوه ات دل از امام عسگری
 
نیمه ی شعبان که می گردد عیان, صاحب زمان
می کند گل بر لب پیر و جوان, صاحب زمان
اشهَد انّ که هستی تو امام آخرین
می وزد از هر مناره این اذان, صاحب زمان
یک سؤال آقا!… اگر که جای کعبه ثابت است
پس چرا در هر کجا داری مکان, صاحب زمان
تشنه هستم تشنه ی یک جرعه ی دیدار تو
وعده گاه ما شبی در جمکران, صاحب زمان
می رسی یک روز ای خورشید پشت ابرها
می کنی پیدا مزار بی نشان, صاحب زمان
 
با ظهورت می شود خوشحال زهرا مادرت
پیش مرگت می شود آن لحظه آقا نوکرت
 
العجل آقا! بیا چشم انتظاری ها بس است
در فراقت اشک ها و بی قراری ها بس است
اشک ها ی ما که یک لحظه به درد تو نخورد
ناله ها و ضجّه ها و گریه زاری ها بس است
تا به کی جمعه به جمعه ذکر ندبه سر دهیم
ندبه و خون دل و شب زنده داری ها بی ایت
معصیت, پاکی دوران جوانی را گرفت
ما جوان ها را کمک کن, شرمساری ها بس است
باید آقا درد غربت را فقط فریاد کرد
گوشه گیری های ما و راز داری بس است
 
با ظهور خود بیا و مادرت را شاد کن
قلب ویران مرا با مقدمت آباد کن
امید گمشده ی سرزمین سبز خدا
امام مثل پیمبر,پیمبر فردا
تمام وسعت صحرا به عشق تو سبز است
بهشت ساکن صحرای توست زین گلها
کمی فرات ز سرداب آبی ات آور
که تشنه های تو لب تشنه اند,ای دریا
چقدر سفره ی سبز تو چون علی ساده است
علی ترین ِ قبیله , محمد دنیا
شب طلوع رُخت آسمان تبسم کرد
و موج موج فرشته به خاک شد پیدا
 
به وقت آمدنت آسمان تلاطم داشت
و سامرا به مدینه فقط تبسم داشت
 
تو آمدی و زمین مثل عرش زیبا شد
تو آمدی و دل آسمانیان وا شد
حقیقت است به یک گل بهار می آید
به احترام تو هر تاک مثل طوبا شد
خدا به نور تو از بسکه روشنی داده
که آفتاب دگر محو در تماشا شد
مقامت آرزوی قلبی کلیم خداست
عصای او به نگاه شما ز جا پا شد
مسیح آمده سجاده ی تو در دستش
وز اشتیاق نفسهای تو مسیحا شد
 
خدا دعا گویت از راه غیب میباشد
علم به دوش سپاهت شُعِیب میباشد
 
اگرچه خانه ی تو عرش آسمان باشد
تمام خاک زمین سرزمینتان باشد
محبت تو فراتر ز مادر و پدر است
ندیده ایم کسی چون تو مهربان باشد
ندیده ایم در این نکته هیچ تردیدی
بهشت قطره ای از خاک جمکران باشد
کدام جاده به تو میرسد نگو که چنین
مسیر خانه ی تو شهر بی نشان باشد
تو از قبیله ی طاووس آسمانهایی
که جلوه های زلال تو بی کران باشد
 
دل مرا تو ببر هر کجا به همراهت
امام جمعه ی سهله خدا به همراهت
 
دعای ما تو بیا و دگر اجابت کن
برای دیدن خود صبح جمعه دعوت کن
چقدر جمعه نشینی چقدر ندبه و اشک
برای آمدنت با خدا تو صحبت کن
بیا و ظلمت شب را به جای خود بنشان
میان ما و سحر روشنی تو قسمت کن
فقیر دست کریم توام عزیزالله
خدای بنده نوازی کمی محبت کن
 
مه تمام , فلک پر ستاره میباشد
هنوز سیصد تو نیمه کاره میباشد
 
از آسمان خدا چون ستاره می آیی
به روی اسب سپیدی سواره می آیی
بهار باغ خدا , ای زلال تر از گل
به وصف خلقت گل استعاره می آیی
شنیده ام که اگر خوانمت اباصالح
به چشم به هم زدن و یک اشاره می آیی
تمام افضل الاعمال من دعا به شماست
قیامت است ظهورت دوباره می آیی
 
بپوش جوشن پیغمبر خدا را مَرد
به خاطر همه با ذوالفقارتان برگرد
امشب خبر ز عالم بالا رسیده است
زیباترین ستاره ی دنیا رسیده است
امشب حکیمه باش و ببین پور عسکری
با هیبت و شمایل طاها رسیده است
در او خلاصه گشته خِصال پیمبران
موسی رسیده است, مسیحا رسیده است
جبریل با هزار فرشته از آسمان
کرده نزول, بهر تماشا رسیده است
سر را بُرید یوسف کنعان به جای دست
وقتی شنید یوسف زهرا رسیده است
 
امشب دلم به مأذنه این گونه داد اَذان
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
 
در پیش سَرو قامت تو, تا شدن خوش است
در فصل غیبت تو شکیبا شدن خوش است
دست کسی به دامن نرجس نمی رسد
وقتی صدف به گوهر یکتا شدن خوش است
روزی امیرزاده و روزی کنیز شد
حالا عروس حضرت زهرا شدن خوش است
ما ذرّه ایم و کار شما ذرّه پروری است
در زیر آفتاب تو پیدا شدن خوش است
وقتی شناسنامه ی ما مُنتسَب به توست
در سایه سار مهر تو معنا شدن خوش است
هر کس شنید نام شما را قیام کرد
در راه بندگیّ تو آقا شدن خوش است
 
در شرح وصف تو چه برآید از این زبان؟!
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان  
 
ای که کرم سجیّه و لطف است عادتت
بالاتر است از همه عالم سیادتت
حالا هزار و یکصد و هفتاد و هفت سال
بگذشته ای عزیز خدا از ولادتت
پنهان شدی اگر چه تو در پشت ابرها
هر دم رسیده است به دل ها عنایتت
هر صبح وعده ی من و تو در دعای عهد
هر عصر جمعه زمزمه های زیارتت
آقا سلام ما به رکوع و سجود تو
آقا درود بر تو و ذکر و عبادتت
کِی می رسد ندای أنا المَهدی ات به گوش؟
بالاتر از تمام عَلَم هاست رایتت
 
کانون عدل و داد شود با تو این جهان
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
 
بار فراق یوسف زهرا کشیدنی ست
گر وصل او به جان بخَرم من, خریدنی ست
ای آن که طعنه میزنی ـ آقای تو کجاست؟ـ
روز ظهور منجی عالم رسیدنی ست
آن روز ذوالفقار علی دست او بود
یعنی که رنگ از رُخ کافر پریدنی ست
یا فارس الحجاز!, من از مشهد الرّضا
بیتی بیاورم ز شفق, که شنیدنی ست
 (سوگند می خورم گل باغ تو چیدنی ست
چشم سیاه و خیمه ی سبز تو دیدنی است)
 
ای آخرین امام من, ألغوث ألاَمان
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
 
وقتی که نیستی تو, خزان است روزگار
وقتی که می رسی, همه جا می شود بهار
تقصیر ماست این که بیابان نشین شدی
محروم مانده ایم ز درک حضور یار
ما از چه نیستیم شب و روز یاد تو؟!
وقتی که هست أفضل أعمال انتظار
وقتی که بیست مرتبه حج رفت, کسب کرد
إذن طواف خیمه ی تو, پور مهزیار
آقا چقدر جمعه گذشت و نیامدی!
دیگر نمانده است برای دلی قرار
 
این اشک ماست کز غم هجران شده روان
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
 
ای هر غریبه ای همه جا آشنای تو
این بند را مدینه سرودم برای تو
این شهر بوی غربت خورشید می دهد
این کوچه هاست منتظر ردّ پای تو
رفتم به پشت پنجره های بقیع و بعد
خواندم به اشک چشم زیارت به جای تو
گویا هنوز مادر تو درد می کِشد
در بستر است چشم به راه دوای تو
وقتی کِشی ز قبر تن آن دو را برون
باشیم کاش ما همه زیر لَوای تو
 
ای شاد از ظهور تو بانوی بی نشان
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
 
ای مظهر صفات خدا أیها العزیز!
بی تو چه عیدی و چه عزا؟!, أیها العزیز!
امسال نیز نیمه ی شعبان رسید و رفت
مجلس تمام گشت, بیا أیها العزیز!
تو خود کریم هستی و از نسل ذوالکِرام
پُر کن دو دست خالی ما أیها العزیز!
یک نَظرَهً رَحیمَه بر این قلب پر گناه
کافی ست با نگاه تو, یا أیها العزیز!
فرموده اند نیمه ی شعبان بگو: حسین
ما را ببر به کرب و بلا أیها العزیز!
 
