ایها المظلوم-ayohalmazloom
شعر و اشعار مجلس ابن زیاد و صوت سبک و گریز اشعار
لطفاً برای جستجوی گریز های متفاوت در این مناسبت به کادر جستجوی گریز در سمت راست صفحه مراجعه فرمایید
نمایش هر صفحهمورد
نکته بر قول زنان نتوان گرفتن ای امیر 
خاصه این زن کو غم دوران مکرر دیده است
 
می‌کشی زن را و می‌خوانی مسلمان خویش را 
این چنین ظلمی که در دوران ز کافر دیده است
 
بسته‌ای بازوی او همچون اسیر زنگبار 
زینبی کو خود عزیزی از پیامبر دیده است
 
زینب کز سایه مژگان نمی‌رفتی به خواب 
لشکری با چشم خود با تیر و خنجر دیده است
 
مگذر از انصاف برگو چیست حال مادری 
کو به چشم خود دو طفل خویش بی سر دیده است
 
با چنان بی‌حرمتی حرمت چسان داری طمع 
از زنی کو داغ مرگ شش برادر دیده است
 
بس بود این داغ و غم او را که از بیداد تو 
ز اکبر خود کشته از کین تا به اصغر دیده است
 
می‌کشد این درد او را کز جفایت تشنه کام 
پاره پاره نوجوانی همچو اکبر دیده است
 
جودیا در این عزا مرثیه گو بسیار و لیک 
چشم گردون چون تویی درد دهر کمتر دیده است
زینب به کوفه جا چو به دارالاماره کرد
بی صبر شد چنان که به تن جامه پاره کرد
 
لب پر ز خنده دید به هر کس که بنگریست
کف پر خضاب دید به هر سو نظاره کرد
 
پوشید رخ ز موی پریشان و ز اشک و آه
گردون سیاه و خرمن مه پر ستاره کرد
 
ابن زیاد روی به زینب نمود و گفت
حرفی که رخنه ها بدل سنگ خاره کرد
 
دیری نماند تا ز غم کشتن حسین
منت خدای را که غمم زود چاره کرد
 
دیدی که تیغ شحنه ی قدرم چو شد بلند
نه رحم بر جوان و نه بر شیر خواره کرد
 
دیدی که دل شکسته تو را پای تخت من
حاضر زمانه با دف و چنگ و نقاره کرد
 
زینب چو رعد ناله ز دل برکشید و گفت
کای بی خبر ز حق تو ز باید کناره کرد
 
کشتی ز راه ظلم کسی را که از غمش
خیر النساء به خلد برین جامه پاره کرد
 
کشتی ز تیغ کینه کسی را که ذوالجلال
وصفش به آیه، آیه ی قرآن شماره کرد
 
پس آن لعین به خشم شد و از ره غضب
بر ظالمی به کشتن زینب اشاره کرد
 
یکباره چاک زد به گریبان سکینه گفت
آه و فغان که چرخ یتیمم دوباره کرد
 
«جودی» خموش باش که این آه آتشین
خرگاه مهر پر شرر از یک اشاره کرد
کرد رحلت سوی جنت چو رسول قرشی
تنگ شد وسعت یثرب به بلال حبشی
 