یک روضه از اسارت زینب بیا بخوان
عَجِّل عَلی ظُهُورکَ یا صاحبَ الزّمان
روبه گندم‌ زارها می‌آیی ای مولای گندمگون
آیه‌ی صلحند چشمان شما ـ «والتین والزیتون»
 
ابروانت خط نستعلیق خطاطی زبردستند
آخرین بیت از غزل‌هایی خیال انگیز و یکدستند
 
بیتِ آخر حالتش این است, غافلگیر خواهد کرد
ـ ناز دارد ـ می‌رسد هرچند گاهی دیر خواهد کرد
 
نرگس اینجا غرق در ترکیب خالت با لب است امشب
«آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است », امشب
 
دارد از بالا محمد  هم خودش را در تو می‌جوید
می‌زند بر شانه‌های حیدر و با شوق می‌گوید:
 
ـ مثل زهرا می‌شود از دور چشمش را که می‌بندد
خوب با دقت نگاهش کن علی ! مثل تو می‌خندد
 
بی محمد مانده یثرب تا تو شب با ماه تنهایی
بی علی ماندیم تا تو بازهم با چاه تنهایی
 
لحظه‌ها را بی تماشایت نگو باور کنم مولا!
«من نه آن رندم که ترک ساقی و ساغر کنم» مولا!
 
تا کی اینجا قصه‌ی خورشید پنهان را بخوانم من
«یوسف گمگشته باز آید به کنعان» را بخوانم من
 
با ستاره منتظر می‌مانم آری صبح نزدیک است
آه بیدارانِ این شب زنده داری! صبح نزدیک است
دل دل  نکن که می رسد ازدلبرم خبر
شام فراق می رود و می شود سحر
چیزی نمانده تا برسد منجیِّ بشر
چیزی نمانده گلشن زهرا دهد ثمر
عید وصال آمده و لحظه ی ظفر
 
مژده بده که شد حسن عسگری پدر
 
کعبه به گوش باش که منجی رسیده است
قلب تمام عالم امکان تپیده است
در سامرا امید  خدا آفریده است
خورشید روی دامن نرگس دمیده است
عالم دم ِ محمّدیّش را شنیده است
 
قرآن نشسته بر لب قرآن دادگر
 
قرآن بخوان که حسرت کعبه صدای توست
رویای عرش زمزمه ی ربّنای توست
تیغ امیر خیبرو خندق برای توست
امِّید فاطمه به دم رونمای توست
شش گوشه در تب سفر کربلای توست
 
همراه خود مرا به سوی نینوا ببر
 
دین با حضور ناب تو تکمیل می شود
با تو بساط توطئه  تعطیل میشود
وای از فراق یار که تحمیل می شود
اشکم برای آمدنت نیل می شود
امسال هم بدون تو تحویل می شود
 
نوروز انتظار شد و غصِّه بیشتر
 
دردانه ی زمین و زمان صاحب الزّمان
امّید قلب مادر سادات و شیعیان
کعبه گرفته با هوس دیدنت زبان
مانده به راه آمدنت چشم عاشقان
یا حیدری بگو و دلم را بده تکان
 
حیدر مدد بگو و بیا صاحبِ نظر
 
در دولت تو عدل علی می کند ظهور
حال و هوای فاطمیّه می شود صبور
دست کریم تو به دلم می دهد شعور
کرب و بلاست مقصد این کاروان نور
تو می رسی که دم بزند جمعه از غرور
 
 تو می دهی به آه غریبانه ام اثر
حرف هایی خدایی آوردم
بیت هایی طلایی آوردم
 
حرف من نیست حرف خورشید است
سخن از عید نور و امِّید است
 
گفته ی مصطفی رسول الله
برگی از نطق حیدر و زهرا
 
لوپِّ هر مطلب امام کرم
اوّل و آخر پیام حرم
 
های و هوی نقاره با ناله
واژه ی ناب ِ یا اباصالح
 
سامرا خیره مانده و بی تاب
چه عجیب است جلوه ی سرداب
 
نرگس منتخب شده می دید
در وجودش تلاطم توحید
 
دور از شور و شرِّ بیگانه
پیش چشم حکیمه در خانه
 
وعده ی حق رسید و عرش شنید
از فرستاده آیه ی ” وَ نُرید”
 
پایه ی کاخ فتنه ها شد لق
روی بازو نوشته جاء الحق
 
وعده های نبی در این مَهد است
دم عالم فرازی از عهد است
 
صاحب طلعه ُ الرَّشیده رسید
آمده غـُرَّ ه الحمیده پدید
 
طفل گهواره آسمانی شد
آسمان صاحب الزّمانی شد
 
مادرش بی قرار و دلواپس
نگران از نفاق اهل هوس
 
گفت مولا : گل مرا چیدند
انتظار زمانه دزدیدند
 
با سلام خدا و این پیغام
وَ کلام امام شد آرام
 
پسرت عشق آسمانی هاست
عرش حق زیر پای این آقاست
 
اِنس و جان مات نور قامت اوست
نـُه فلک در صف زیارت اوست
 
مُهر تکمیل دین پیغمبر
عقده ی تیغ و بیرق حیدر
 
اوج رویای یاس و آن غنچه …
که زمین خورده اند در کوچه
 
آرزوی ستاره های به نی
بُهت ناموس و بغض مجلس می
 
غیرت الله پای شط ِّ فرات
روضه ی مشک پاره در عرفات
 
مادری با نوای لا لا یی 
دختر و روزگار زهرایی
 
ناله و ضجِّه های هر مظلوم
حاجت ربـّنای هر معصوم
 
روز موعود ندبه است بیا
وصل تو عید کعبه است بیا
 
دلبرا  تکیه کن به بیت الله
با دم یا علی ولیُّ الله
 
این سکوت مدینه را بشکن
گردن اهل کینه را بشکن
 
سوی ایران بیا و با مستان
بگذر از زیر سایه ی قرآن
 
با بر و بچّه های هیأتها
گریه ای کن به صرف عاشورا
 
قدمی مثل حیدر کرّار
به سوی مشهد الرِّضا بردار
 
بــِـنــِشین رو به پنجره فولاد
وَ بیا بین صحن گوهرشاد
 
رو به ایوان طلا دعایی کن
عاشقان را تو کربلایی کن
 
یاد سقــّــا پیاله ای از آب
نوش کن با سلام بر ارباب
 
طالب خون سرخ عاشورا
العجل ای مسافر زهرا
آماده می شوم غزلی را بنا کنم
در شور عشق , قافیه ای دست و پاکنم
باز از شرابِ دوست شدم مست وبیقرار
باید که پیر میکده ها را صدا کنم
میخانه ای برای دلم جور کرده ام
تا رازِ سرخوشیِّ خودم بَر مَلاکنم
رازی که گفتنش همه را مست می کند
وقتش شده بگویم و خود را رها کنم
پس اهل میکده! همه سر تا به پای گوش
تا خوب حقِّ مطلب خود را ادا کنم
 
از راه آمده قمرِ آخرالزَّمان
یعنی امام عصر , همان حیدرالزَّمان
 
از راه آمده ست رسانَد پیام عشق
از راه آمده ست که باشد امام عشق
یاایهاالعزیزِ دو دنیای من , سلام
گفتم سلام و اوست علیک السلام عشق
وقتش رسیده سوی کلامم خودت شوی
چون حرف با شما شده حُسن ختام عشق
هرکس که پای بزم شما بود , زنده ماند
ای عشق بادوام , تویی بادوام عشق
تا زنده ام گدای سرِ سفره ی توﺃم
آری , امیرعشق تویی , من غلام عشق
 
اَلحَق که شاه هستی و ارباب زاده ای
تو یوسفی ترین پسر خانواده ای
 
صاف و زلال , آینه ی ناب آسمان
تابیده است در شب مهتاب آسمان
تابیده است حضرت ماه چهارده
بر صفحه ی دوازده قاب آسمان
این نور با ﺗﻸﻟﺆِ صاحب زمانی اش
آرامشی است بر دل بی تاب آسمان
جبریل با ترانه ی عشق محمّدی
گوید خوش آمدید به ارباب آسمان
امشب برای عرض ارادت به مَقدَمش
نیکو نوشته اند روی باب آسمان
 
حق, نقشه ی عدوصفتان را برآب کرد
تا حضرت امام زمان انقلاب کرد
 
ای چشم من به راه تو , ﺃدرِک ﺃسیرک
آدینه در پناه تو , ﺃدرِک ﺃسیرک
ای واژه ی جمال خدا جلوه گر شود
در قاب روی ماه تو , ﺃدرِک ﺃسیرک
صبح ظهور تو فرج عاشقان توست
خورشید من پگاه تو , ﺃدرِک ﺃسیرک
این قلب تیره , روشن و شفّاف میشود
با گوشه ی نگاه تو , ﺃدرِک ﺃسیرک
از دوری تو ثانیه هایم تباه شد
من عبد روسیاه تو , ﺃدرِک ﺃسیرک
 
((دارد زمان آمدنت دیر می شود))
تقصیر ماست این همه ﺗﺄخیر می شود
 
ای آخرین بهانه ی دنیا ظهور کن
ای آشنای غربت فردا ظهور کن
باید که چند روضه بخوانم برای تو
ای چشم تو خلاصه ی دریا ظهور کن
می خوانم از حوادثِ آن کوچه های تنگ
آقا قسم به پهلوی زهرا ظهور کن
آقا به جان دخترکی بی پناه که
افتاده بود زیرِ لگدها ظهور کن
آتش,خیام,سیلی و غارت,چه گویمت؟
آقا به داغِ زینب کبرا ظهور کن
 
قرآن به روی نیزه و تفسیرها به خاک
آقا بیا به حقِّ بدن های چاک چاک
سیــد وقـت ولادت بـه نیمـه شعبــان          
یـگـانــه مـنـجـی دنـیـا بیـا امـام زمـان
ظهـور کـن , رخ زیبـای خود نشـان بده           
بگـو چگـونـه بگیـرم ز چهـره تو نشـان
هــنـــوز در پـی دیــدار تــو گـرفــتـــارم           
نیـامـدی و دلـم را شکـسـتـی آقاجان
خدا کنـد که ظهـور تـو را نظـــاره کنـم            
خدا کند که ببینم تورا به این چشمان
 
ببیـن که بر سر راهت نشستم ای آقا
منـم به عشق تو مجنونم و تویی لیلا
 
بـرای دلـبــری مـا تــو آفـریــده شـدی         
 بـرای رهـبــری خـلـق برگـزیـده شـدی
تو یوسف سربـازار هستـی و با اشک          
برای اینکه عزیزم شوی خریـده شـدی
به غیر تو دل من بـود مثـل شب تاریک          
که سر زدی و برای دلم سپیده شدی
تو در کنـار منی من تـو را نمـی بینـم           
چه شد؟ اگر چه که بارها به چشم دیده شدی
 
ز روی چشم من آقـا حجـاب را بــردار
بـرای دیـدن رویـت دگـر نـمـانـده قــرار
 
امید قلب پـدر هستی ای گل نرگس       
به شام تار,قمر هستی ای گل نرگس
پـدر نـهــاد بـه روی تـو نـام احـمــد را       
تو مصطفای دگرهستی ای گل نرگس
در آسـمــان ولایـت تـو اخـتـــر دگـری 
تو آخرین ,گوهرهستی ای گل نرگس
جهـان بـرای نبـودت  ستـاره می ریزد         
قــرار دیــده تـر هستی ای گل نرگس
 
تمـام هستـی محسـن تویی بیا دلبـر
بـزن تو تکیه بـه آن در بگـو علی حیـدر
باز دل، چلّه‌نشینِ حرمِ راز شده‌ست
مرغِ شب با نفس صبح، هم‌آواز شده‌ست
باز با دست سحر، پنجره‌ها باز شده‌ست
باز فصلِ سفرِ چلچله آغاز شده‌ست
 
با نسیمی که به دل‌جویی من می‌آید
باز عطر گل نرگس ز چمن می‌آید
 
این گل لاله، که زیبایی بی‌حدّ دارد
در چمن تازگی و لطف مجدّد دارد
نکْهت فاطمه و عطر محمّد دارد
آفرینش به لبش، ذکر خوش‌آمد دارد
 
این گل سرخ، که از گلبن توحید شکفت
هر که دیدش، «زَهَقَ الباطِلُ و جاءَ الحَق» گفت
 
جلوۀ «وَالقمر» و آیت «وَالعصر» آمد
رحمت واسعۀ بی‌حد و بی‌حصر آمد
فتح نزدیک شد و، زمزمۀ نصر آمد
کارفرمای دوعالم، ولیِ‌ عصر آمد
 
گرچه در خوشدلی فاطمه، تردیدی نیست
زادروز پسرش هست، ولی عیدی نیست
 
چه بگویم که مرا عقدۀ عالَم به گلوست
داستان من و غم، خاطرۀ سنگ و سبوست
کی شود پرده به یک سو رَوَد از چهرۀ دوست
«آن سفر کرده که صد قافله دل، همره اوست»
 
عید روزی‌ست، که بارد به جهان ابرِ کَرم
مصلح کل بزند تکیه به دیوارِ حرم
 
عید روزی‌ست، که آفاق گلِ نور شود
از جهان، سایۀ بیدادگران دور شود
روز نابودی تزویر و زر و زور شود
یعنی از پرتو موسی، همه جا طور شود
 
عید روزی‌ست، که آفاق منوّر گردد
باغ سرسبز شود، باز ورق برگردد
 
عید روزی‌ست، که دل‌ها شود از غصه جدا
روز آغاز ثمربخشی خون شهدا
برسد پرتو روشنگر مصباح هدی
تکیه بر کعبه زند منتقم خون خدا
 
بشنود گوش فلک، صوت خوش تکبیرش
دولت عدل شود، دولت عالم‌گیرش
 
عید روزی‌ست، که با عشق، هم‌آهنگ شود
عرصه بر تهمت و تزویر و ریا تنگ شود
نرم، چون آب، دلِ سخت‌تر از سنگ شود
باغ سرسبز و نشاط‌آور و گل‌رنگ شود
 
عید روزی‌ست، که ایمان و امان تازه شود
یک چمن لالۀ پرپر شده، شیرازه شود
 
ای که جبریل امین، پیک پیام‌آور توست
ای که عیسای نبی، روز فرج، یاور توست
سرمۀ چشم ملائک، همه خاک در توست
چشم بر راه ظهورت به خدا، مادر توست
 
تو بیا! تا غم عالم، همه از دل برود
کشتی از دامن توفان، سوی ساحل برود
ای طلوع صبحدم! نور دگر آورده‌ای
آفتابی، بهتر از شمس و قمر آورده‌ای
شاهدی از جان و دل محبوبتر آورده‌ای
یا که وجه الله بر اهل نظر آورده‌ای
مُصلح کل! حجّت ثانی عشر آورده‌ای
 
مهدی موعود کز خلق خدا او را سلام
 
آسمان! امشب چه سیمای تو روحانی شده
دامنت چون قلب نرگس، پاک و نورانی شده
سینه‌ات لبریز از انوار ربّانی شده
صحنه‌هایت روضۀ سر سبز رضوانی شده
ماه با لبخند، گرم نور افشانی شده
 
تا طلوع صبح، دور سامره گردد مدام
 
ای زمین! آغوشِ جان بگشا که جانان‌ست این
سامره! تطهیر کن خود را که قرآن‌ست این
آسمان! در بر بگیرش، یک جهان جان‌ست این
سیزده معصوم را روح است و ریحان است این
قلب قرآن، هستی دین، رُکن ایمان است این
 
خود امام و یازده آباء معصومش امام
 
ای ز آوای تو قرآن مفتخر! قرآن بخوان
ای دمت از فیض عیسی خوب‌تر! قرآن بخوان
ای شده پروانه‌ات مرغ سحر! قرآن بخوان
ای یگانه مصلح کلّ بشر! قرآن بخوان
ای نوایت خوشتر از جان! بر پدر قرآن بخوان
 
تا ببوسد لعل لب‌های تو را با احترام
 
سامره جان شد که این نوزاد جانان من است
نرجس پاکیزه دامان گفت: ریحان من است
عسکری بوسید لب‌هایش که قرآن من است
عیسی مریم به وجد آمد که این جان من است
شب ندا در داد: این ماهِ فروزان من است
 
صبح گفتا: از زمین تابید خورشیدم به بام
 
پاک جسم و پاک جان و پاک باب و پاک مام
سرو قد، گل‌چهره، شورانگیز لب، شیرین کلام
کبریایی جاه و احمد طینت و حیدر مقام
فاطمی خو، مجتبایی حلم، ثارالله قیام
مو کمند و ابرویش شمشیر و مژگانش سهام
 