کافری را بسر مسند دین والی دید
ز نبی مسجد و محراب نبی خالی دید
 
طاقتش طاق شد از گردش دور ایام
کرد هجرت ز مدینه به سوی کشور شام
 
بود در شام شبی خفته دل از غصه کباب
گفت با وی نبی امی مکی در خواب
 
کای وفاپیشه بدینسان ز چه مهجور شدی
که جفا کرده که از مرقد من دور شدی
 
کرد از شام به فرمان رسول مختار
باز رو سوی مدینه دل بی‌صبر و قرار
 
گفت روزی به علی فاطمه با درد و ملال
که فتاده بسر من هوس صوت بلال
 
غم هجران نبی ساخته پرخون جگرم
خواهم از او شنوم نام نکوی پدرم
 
ز علی کرد بلال از پی تسکین بتول
آخر از کثرت اصرار به ناچار قبول
 
شد چه آواز بلال از پی تکبیر بلند
بانک تکبیر دل فاطمه از جای بکند
 
صوت تهلیل چو برداشت به توحید اله
روز شد در نظر فاطمه چون شام سیاه
 
بعد توحید خدا چون پی تکمیل اذان
برد با گریه بلال اسم محمد به زبان
 
یاد ایام پدر کرد و برآورد خروش
رفت طاقت ز دل فاطمه وشد مدهوش
 
گشت دامان وی از خون جگر مالامال
از اذان گفتن خود شد ز محن لال بلال
 
ای دریغا که مرا شد جگر از غصه کباب
یادم آمد ز سکینه بره شام خراب
 
که بد آن غمزه را هر قدمی مد نظر
بسر نیزه خولی سر پر خون پدر
 
فرصت گریه نمی‌داد بر آن طفل صغیر
سیلی شمر ستم پیشه مردود شریر
 
بلکه می‌برد اگر نام حسین را به زبان
آمدی بر سر او از همه سو کعب سنان
 
زد شرر بر جگر او یکی از بی‌ادبی
خارجی گفت به اولاد رسول عربی
 
گشت در شام چو آرامگه آل رسول
در گذرگاه یهودان بنمودند نزول
 
یکی از لشگر بی‌دین یزید مردود
اینچنین کرد ندا سوی زن و مرد یهود
 
کاین اسیران که چون شیرند به قید زنجیر
همه هستند ز نسل علی خیبر گیر
 
آنکه بنمودند زن و مرد شما را به جهان
قتل و غارت همگی را به طریق عدوان
 
ز پی کینه دیرینه این بد عملی
حالیا وقت تلافی شده از آل علی
 
جمع گشتند یهودان سیه‌دل به تمام
پی آزار حریم نبوی از سر بام
 
آن یکی سنگ زد آن سوختگان را بر سر
دیگری خاک بیفشاند و دگر خاکستر
 
آن یکی آتش بیداد نبی برمی‌زد
بسر عترت مظلوم پیمبر می‌زد
 
داد از آن لحظه که با روی بسان خورشید
کرد جا زینب دلخون شده در بزم یزید
 
هر طرف کرد نظر حوصله شد بر او تنک
ز تماشایی انبوه نصارای فرنک
 
برد بی‌طاقتی وی ز کفش صبر و عنان
به میان اسراء کرد رخ از شرم نهان
 
آن زمان دل ببر دختر زهرا بطپید
که آشنا شد به لب لعل حسین چوب یزید
 
شد سراسیمه و مانند سپند از جاجست
باز از خوف نظرکردن حضار نشست
 
(صامتا) حشر از اشعار تو کرده است قیام
بهتر آنست که یک بار کنی ختم کلام
بود اندر ملک آذربایجان
حاکمی از جانب نوشیروان
 