تا که اش گردد شکار و تا که اش افتد به دام
 
کعبه می‌خندد که آغاز ظهورش در من است
مکّه می‌بالد که آثار عبورش در من است
کوفه می‌نازد که تشریف حضورش در من است
کربلا گوید که اشک و سوز و شورش در من است
دل ندا در داد کاین خورشید، نورش در من است
 
جان به طوف مهد او چون زائر بیت الحرام
 
دُرّ دندانِ پیمبر، انتظارش می‌کشد
صورت خونینِ حیدر، انتظارش می‌کشد
سینۀ مجروح مادر، انتظارش می‌کشد
مجتبی با سوز دیگر، انتظارش می‌کشد
زخم ثارالـلَه به پیکر انتظارش می‌کشد
 
تا نیاید او، نیابد زخم قرآن التیام
 
ای ز پشت ابر غیبت خلق را خورشید و نور
ای فروغت کرده پیش از خلقتِ عالَم ظهور
ای وجودت غایب و خَلق جهانت در حضور
یابن کوثر، یابن طاها، یابن یاسین، یابن طور
تو به ما نزدیک‌تر از مایی و ما از تو دور
 
ما ز تو اعمی و تو پیداتر از ماه تمام
 
باغبانا! بار دیگر در گلستان بازگرد
یوسفا! از چاه کنعان سوی کنعان بازگرد
موسیا! بر کشتن فرعون و هامان بازگرد
عیسییا! تا جان دهی بر جسم بی جان بازگرد
احمدا! بر یاری اسلام و قرآن بازگرد
 
حیدرا! در دست تو زیباست تیغ انتقام
 
ای وصالت آرزوی دوستان! هجران بس است
ای بباغ آفرینش باغبان! هجران بس است
ماه کنعان! آفتاب مصر جان! هجران بس است
سیّدی! الغوث الغوث الامان، هجران بس است
مصلح کل، مهدی صاحب زمان، هجران بس است
 
تا به کی "میثم" بریزد بی تو خونِ دل به جام
گفتم به دل، که وقت نیایش، شب دعاست
پرواز کن که مقصد من «سُرّ من رآ»ست
 
آنجا که هست، آینهٔ شادی و سرور
اشراق عشق و عاطفه و جلوه‌گاه نور...
 
آنجا که انبیا همه هستند در طواف
آنجا که عشق و عاطفه دارند اعتکاف...
 
آنجا که دیده‌ها، پلی از آب بسته‌اند
یعنی دخیل اشک به «سرداب» بسته‌اند...
 
چشم هزار ماه جبین، مشتری اوست
نقش نگین وحی، در انگشتری اوست
 
محبوب نازنین سراپردهٔ خداست
در کائنات، رحمت گستردهٔ خداست
 
چون روح، در تمامی اعصار جاری است
جان جهان، ذخیرهٔ پروردگاری است
 
سنگ بنای کعبه، سیاهی خال اوست
وجه خدای جَلَّ جَلالُه، جمال اوست
 
جانْ بی‌فروغ طلعت او جان نمی‌شود
او حجت خداست که پنهان نمی‌شود
 
روزی که ظلم پُر کند آفاق دهر را
احلی من العسل کند این جام زهر را
 
آن روز، روز سلطنتِ داد و دین رسد
یعنی زمین، به ارث به مستضعفین رسد...
 
پُر می‌کند ز عدل خود این خاک تیره را
آیینهٔ بهشت کند، این جزیره را
 
یوسف به بوی پیرهنش زنده می‌شود
دل‌های مرده با سخنش زنده می‌شود...
 
او را بخوان در آینهٔ ندبه و سمات
فرزندی از سلالهٔ طاها و محکمات
 
روی لبش تلاوت لبیک دیدنی‌ست
آری دعای او به اجابت رسیدنی‌ست
 
احیاگر معالِم دین خداست او
شمس‌الضحای روشن و نورالهداست او
::
الهام، کم گرفتی از آن فاطمی‌نَفَس
با خود حدیث نَفْس کن، ای مانده در قفس
 
یک‌بار خوانده‌ای، که جوابت نداده‌اند؟
آتش گرفته‌ای تو و آبت نداده‌اند؟
 
تکرار کن به زمزمه در سجده و رکوع
ای دیدگان شب‌زده! «فَلْتَذْرَفِ الدُّموع»...
 
ای حُسنِ مطلع همهٔ انتخاب‌ها
تو آفتاب حُسنی و ما در حجاب‌ها
 
مضمون بکر و ناب «مناجات جوشنی»
فرزند اخترانِ درخشان و روشنی...
 
دیشب به خوابم آمدی ای صبح تابناک
خواندم «متی ترانا» گفتم «متی نراک»
 
«یا ایها العزیز!» ببین خسته حالی‌ام
چشمان پُر ستاره و دستان خالی‌ام
 
ماییم آن خسی که به میقات آمدیم
شرمنده با «بضاعت مزجات» آمدیم
 
شام فراق سورهٔ والیل خوانده‌ایم
یوسف ندیده «اَوفِ لَنا الکَیل» خوانده‌ایم
 
یا ایها العزیز! به زیبایی‌ات قسم
بر حُسن بی‌بدیل و دل‌آرایی‌ات قسم
 
دل‌ها ز نکهت سخنت، زنده می‌شود
عالم به بوی پیرهنت، زنده می‌شود
 
صبح وصال تو، شبِ غم را سحر کند
آفاق را نگاه تو زیر و زِبَر کند
 
موسی تویی، مسیح تویی، مکه طور توست
شهر مدینه چشم به راهِ ظهور توست
 
تنها نه از غمت دل یاران گرفته است
چشم بقیع، تَر شده، باران گرفته است
 
شعرِ «شفق» حدیثِ زبانِ دلِ من است
تکرار نام تو، ضَرَبان دل من است
باز قدسی‌نفسان زمزمه‌پرداز شدند
به سوی سامره آماده‌ی پرواز شدند
چهره‌ها با گل لبخند و شعف باز شدند
بلبلانِ چمنِ حُسن در آواز شدند   
 
نورِ شادی به زمین و به فلک موج زند
از فلک تا به زمین، فوج ملک موج زند
 
باز هم شاهد غیبی به شهود آمده است
پیک شادی به سلام و به درود آمده است
چه وجودی‌ست که اکنون به وجود آمده است
این خبر چیست که جبریل فرود آمده است؟! 
 
محشری گشت به‌پا گر که قیامت کردند
همـه در هاله‌ای از نور اقـامت کردند
 
نوری از بیت ولایت شده پیدا امشب
که از او گشته جهان غرق تجلا امشب
همه عالم شده چون وادی سینا امشب
مات از این نور بُوَد دیده‌ی موسی امشب
 
عشق پرسید چرا همهمه برپا شده است
همه گفتند که مهدی‌ست هویدا شده است
 
برهمه خلق جهان خیر کثیر آمده است
سوره‌ی نور خداوندِ قدیر آمده است
به محمد، به علی، باز نظیر آمده است
هاشمیون همه را ماه منیر آمده است
 
او بُوَد جنت ما، کعبه‌ی ما، مقصد ما
خال رخساره‌ی او شد حجرالاسود ما
 
هستی از یُمن قدومش ز غم آزاد بُوَد
خُرم از جلوه‌ی او گلشن ایجاد بُوَد
این همان وعده‌ی موعود و خداداد بُوَد
هرکه شد منتظر مَقدم او شاد بُوَد
 
آری ای اهل ولا! موسم دیدار شده
آیت نَصــرُ مِــنَ الله پــدیــدار شده
 
غرق آیات مبین است رخ رخشانش
شب‌نشینانِ سماوات همه حیرانش
عرشیان مات ز قدر و شرف و ایمانش
کرده در عرشِ خداوند سه شب مهمانش
 
در سماوات کنون فصل گل و هم عهدی‌ست
میزبانْ خالق و مهمان عزیزش مهدی‌ست
 
خیز کز مقدم مولا همگی بنده شویم
همچو گل‌ها ز نسیم سحری زنده شویم
پیرو مکتب آن دولت پاینده شویم
نکند روز وصالش همه شرمنده شویم
 
دل او را همــه با پیــروی‌اش گرم کنیم
همه در محضر اوئیم، از او شرم کنیم
 
همه گویند «وفایی» گل توحید کجاست
مروه پرسید کجا، کعبه بپرسید کجاست
آن دل‌انگیزترین مایه‌ی امید کجاست
آفتاب دل زهرا، گل خورشید کجاست
 
کاش ما را ز وفا ره به حضورش بدهند
عیدی ما همه را حکم ظهورش بدهند
مژده بیداردلان! پیک سحر در راه است
شب دلواپسیِ منتظران کوتاه است
 
همه‌جا صحبت درمان تب سختی‌هاست
همه‌جا حرفْ سرِ نسخه‌ی خوشبختی‌هاست
 
گوش کن! زمزمه‌ی خاتمه‌ی تاریکی‌ست
خیمه‌ی حضرت خورشید، همین نزدیکی‌ست!
 
گوش کن لایحه‌ی دولت خوش‌عهدی را
بر دماوند بزن پرچم یا مهدی را
 
شوق دیدار رسانده‌ست به لب جان‌ها را
بوی اسپند قرق کرده خیابان‌ها را
 
خبر این‌بار دقیق است! می‌آید منجی
وعده‌ی عهد عتیق است، می‌آید منجی
 
لوح محفوظ بشارت به ظهورش داده
دل به آن لهجه‌ی آرام و صبورش داده
 
می‌رسد بت شکنی! چون بت و نمرودی هست
قول قرآن و زبور است که موعودی هست
 
گفته انجیل که فریادرسی می‌آید
صبح آدینه مسیحا نفسی می آید
 
دو قدم مانده فقط! خسته شدن بی معناست
پشت این گردنه‌ی سخت، بهشتی پیداست
 
عمر دجال به فردا نرسد، کوتاه‌ست
باخبر باش! خبرهای خوشی در راه‌ست
 
ذوالفقار خِردش مصلح کژ تابی‌‌ها
برسد کاش به گوش کر وهابی‌ها
 
کعبه آماده‌ی اثبات مسلمانی‌هاست
نوبت بستن پرونده‌ی سفیانی‌هاست
ای رفیق امروز خاک ما طلا شد یا نشد
بخت از خواب زمستانیش پا شد یا نشد
این دل وامانده ام حاجت روا شد یا نشد
نیمه ی شعبان قرارم کربلا شد یا نشد
 
مست مستم کوچه کوچه میزنم هرخانه را
تا ببینند اهل شهر امشب من دیوانه را
 
چهارده قرن است ماه و سال ما تکراری است
امشب اما از بهشت امواج کوثر جاری است
هرکسی امشب سرش برروی یک دیواری است
افضل اعمال عاشق ها امانتداری است
 
پس تو امشب مستی مارا ببین و دم نزن
حرف عاشق بودن ما را به نامحرم نزن
 
عشق مارا از صف اغیار منفک میکند
کوری هرکس به خوشحالی ما شک میکند
حق تعالی امشب مارا مبارک میکند
فاطمه “عجّل فرج” در مصفحش حک میکند
 
از رسولان الهی تا امامان گرام
یک قصیده در پی یک مصرع حسن ختام
 
تا به کی تاریک باشد آسمان سامرا
می‌دمد خورشید ما از پادگان سامرا
چشم و قلبت روشن ای مرد جوان سامرا
یک جهان هستند از امشب در امان سامرا
 
باد از بام بهشت امشب خبر آورده است
خوش به حال نوکران نرجس پسر آورده است
 
این پسر جان است و جانان است و ایمان همه
حرف هایش خط به خط آیات قرآن همه
گیسویش آرامش حال پریشان همه
پس نگو دیگر به او خورشید پنهان همه
 
او همیشه حاضر است و آنکه پنهان است ما
چشم او باز است و آنکه چشم خودرا بست ما
 
عاشقان دیوانه ی روی نگار آخری
نام او مهدی.ست، تنها یار،یار آخری
سفره دار آخری، دلدل سوار آخری
میرسد یکروز صاحب ذولفقار آخری
 
نعره ی یا فاطمه در دشت و هامون میکشد
آن دو تا نامرد را از خاک بیرون میکشد
 
اینهمه گفتیم از مهدی آل مصطفی
اینهمه گفتیم ازآن آقایی و شور و صفا
ما کجا هستیم؟فکر درهم و فکر شفا
نوکرانش بیخیال و دوستانش بی وفا
 
هرچه گفتیم عاشقیم افسوس لاف و لاف بود
در پی دنیا گدای غافلش علّاف بود
 
مرهم مردم شدیم و مرهم او نیستیم
آدم مردم شدیم و آدم او نیستیم
همدم مردم شدیم و همدم او نیستیم
محرم مردم شدیم و محرم او نیستیم
 
جای دست باز او رو به کس و ناکس زدیم
دست خود آورد سوی ما ولی ما پس زدیم
 
مطمئنم راه ما آخر به کویش میرسد
نوکر بیچاره هم به آرزویش میرسد
گفت سائل از کدامین سمت بویش میرسد؟
گفت در هر خیمه ای حرف عمویش میرسد
 
به تمنای فرج رخصت بگیر از فاطمه
با خود صاحب زمان بنشین کنار علقمه
 
ای عمو ای خوش قدوبالا چرا پس کم شدی؟
ابرویت کو چشم هایت کو چرا درهم شدی؟
چون کمان حرمله از چند قسمت خم شدی
با خبر از حمله ی یک مشت نامحرم شدی؟
 
بعد تو این روضه ها اوج مصیبات من اند
زینب السادات را خولی و اخنس میزنند
نوری ز مشرق اَبَدیَّت بلند شد
طوفان بی امان حقیقت بلند شد
دنبال خاک بود خدا روز خلقتش
برخاست شخص حیدر و تربت بلند شد
کعبه جوابگوی علی‌دوست‌ها نبود…
ایوان‌طلای مرقدِ حضرت بلند شد
حَظّی میان هروله‌هامان نداشتیم…
ذکرِ علی ز گوشه ی هیئت بلند شد
وقتی که در به دست علی کَنده شد ز جا
فریاد هرچه قلعه به حیرت بلند شد
تا مرتضی گره به دو ابروی خود کشید
در گردنِ بشر رگِ غیرت بلند شد
گفتی:امیدتان؟!..،همه گفتیم:فاطمه
مادر همیشه وقت شفاعت بلند شد
این خاک،شیعه‌خانه‌ی ذُرّیّه ی علی است
ایران همیشه پای ولایت بلند شد
ما را گدای نیمه‌ی‌شعبان خویش کرد
عطری که دور سفره ی غیبت بلند شد
 
لب‌تشنگان چشمه‌ی جانیم تا ابد
ما نان‌خورِ امام‌ِ زمانیم تا ابد
 
پلکی بزن..،خزان “زمین” را بهار کن
این سالخورده را به جوانی دچار کن
اسفندها به یُمن شما عید می شود
کهنه‌لباس جامعه را نونوار کن
دلداده‌هات حسرت دلبر کشیده اند
خود را برای این همه عاشق، نگار کن
دُکّان دردِ دوری خود را بیا..،ببند
غم را ز شغل دائمی اش برکنار کن
هوش از سر همه بِبَرَد خنده های تو…
روی نقاط ضعفِ دلِ شیعه کار کن
گردن‌کشیِ یاغیِ عشق‌ات حکایتی است…
ما را ذبیح ‌های دمِ ذوالفقار کن
موری به پیشگاه سلیمان رسیده است
ما را به روی فرش وصالت سوار کن
کعبه به شوقِ تکیه ی تو ایستاده است
فکری به حال خانه ی پروردگار کن
مستت به جز شراب نجف، مِی نمی خورد
این باده را نصیب گدای خُمار کن
صحرانشین! کجای جهان خیمه‌گاه توست؟!…
کُنجی برای گریه ی ما اختیار کن
 
زهرم..،بگو بدل به عسل می کنی مرا
آخر میان گریه،بغل می کنی مرا
 
فقرِ مرا اگرچه جهانی جواب کرد
دستت گرفت کاسه ی من را..،ثواب کرد
بخشندگیِ تو به حسن‌جان کشیده است
این لُطف را عمو‌ی کریمِ تو باب کرد
روشن‌ترین توسل خورشیدها..،سلام!
ذکرت دعای شبزده را مستجاب کرد
نام تو رمز سروری کشور من است
پیرِ خُمِین با دم تو انقلاب کرد
وقتی که گفت نوح قبیله:خَدَمتُهُ…
یعنی به روی نوکری ما حساب کرد
ما نوکریم..،نوکر جدِّ غریب تو
ما را به این لقب خودِ زهرا خطاب کرد
” هیئت؛ کلاس درس ولایت‌شناسی است “
روضه ، مرا به کار برایَت مُجاب کرد
“یامهدی” است باطن هر “یاحسینِ” ما…
پس سینه‌زن مسیرِ درست،انتخاب کرد
 