در حکومت ظالم و جبار بود
طاغی و یاغی و بدکردار بود
 
بر عموم خلق از برنا و پیر
ظلم می‌کرد از صغیر و از کبیر
 
پیر زالی بود در ملکش مقیم
سرپرست چند اطفال یتیم
 
داشت ملکی آن زن افسرده حال
از پی قوت معاش ماه و سال
 
ظلم حاکم قلب وی پرخون نمود
ملک را از دست وی بیرون نمود
 
شد مسافر آن زمان بی‌خانمان
از تظلم در بر نوشیروان
 
مدتی می‌بود اندر انتظار
تا بدیدش روز اندر رهگذر
 
عرض حال خویش را تقریر کرد
پای شاه از شکوه در زنجیر کرد
 
شاه را بر حالت وی دل بسوخت
آتش قهر و غضب را برفروخت
 
آن امیر جور را حاضر به پیش
کرد شاه اندر سریر عدل خویش
 
اول اندر پیش چشم خاص و عام
کرد در تحقیق مطلب اهتمام
 
چون معین شد خطایی آن امیر
حکم بر جلاد داد آن بی‌نظیر
 
در بر چشم سپاه و لشگرش
زنده زنده پوست کندند از سرش
 
دستگاه عدل خود آباد کرد
و آن زن مظلومه را دلشاد کرد
 
باز برگرداند آن بیچاره زن
با امینی موتمن سوی وطن
 
پس چرا داد دل زینب نداد
در سریر سلطنت ابن زیاد
 
آن زمان کان عصمت پروردگار
کرد جا در مجلس آن نابکار
 
از هجوم کثرت نامحرمان
ساخت اندر گوشه خود را نهان
 
گفت عبیدالله کاین افسرده کیست
این سیه بر سر برادر مرده کیست
 
یک کنیزی گفت با آن بی‌حیا
هذه بنت علی مرتضی
 
کف بلب آورد مانند شتر
از غضب رگهای گردن کرد پر
 
گفت دیدی آخر ای دخت علی
حق ز باطل گشت اکنون منجلی
 
دور گیتی همرهی با ما نمود
کاذبان را خائن و رسوا نمود
 
قلب زینب زین سخن شد پر ز درد
برکشید از آتش دل آه سرد
 
گفت ای شمع کلامت بی‌فروغ
شرم کن ظالم از این قول دروغ
 
روز محشر در بر ختمی مآب
آخر ای کافر چه می‌گویی جواب
 
سید سجاد محزون علیل
با عبیدالله بی‌شرم محبل
 
گفت خاموش ای پلید بی‌ادب
هست این زن دختر شاه عرب
 
بیش از این ظالم دلش را خون مکن
هتک عرض زینب محزون مکن
 
کرد از قهر آن پلید نشاتین
حکم بر قتل علی بن الحسین
 
دید زینب عابد بیمار را
بر سروی قاتل خون خوار را
 
زد بسر آویخت اندر دامنش
دست خود را کرد طوق گردنش
 
گفت با ابن زیاد سنگدل
کای جهان از نار ظلمت مشتعل
 
بگذر از قتل برادرزاده‌ام
من به جای وی به قتل آماده‌ام
 
کشتن وی گر کند قلب تو خوش
پس مرا ای سنگدل اول بکش
 
زیست یارای نوشتن خامه را
مختصر کن (صامت) این هنگامه را
آه چشم خامه ام خونبار شد
کار محنت نامه ام دشوار شد
 
دور و ارون سپهر نیل فام
داد خاصان را مکان در بزم عام
 
پور مرجانه در آن بیت الصنم
بر سریر کامرانی محتشم
 
سبط بیمار شه خیبر فکن
چون اسیر زنج بر گردن رسن
 
بانوانش از یسار و از یمین
بسته صف چون رستۀ در ثمین
 
شه ستاده بندگانش بر سریر
سرنگون بادت سریر ای چرخ پیر
 
پیش تخت زر سر شاه جلیل
همچو در بتخانۀ آذر خلیل
 
زادۀ مرجانه از مستی قضیب
میزدش بر حقۀ لعل رطیب
 
پور ارقم را از آن کردار زشت
دل برآشفت و شکیب از دست هشت
 
لب گزان گفت ای لعین چوب جفا
بازگیر از بوسه گاه مصطفی
 
عین نادانی بود بر روبهان
شیر نر را دست بردن بر دهان
 
این لبی کش میزنی چوب ای غبی
سوده بر وی بارها لعل نبی
 
لؤلؤ بحرین گوهر ز است این
کز نژاد حیدر و زهراست این
 
سالها این درّ لاهوتی صدف
قدسیان پرورده در بحر شرف
 
آری آری نی شگفت از بدگهر
کاین گهر را نزد او نبود خطر
 
چون گدائی را فتد درّی بچنگ
از جهالت بکشند او را بسنگ
 
با سیه دل پند او سودی نداد
شد از آن جمع برون آن پیر راد
 
ناگهان دید آن سیه بخت جهول
در میان بانوان دخت بتول
 
من چگویم که زبان را بار نیست
داستانم در خور گفتار نیست
 
که چه با بیغاره آن ناپاک دین
گفت با دخت امیرالمؤمنین
 
اینقدر دانم که با وی هر چه گفت
شد سیه رو آن چه در پاسخ شنفت
 
خواست کشتن سید سجاد را
قطب کون و علت ایجاد را
 
گفت زینب مهلاً ای پور لئام
بس ز خون عترت خیر الانام
 
من نخواهم داشت دست از دامنش
با منش کش گر بخواهی کشتنش
 
سبط حیدر آمد از غیرت بجوش
با تلطف گفت کای عمه خموش
 
زان سپس لب بر تکلّم بر گشاد
گفت با وی مهلاً ای پور زیاد
 
ما نداریم از قضای حق گله
عار ناید شیر را از سلسله
 
من زجان خواهم شدن در خون غریق
کی سمندر باز ترس از حریق
 
کشته گشتن عادت دیرین ماست
وین کرامت دیدن و آئین ماست
 
عهد معهودیست ما را این نمط
هان مترسان بچۀ بط را ز شط
 
با مدادان کاین معلق کوی زر
بر عمود سیمگون شد جلوه گر
 
آن سریر خون که شستی جبرئیل
تار گیسویش بآب سلسبیل
 
کرد آن کافر دلان خیره رو
نیزه گردانش بکوفه کوبکو
 
بر فراز نیزه آن رأس کریم
ترزبان از آیۀ کهف و رقیم
 
پور ارقم کاین صدا زائر شنید
نالۀ از سینه چون نی بر کشید
 
گفت بالله ای شه پیمان درست
اعجب از کهف این سریر خون تست
 
بر فراز نی سر پرخون که دید
لب تر از صوت خداوند مجید
 
سر چه باشد کردگار ذوالمنن
با زبان خود همی گفتی سخن
 
نار موسی که انا الله میسرود
هم سخنگو زین لسان الله بود
 
شیخ اگر زین قصه آید در خروش
نص معراج بنی خوانش بگوش
 
آنکه با احمد شب اسری نهفت
از لب او گفت ایزد آنچه گفت
 
ترجمان آن سخن گو این سر است
کاشتقاقش زان همایون مصدر است
 
زین حکایت بس شگفتانه بایست
عاشقان را زندگی در مردگی است
کنون بشنو از من که پور زیاد
چه بد کرد با آل خیرالعباد
 