قلبی که پای هجر نسوزد..،کباب باد
آن مجلسی که از تو نگوید خراب باد
 
دستم هنوز طرح کبوتر نمی کشید
یعنی دلم به شوق شما پر نمی کشید
قصدم خودِ تویی..،بخدا نان نخواستم
بوی غذا مرا دمِ این در نمی کشید
خیلی برای آمدنت کم گذاشتم
وَرنه،خجالت این همه..،نوکر نمی کشید
هرکس مُفید بود برایت..،”مُفید” شد
غیر از تو را به مُصحَف و منبر نمی کشید
عُمر پدر به دیدن روی تو قَد نداد
از شِدَّتِ فراق تو دیگر..،نمی کشید
غرق گناه بودم اگر فاطمه نبود
دست مرا اگر خودِ مادر نمی کشید…!؟
ما غیر کربلا که به جایی نمی رویم
میل گدا به اینور و آن‌وَر نمی کشید
هرگز کسی به غیر همین تشنه‌لب..،چُنین
در قتلگاه جام بلا سر نمی کشید
با چکمه روی سینه ی او می نشست شمر…
از کار خویش دست هم آخر نمی کشید
بعد از حسین بود..،سنان رفت در حرم…
ای کاش ختم روضه به معجر نمی کشید
 
پنجا‌ه‌سال‌پرده‌نشین پیرِ پیر شد
با شمر،عمه‌جان شما هم مسیر شد
ای منتظران مژده که آمد گه دیدار
بر بام برآئید که شد ماه پدیدار
 