سپیده دمان سر برهنه چو مهر
خرامید در بارگاه سپهر
 
نشست از بر تخت آن زشت کیش
سران را زهر دوده بنشاند پیش
 
ز هر دسته ای نیز قومی فزون
ستاده به پا از درون و برون
 
سرشاه را دریکی طشت زر
نهادند در پیش آن بد گهر
 
چو آن انجمن گشت زانگونه راست
اسیران آل علی (علیه السلام) را بخواست
 
ببستند شان در یکی پالهنگ
ببردند چون بردگان فرنگ
 
چو دید آنچنان بانوی راستین
بپوشید رخساره با آستین
 
میان کنیزان به کنجی نشست
بدیدش ولی مرد شیطان پرست
 
بگفتا: که این پر منش زن که بود؟
که بر ما نیاورد رای درود
 
چو نامش بگفتند و او را شناخت
پی سرزنش، زشت آوا فراخت
 
بگفتا: بدان پاک یزدان درود
که از کارتان پرده برداشت، زود
 
همه هیچ شد ریو و رنگ شما
برستند مردم ز ننگ شما
 
دل بانو از گفتش آمد به جوش
ز جای اندر آمد بگفتا: خموش
 
ستایش بدان پاک داور رواست
که بر پاکی ما، کلامش گواست
 
نیای مرا داد پیغمبری
ز بد داشت اولاد او را بری
 
گنهکار رسوا شود در جهان
دروغ است سرمایه ی گمرهان
 
تویی آن، نه ماییم ای بد گهر
که از خشم یزدان نداری خبر
 
دگر باره گفتش بد اندیش مرد
که دیدی خدا با شما خود چه کرد؟
 
برادرت و یاران او را به سر
چه آمد زپاداش از دادگر؟
 
بفرمود بانو که ازکردگار
ندیدم به جز نیکویی هیچ کار
 
خدا از نخست اینچنین داشت خواست
که ما کشته گردیم بر راه راست
 
حسین (علیه السلام) را نیا داده بود آگهی
کز این کشتن او را رسد فرهی
 
برادرم دانسته بهر بلا
بیامد بزد خیمه درکربلا
 
سر و مال و فرزند و خویش و تبار
فدا کرده در راه پروردگار
 
تو را نیز این راه باشد و به پیش
به زودی روی سوی بنگاه خویش
 
چو یزدان به پیش آورد داوری
بیندیش، تا خود چه عذر آوری
 
برآشفت چون گفت بانو شنفت
شدش خشم، باکین دیرینه جفت
 
به دژخیم گفتا: که با تیغ تیز
نشان برسر نطع و خونش بریز
 
چو دیدند این، خردسالان شاه
هم آوا کشیدند، افغان و آه
 
گرفتند با مویه پیرامنش
زهر سوی چسبیده بر دامنش
 
ازایشان چو عمر و حریث این بدید
دل سنگش از غم ز جا بر دمید
 
بگفتا: کسی بر زنان ای امیر
نگیرد به ویژه زنان اسیر
 
تو دانی که این را چه آمد به سر
ز مرگ برادر ز داغ پسر
 
بپذیرفت ازو گمره پر ستیز
به دژخیم گفتا که خونش مریز
 
دگر باره بی شرمی آغاز کرد
به آزار بانو سخن، ساز کرد
 
بگفتا: خداوند یزدان پاک
چو بنمود پور علی (علیه السلام) را هلاک
 
چنان دان که شد کام هایم روا
همه درد دیرینه ام شد دوا
 
رها گشتم از بیم آشوب او
که شاهی طلب بود و آشوب جو
 
دگرباره آن بانوی سرفراز
به پاسخ بدو گفت: کمتر بناز
 
که کشتی شهی را که پیغمبرش
چو جان داشتی روز و شب دربرش
 
دراین کارت ار بود داروی درد
بدا روزگار تو ناپاک مرد
 
یکی درد از این کار اندوختی
کز آن خویش را تا ابد سوختی
 
بد اختر بپیچید از گفت اوی
ز بانو پر از خشم برتافت روی
 
نگه کرد بر پور شاه انام
بگفتا: که این ناتوان را چه نام؟
 
بگفتند: پور شه کربلاست
علی(علیه السلام) نامش و پایمال بلاست
 
بگفتا: که در کربلا آن پسر
شنیدم که شد کشته پیش پدر
 
بگفتند: او خود علی اکبر است
که درروی و خو همچو پیغمبر است
 
برآورد سر، گفت شاه زمن
که آری بدان شاه مهتر زمن
 
به یزدان که فردا ز بدخواه او
خداوند دین است پیکار جو
 
چو بشنید گفتار زین العباد
دلش پر ز خشم آمد ابن زیاد
 
بگفتا: که باشد هنوزت به تن
توانی که گویی بدینسان سخن
 
هنوز این سخن ها نشد باورت
هوای برگی است خود در سرت
 
به دژخیم پس گفت آن بدگهر
که بردار از این جسم بیمار، سر
 
چو گفتار او بانوی دین شنید
تن ناتوانش به بر در کشید
 
بگفتا: مگر نیست سیری تو را
ز خونریزی آل پیغمبرا
 
بسی ناروا خون آل رسول
روان کردی و نیست جانت ملول
 
بخواهی اگر ریختن خون او
نبخشی براین جان محزون او
 
زنان را بکش پیش از این ناتوان
که محرم نداریم جز این جوان
 
بشد نرم از زاری اش سنگدل
گذشت ازسر خون آن تنگدل
 
یکی چوب بودش به دست آن پلید
جز این چاره ی خشم خود را ندید
 
که برزد به دندان و لب شاه را
بیازرد دل های آگاه را
 
چه دندان و لب؟ آنکه خیرالبشر
بدان بوسه می داد شام و سحر
 
چه لب ها؟ که بوسید روح الامین
ز روی نیازش به عرش برین
 
یکی پیر بود اندر آن انجمن
ز یاران پیغمبر موتمن
 
که او بود زید ابن ارقم به نام
بسی برده سر، با رسول انام
 
چو دید از بد اندیش آن کار زشت
بشد خشمگین، بیمش ازدل بهشت
 
خروشید و گفتا به بیدادگر
که آخر بکن شرمی از دادگر
 
مزن چوب بر لب، چنین شاه را
زماهی مکن تیره تا ماه را
 
که من خود بدیدم ز حد بیشتر
همی زد بدان بوسه، خیرالبشر
 
لبی کان زبان نبی را مکید
کجا می توان زیر چوب تو دید
 
بگفت این و بگریست پس زار زار
غو گریه برخاست از هر کنار
 
بداختر بدو گفت: ای بی خرد
چرا می زنی بهر ما فال بد؟
 
چو درشادی ما نباشی توشاد
تو را چشم، بی گریه هرگز مباد
 
چو پیری رسد راست قد، خم شود
خرد مرد آگاه را کم شود
 
همان سستی رای و موی سپید
زشمشیر خشم منت بر خرید
 
وگرنه بفرمودی تا سرت
بگیرند از این بی خرد پیکرت
 
بدو پیر گفتا: که ای نابکار
بداندیش پیغمبر و کردگار
 
تو را گر بد آمد زگفتار من
به جانت زنم آتش از این سخن
 
بدیدم همی شاه لولاک را
حسن (علیه السلام) را و این کشته ی پاک را
 
به زانو نشاند از یمین و یسار
بگفتا: که ای پاک پروردگار
 
من این هر دو نوباوه ی خویش را
که هستند مرهم دل ریش را
 
سپردم به تو از بد بدکنشت
همی تا در آیند اندر بهشت
 
همی خواهشم هست اسلامیان
کز این دو بدارند دست زبان
 
کس آزارد ار زاده گان مرا
چنان دادن که آزرده جان مرا
 
تو اکنون چنان دان که با چوب کین
زنی بر لب سیدالمرسلین (صل الله علیه و آله)
 