از خانه درآئید که جانان ز ره آمد
جان پیشکش آرید که زر نیست سزاوار
 
آن شاهد غیبی که نهان بود، به پرده
از پرده به بزم آمد و از بزم به بازار
 
باز آمد و از رنگ رخ و جلوه ی بالاش
شد کلبه ی ما رشک چمن غیرت گلزار
 
از شهد لب و شور دل آشوب کلامش
عالم شکرستان شد و آفاق نمکزار
 
برخاست شمیم خوش آن طره ی مشکین
یا قافله ی مشک رسیده است زتاتار
 
تا باد گذر کرده به چین سر زلفش
آفاق معطر شده چون طلبه ی عطار
 
ای شیخ مکن منع من از عشق نکویان
کز منع توام حرص فزون گردد و اصرار
 
از سبحه و دستار مرادی نتوان یافت
مقصد مطلبی، طره ی دلدار به دست آر
 
با ما مکن از سبحه و دستار حکایت
رندانه سخن گوی ز زلف و رخ دلدار
 
عید است نگارا، پی شیرینی احباب
بگشا به شکر خنده لب لعل شکربار
 
در گلشن عالم گل بی خار نباشد
غیر از رخ خوب تو که باشد گل بی خار
 
گر ماه کله دار بود، سرو قبا پوش
تو سرو قبا پوشی و تو ماه کله دار
 
لعلت می جان پرور و خمار تو و من
هم طالب می هستیم و هم طالب خمار
 
روی تو گل تازه و گلزار تو و من
هم عاشق گل هستیم و هم عاشق گلزار
 
هر سال بهار ار چه بسی نغز و نکو بود
امسال نکوتر بود از، پار و، زپیرار
 
عید است و بود مولد مسعود شه کل
هم نام شهنشاه رسل، احمد مختار
 
شاهنشه دین حجت موعود که باشد
بر قافله ی کون و مکان، قافله سالار
 
هم آمر و هم ناهی و هم ناهی و هم صاحب امر است
هم قادر و هم عالم و هم فاعل مختار
 
از یمن قدوم وز پی طوف حریمش
گردیده زمین ساکن و گردون شده دوار
 
آن شمس ولایت که فروغی است از او مهر
شد مه شعبان، بگه نیمه نمودار
 
در طور جهان کرد تجلی چو جمالش
شد شش جهت از نور رخش مطلع انوار
 
آثار جمالش همه جا گشته هویدا
از فیض طلوعش همه کس گشت خبردار
 
نادیده جمالش همه دادند بدو، دل
کردند به نیکویی رویش، همه اقرار
 
بابش زعرب باشد و هستش زعجم مام
آن فخر عرب ذخر عجم نخبه ی ابرار
 
هادی امم، مظهر حق، مهدی موعود
آن قائم غایب، زنظر، واقف اسرار
 
چون جان به تن و عقل به سر، نور بدیده
پیدا است بر غلق و نهان است زانظار
 
یک شمه زاوصاف جمیلش نتوانند
خلق دو جهان یک سره گردند اگر یار
 
سر رشته ی کارم شده از کف، مددی کن
ای در کف فیاض تو سر رشته ی هر کار
 
دیوان «محیط» از شرف منقبت شاه
شد حرز تن و جان و دل و دیده ی احرار
براساس گریز به
موضوع گریز :
مناسبت گریز :
براساس سبک شعر
روضه شور واحد تک زمینه رجز خوانی زمزمه جفت نوحه مناجات نامشخص مدح مسجدی سینه زنی واحد سنگین دکلمه دم پایانی واحد تند پیش زمینه سرود سالار زینب حاج ناظم همه جا کربلا راس تو میرود بالای نیزه ها ببینید ببینید گلم رنگ ندارد نوحه سنتی ببینید ببینید گلم رنگ ندارد سیدی ماکو مثلک الغریب غریب گیر آوردنت زبانحال به سمت گودال از خیمه دویدم من دودمه مدح و مرثیه مفاعیل مفاعیل فعول شعر خوانی
براساس قالب شعر
دوبیتی غزل قصیده مثنوی چهار پاره رباعی ترجیع بند مستزاد شعر نو شعر سپید ترکیب بند قطعه مسمط نا مشخص مربع ترکیب تک بیتی مخمس
براساس زبان
فارسی عربی ترکی
براساس شاعر
محتشم کاشانی میلاد عرفان پور امیر عباسی قاسم صرافان محمد مهدی سیار غلامرضا سازگار رضا یعقوبیان علی اکبر لطیفیان قاسم نعمتی اسماعیل تقوایی مرتضی محمود پور حسن لطفی امیر حسین سلطانی محمود اسدی علی انسانی مظاهر کثیری نژاد محمود ژولیده ولی الله کلامی زنجانی میثم مومنی نژاد حسن ثابت جو عباس میرخلف زاده سید حمیدرضا برقعی سید هاشم وفایی سید رضا موید خراسانی محمدرضا سروری یوسف رحیمی احمد بابایی محسن عرب خالقی سید پوریا هاشمی علیرضا خاکساری وحید زحمتکش شهری مهدی رحیمی زمستان حسن کردی روح اله نوروزی مرضیه عاطفی بهمن عظیمی حسین رحمانی میلاد قبایی محسن صرامی رضا آهی رضا تاجیک اصغر چرمی محمد جواد شیرازی مهدی نظری وحید قاسمی وحید محمدی محسن کاویانی مجتبی صمدی شهاب حمید رمی محمد حسین رحیمیان محمد حسن بیات لو امیر روشن ضمیر نا مشخص محمد محسن زاده گنجی امیر ایزدی حسین قربانچه رضا رسول زاده جواد حیدری محمد سهرابی محمد جواد پرچمی سيد مهدي سرخان رضا یزدانی سید مهدی موسوی حسن صنوبری محسن رضوانی سیدجواد پرئی سید محمد جواد شرافت علی سلیمیان محمدجواد غفورزاده (شفق) سید مجتبی رجبی نورآملی حسن بیاتانی عماد خراسانی رحمان نوازنی مسعود اصلانی حافظ محمدرضا آغاسی علی حسنی صمد علیزاده محمد صمیمی کاظم بهمنی مجید تال مهدی قهرمانی احسان محسنی فر شیخ رضا جعفری میثم سلطانی مصطفی صابر خراسانی محمد فردوسی علیرضا قزوه قاسم افرند محمد مهدی عبداللهی محمد خسروی جواد دیندار سعید خرازی علیرضا عنصری حسین میرزایی حسن جواهری مصطفی قمشه ای علامه حسن زاده آملی میثم خالدیان علی زمانیان حسین ایمانی سیدعلی احمدی(فقیر) سید مجتبی شجاع محمد حسین فرحبخشیان (ژولیده نیشابوری) محسن داداشی امام خمینی (ره) فواد کرمانی امیر رضا سیفی احمد اکبرزاده ملا فتح‌الله وفایی شوشتری صدّیقه‌ی طاهره (علیهاسلام‌الله) محمود شاهرخي (م.جذبه) سید محمد رستگار جواد هاشمی (تربت) سید حبیب نظاری غلام‌رضا دبیران محمدحسین علومی تبریزی سعید بیابانکی سعید توفیقی علیرضا لک جواد محمد زمانی آیت الله محمدحسین غروی اصفهانی سید یاسر افشاری محمود کریمی احمد واعظی آیت الله وحید خراسانی حضرت آقای خامنه ای سید الشهدا عبدالجواد جودی خراسانی بهروز مرادی سالک قزوینی رفیق اصفهانی سید رضا حسینی (سعدی زمان) بابافغانی شیرازی تأثیر تبریزی صغیر اصفهانی (ره) وحید مصلحی یاسر حوتی حسین رستمی محمد بنواری (مهاجر) محمد بیابانی علیرضا شریف هادی جان فدا علی آمره حامد تجری مصطفی متولی مجتبی خرسندی علی صالحی علیرضا بیاتانی مهدی رحمان دوست مهدی نسترن سید محمد جوادی سید مهدی جلالی مجتبی روشن روان حامد خاکی سید محمد علی ریاضی احسان مردانی مهدی مومنی مریم سقلاطونی مجتبی شکریان همدانی عارفه دهقانی حسینعلی شفیعی (شفیع) رضا پیروی سعید پاشازاده ناصر حامدی رضا قاسمی حامد جولازاده پیمان طالبی میلاد حسنی امیر حسام یوسفی نوید اسماعیل زاده عباس شبخیز قراملکی (شبخیز) مهدی جهاندار کرامت نعمت زاده علی اصغر حاج حیدری مهدی صفی یاری محمد علی بیابانی محمد امین سبکبار هانی امیر فرجی سینا نژادسلامتی رسول میثمی صباحی بیدگلی وصال شیرازی مهدی پورپاک فاطمه نانی زاده محسن خان محمدی حبیب نیازی مجید لشگری میرزا احمد عابد نهاوندی(مرشد چلویی) آیت الله سیداحمد نجفی(آقاجون) محمد جواد خراشادی زاده ناظرزاده کرمانی سیدجلال حسینی احمد جلالی حسین عسگری علی اصغر کوهکن حجت الاسلام میر تبریزی محسن مهدوی حبیب الله چایچیان رضا فراهانی محمدرضا شمس خاکی شیرازی ابراهیم بازیار عباس احمدی سید محمد اویار حسینی محمد احمدی مرحوم الهیار خان (آصف) جواد قدوسی مجید قاسمی محمد رسولی داوود رحیمی مسعود یوسف پور حیدر توکل فاضل نظری علی ناظمی صفایی جندقی کریم رجب زاده میرزا یحیی مدرس اصفهانی غلامرضا کافی عمان سامانی مهدی محمدی پانته آ صفایی محمد بختیاری حمیدرضا بشیری محمدسعید عطارنژاد پروانه نجاتی نیما نجاری علی اشتری جعفر خونویی رضا دین پرور محمد ظفر سید رضا میرجعفری خوشدل تهرانی مهدی نعمت نژاد محسن راحت حق سجاد محرابی سید فرید احمدی مهدی زنگنه کاظم رستمی روح الله عیوضی علی اصغر ذاکری گروه یا مظلوم امیر حسین حیدری امیر اکبرزاده مهرداد مهرابی سید محمد بابامیری توحید شالچیان نغمه مستشار نظامی رحیم معینی کرمانشاهی سید محمد میرهاشمی امیرحسین الفت غلامحسین پویان احمد علوی فیاض هوشیار پارسیان مرتضی امیری اسفندقه محمدعلی مجاهدی جعفر بابایی(حلّاج) اصغر عرب فرشته جان نثاری سیدمحسن حبیب لورسه محمد علامه صادق رحمانی فرهاد اصغری یاسر مسافر عباس ویجویی عباس عنقا منوچهر نوربخش سیدحسن حسینی محمدجواد باقری محمد ارجمند محمد عظیمی محمدحسین بهجت تبریزی(شهریار) محمدسعید میرزایی مهدی خطاط ادیب الممالک فراهانی محمدعلی رحیمی محمد قاسمی احسان نرگسی رضاپور داریوش جعفری حامد آقایی سید محسن حبیب الله پور مجتبی حاذق محسن حنیفی آرش براری بهنام فرشی هستی محرابی طاها ملکی یاسر قربانی محمد داوری امیرحسین آکار اسماعیل شبرنگ آرمان صائمی علی رضوانی عماد بهرامی عادل حسین قربان امیرعظیمی حبیب باقرزاده حسین محسنات علی اصغر یزدی مجتبی رافعی میثم خنکدار ابراهیم لآلی قاسم احمدی مهدی علی قاسمی پوریا باقری علی اکبر نازک کار نوید اطاعتی فاطمه خمسی مهدی میری مجتبی کرمی محمد دستان علی کاوند مهدی قربانی محمد مبشری محمدرضا رضایی موسی علیمرادی محمدعلی نوری میلاد یعقوبی حسین صیامی مرتضی مظاهری میرزا احمد الهامی کرمانشاهی ناصر دودانگه علیرضا وفایی(خیال) امیر فرخنده حسین واعظی سعید نسیمی محسن غلامحسینی منصوره محمدی مزینان ابراهیم روشن روش سید علی حسینی مرضیه نعیم امینی حمید فرجی امیرعلی شریفی جعفر ابوالفتحی محمد کاظمی نیا امیر علوی رضا قربانی مهدی کاشف امیرحسین محمودپور رضا اسماعیلی حسن فطرس عالیه رجبی رضا باقریان محسن عزیزی محمدرضا ناصری روح الله پیدایی محمد زوار ایمان کریمی مصطفی رفیعی مجتبی قاسمی محمود قاسمی مجید خضرایی یونس وصالی محمود یوسفی ایمان دهقانیا بردیا محمدی مجتبی دسترنج ملتمس محمد مهدی شیرازی محسن زعفرانیه حسین خیریان حامد شریف مهدی شریف زاده ابالفضل مروتی مصطفی کارگر معین بازوند سید جعفر حیدری محسن ناصحی روح الله قناعتیان محمدحسین ملکیان مقداد اصفهانی رسول عسگری عفت نظری سجاد شاکری احمد ایرانی نسب مسعود اکثیری حسن رویت علی سپهری سید امیر میثم مرتضوی سیدمحمد مظلوم حسین رضایی حیران علی مشهوری (مهزیار) علی قدیمی نیر تبریزی فیاض لاهیجی حسین عباسپور محمد بن یوسف اهلی شیرازی جویای تبریزی (میرزا دارا) سید رضا هاشمی گلپایگانی سید علی اصغر صائم کاشانی امیرحسین کاظمی سارا سادات باختر علی اصغر شیری محمد حسین آغولی (ترکی شیرازی) سلمان احمدی وحید اشجع مهرداد افشاری مرجان اکبرزاد محمد-مهدی-امیری شهره انجم شعاع عبدالحمید-انصاری‌-نسب مرتضی-بادپروا محمدرضا-بازرگانی زهرا براتی امیرحسن بزرگی متین زهرا بشری موحد سید-حکیم-بینش فاطمه‌ سادات پادموسوی سعید-تاج‌-محمدی مهدی چراغ‌زاد حامد حسینخانی سیده فرشته حسینی سیدموسی حسینی کاشانی علی‌اصغر الحیدری (شاعر هندوستانی) محمد سجاد حیدری سمیه خردمند ایرج میرزا محسن سیداسماعیلی میرزا محمد باقر صامت بروجردی میرزا حاجب بروجردی (افصح الشعراء) میرزا محمد رفیع (رفیع‌الدین) (واعظ قزوینی) آشفته شیرازی سید وحید حسینی مسعود مهربان مهدی انصاری رضا حامی آرانی سید حسن رستگار محمدجواد وثوقی حمید کریمی اسماعیل روستایی احمد شاکری ابراهیم زمانی محمد کیخسروی محمد جواد مهدوی یاسین قاسمی حسین کریمی مهدی امامی جواد کلهر مجتبی فلاح محمدجواد غفوریان پدرام اسکندری حسن اسحاقی نوید طاهری محمود مربوبی سیروس بداغی میلاد فریدنیا شهریار سنجری رضا ملایی مجید رجبی امیرحسین نجمی عمران بهروج صادق میرصالحیان حجت بحرالعلومی محمدحسین ذاکری رسول رشیدی راد زینب احمدی حامد خادمیان حمیدرضا محسنات حسین اخوان (تائب) محمود شریفی مهدی مقیمی وحید دکامین شهرام شاهرخی فرشید یارمحمدی علی فردوسی رضا شریفی سیدعلی رکن الدین عبدالحسین مخلص آبادی حسین سنگری رضا هدایت خواه مهران قربانی محسن قاسمی غریب سید مصطفی غفاری جم سید مسعود طباطبایی احمد عزیزی حسین زحمتکش حمید عرب خالقی سجاد روان مرد میثم کاوسی رضا مشهدی امیرحسین وطن دوست محمد کابلی محمدهاشم مصطفوی محمد دنیوی (حاتم) علی اکبر حائری محمدرضا طالبی کمیل کاشانی محمدباقر انتصاری مرتضی عابدینی علی حنیفه عبدالرضا کوهمال جهرمی سینا شهیدا مهدی فرجی حسنا محمدزاده سید مصطفی مهدجو علی میرحیدری علی خفاچی حسین ایزدی پرویز بیگلری چاوش اکبری زهرا هدایتی هاشم طوسی (مسلم) نجمه پورملاکی نادر حسینی سجاد شرفخانی علی زارعی رضایی محمدعلی رضاپور سید محسن حسینی مرحوم نادعلی کربلایی ابوالفضل عصمت پرست مجتبی نجیمی مجید نجفی مجید بوریان منش علی علی بیگی سید محسن علوی محمد جواد مطیع ها ناهید رفیعی امیررضا یوسفی مقدم سید علی نقیب ایوب پرندآور نوید پور مرادی علی ذوالقدر سید ابوالفضل مبارز علی شکاری حمید رحیمی انسیه سادات هاشمی محسن حافظی عبدالحسین میرزایی مهدی قاسمی رضا خورشید فرد وحیده افضلی سید محمد حسین حسینی محمد سجاد عادلی مهدی زارعی سید محمد جواد میرصفی یدالله شهریاری امید مهدی نژاد محمد صادق باقی زاده محمد خادم محمدرضا کاکائی سید حجت سیادت مهدی مردانی جواد محمود آبادی حسین شهرابی حامدرضا معاونیان احمد جواد نوآبادی محمد علی قاسمی خادم عرفان ابوالحسنی ظهیر مومنی سید صادق رمضانیان عاطفه سادات موسوی عاصی خراسانی علی محمدی حسین زارع سید مصطفی سیاح موسوی حمید محبی وحید نوری حسین اوتادی هادی ملک پور مهدی کبیری محمدرضا نادعلیان فرشید حقی رامین برومند (زائر) محمدرضا اسدی سجاد زارع مولایی سید امیر حسین فاضلی سید مصطفی حسینی راد محمد رستمی محسن همتی محمود تاری سید واصفی غلامرضا شکوهی کمیل باقری محمد حسین بناریان لیلا علیزاده مهدی حنیفه جواد کریم زاده سید صابره موسوی میرزا محمد تقی قمی (محیط) حاج ملا احمد بن محمد مهدی فاضل نراقی (صفایی) عباس همتی یغما جندقی حامد محمدی محمد جبرئیلی گروه قتیل العبرات فاطمه عارف نژاد
براساس مداح
حاج منصور ارضی حاج محمود کریمی حاج محمدرضا طاهری حاج سعید حدادیان حاج میثم مطیعی حاج مجید بنی فاطمه حاج حمید علیمی حاج حسین سیب سرخی حاج مهدی سلحشور حاج سید جواد ذاکر حاج جواد مقدم حاج عبدالرضا هلالی حاج سید مهدی میردامادی حاج مهدی رسولی حاج حسن خلج حاج مهدی لیثی حاج نریمان پناهی حاج سید رضا نریمانی حاج احمد واعظی حاج حسین طاهری حاج مهدی سماواتی حاج محمد حسین پویانفر حاج سید حمیدرضا برقعی نا مشخص حاج میثم مؤمنی نژاد حاج مهدی اکبری حاج قاسم صرافان حاج مهدی مختاری حاج محمدرضا محمدزاده حاج کاظم اکبری حاج ابالفضل بختیاری حاج محمدرضا آغاسی حاج حنیف طاهری حاج وحید نادری حاج حسین رضائیان حاج امیر عباسی حاج محمد بیابانی حاج سید علی رضوی حاج سید مهدی هوشی السادات نزارالقطری حاج اسلام میرزایی حاج حسین سازور حاج محسن عرب خالقی حاج صابر خراسانی سید رسول نریمانی محمد جعفری ارسلان کرمانشاهی جبار بذری حاج اکبر مولایی حاج امیر برومند حاج محمدرضا بذری حاج حیدر خمسه حاج حسن حسین خانی حاج حسین عباسی مقدم حاج غلامحسین علیزاده حاج حسین عینی فرد حاج مهدی رعنایی حاج مصطفی روحانی حاج روح الله بهمنی حاج امیر کرمانشاهی حاج میرزای محمدی حاج وحید گلستانی حاج سید امیر حسینی علی فانی حاج سید علی مومنی حاج امین مقدم حاج محمد کمیل حاج محمد حسین حدادیان حاج سعید پاشازاده حاج مقداد پیرحیاتی حاج محمد سهرابی حاج محمد فصولی کربلایی حاج فرهاد محمدی حاج ابوذر بیوکافی حاج سید محمد جوادی حاج سید محمد عاملی حاج وحید یوسفی حاج محمد یزدخواستی حاج مجتبی رمضانی کویتی پور حاج محسن صائمی حاج حسین رستمی مرحوم استاد محمدعلی کریم خانی حاج حسین باشی حاج مهدی وثیق حاج شیخ محمد ناصری سید علی حسینی حاج محمد امانی مرحوم محمدعلی چمنی حاج رضا قنبری حاج عبدالله شیران مرحوم استاد سلیم موذن زاده حاج علی اصغر ارغوان مرحوم حاج فیروز زیرک کار سید حسین قاضی سید مهدی حسینی استاد محسن فرهمند حاج احمد عثنی عشران حاج محمد احمدیان حاج صادق آهنگران حاج اکبر نوربهمنی سیدرضا میرجعفری سیدرضا تحویلدار ایمان کیوانی حاج محمدحسین عطائیان حاج حسن شالبافان حاج محمدصادق عبادی حاج علی عرب حاج علیرضا قزوه حاج آرش پیله وری حاج مهدی تقی خانی حاج یزدان ناصری حاج امیرحسن محمودی حاج حمید دادوندی حاج احمد نیکبختیان حاج امیرحسن سالاروند حاج هاشم سالار حسینی حاج ابراهیم رحیمی حاج محمد صمیمی حاج حمیدرضا قناعتیان حاج محسن عراقی حاج محسن طاهری حاج حسین ستوده حاج مهدی دقیقی حاج حسین رجبیه حاج رحیم ابراهیمی حاج حسین فخری حاج صادق حمزه حاج حسین هوشیار حاج حسین جعفری استاد رائفی پور حاج داوود احمدی نژاد مرحوم مرشد حسین پنجه پور حاج سید محمد حسینی حاج هادی گروسی حاج محمدرضا مختاریان حاج حسن کاشانی حاج وحید جلیلوند حاج حیدر منفرد حاج علی مهدوی نژاد حاج مرتضی امیری اسفندقه حاج حسین خلجی حاج وحید قاسمی حاج سید محمود علوی حاج سعید قانع حاج سید جعفر طباطبائی حاج حسین محمدی فام حاج هادی جان فدا حاج علی علیان حاج صادق کریمی حاج محسن توکلیان حاج محمد قربانخوانی حاج حسن رضا عبداللهی حاج مرشد میرزا مرحوم مرشد میرزا حاج مهدی اقدم نژاد شهید حسین معز غلامی حاج حسین رحمانی حاج علی اکبر سلحشور حاج محمد گرمابدری حاج محمد جواد احمدی حاج احمد اثنی عشران حاج جواد ابوالقاسمی حاج محمد مهدی اسماعیلی حاج محسن حسن زاده حاج اکبر بازوبند آیت الله سید محمدحسن طهرانی مجید رضانژاد محمدجواد توحیدی حاج یدالله محمدی مرحوم سید مهدی احمدی اصفهانی حاج محمود گرجی حاج رضا علی رضایی حاج جواد باقری حاج سید ابراهیم طاهریان حاج مسعود پیرایش حاج محمدرضا نوشه ور حاج حسن بیاتانی حاج علی اکبر زادفرج حاج علی جباری حاج علی کرمی حاج سعید خرازی حاج هادی ملک پور حاج حسن عطایی حاج محمد کریمی حاج محمد رستمی حاج جواد حیدری