بگفت این و برخاست مردکهن
برون رفت گریان از آن انجمن
 
همی گفت: کای کوفیان پلید
چه بد برشما از پیمبر رسید؟
 
که کشتید فرزانه فرزند او
همه دوده و خویش و پیوند او
 
به جایش گزیدید بیگانه را
همان پور ناپاک مرجانه را
 
که گیرد روان از روان شما
شویدش چو بنده بدان شما
 
پس از رفتن زید، پور زیاد
سر شاه را برگرفت از عناد
 
زمانی بدان روی و مو، خیره شد
یکی هول از آن بردلش چیره شد
 
نماند ایچ نیرو در آن بد نهاد
سر پاک شه را به زانو نهاد
 
چکید از سر شه یکی قطره خون
به رانش، وزآنسوی آمد برون
 
فرو رفت برخاک آن خون پاک
همی تاکه بد زنده، بد درد ناک
 
وز آن بوی بد آمدی بر مشام
نهادی برآن مشک هر صبح و شام
 
ولی بوی گندش همی شد فزون
چو گندی که آمد ز زخم هیون
 
بد اختر بشد تیره زان، دستبرد
به دست اندرش بود یک تیغ خرد
 
نگویم بدان تیغ با شه چه کرد؟
دل مصطفی (صل الله علیه و اله) را نیارم به درد
 
حرم را سپس گفت آن بد گمان
برد، جا به زندان دهد روزبان
 
به نزدیک مسجد یکی خانه بود
بسی سال بود آن که ویرانه بود
 
درآن خانه آل علی (علیه السلام) را مقام
بدادند چون شد جهان، نیلفام
 
به کاشانه ی چرخ برگرد ماه
گرفتند چو اختران جایگاه
 
گزیدند برگرد دخت بتول (سلام الله علیها)
به ویرانه، جا کودکان رسول
 
هم آغوششان یاد جان های پاک
خورش، خون دل بود و بستر، زخاک
 
سرشک روان بود برجای آب
نه درجسم، تاب و نه درچشم، خواب
 
دلا خویش را خوش به گیتی مساز
که او بد نواز است و نیکوگذار
 
گمان بهی، بر زمانه مبر
که او بد نواز است و نیکو گداز
 
گمان بهی، بر زمانه مبر
که این باغ را نیست جز رنج، بر
 
شنیدی که با آل حیدر چه کرد
مراین چرخ پر فتنه ی گرد گرد
 
به ویرانه جا داد آن را کز اوی
شد اینگونه گردنده و تیز پوی
 
چو با داور خود چنین کرد، کار
تو امید آسایش از وی مدار
 
یکی گوش بگشا بر این داستان
که گیتی چه ها کرد با راستان
براساس گریز به
موضوع گریز :
مناسبت گریز :
براساس سبک شعر
روضه شور واحد تک زمینه رجز خوانی زمزمه جفت نوحه مناجات نامشخص مدح مسجدی سینه زنی واحد سنگین دکلمه دم پایانی واحد تند پیش زمینه سرود سالار زینب حاج ناظم همه جا کربلا راس تو میرود بالای نیزه ها ببینید ببینید گلم رنگ ندارد نوحه سنتی ببینید ببینید گلم رنگ ندارد سیدی ماکو مثلک الغریب غریب گیر آوردنت زبانحال به سمت گودال از خیمه دویدم من دودمه مدح و مرثیه مفاعیل مفاعیل فعول شعر خوانی
براساس قالب شعر
دوبیتی غزل قصیده مثنوی چهار پاره رباعی ترجیع بند مستزاد شعر نو شعر سپید ترکیب بند قطعه مسمط نا مشخص مربع ترکیب تک بیتی مخمس
براساس زبان
فارسی عربی ترکی
براساس شاعر
محتشم کاشانی میلاد عرفان پور امیر عباسی قاسم صرافان محمد مهدی سیار غلامرضا سازگار رضا یعقوبیان علی اکبر لطیفیان قاسم نعمتی اسماعیل تقوایی مرتضی محمود پور حسن لطفی امیر حسین سلطانی محمود اسدی علی انسانی مظاهر کثیری نژاد محمود ژولیده ولی الله کلامی زنجانی میثم مومنی نژاد حسن ثابت جو عباس میرخلف زاده سید حمیدرضا برقعی سید هاشم وفایی سید رضا موید خراسانی محمدرضا سروری یوسف رحیمی احمد بابایی محسن عرب خالقی سید پوریا هاشمی علیرضا خاکساری وحید زحمتکش شهری مهدی رحیمی زمستان حسن کردی روح اله نوروزی مرضیه عاطفی بهمن عظیمی حسین رحمانی میلاد قبایی محسن صرامی رضا آهی رضا تاجیک اصغر چرمی محمد جواد شیرازی مهدی نظری وحید قاسمی وحید محمدی محسن کاویانی مجتبی صمدی شهاب حمید رمی محمد حسین رحیمیان محمد حسن بیات لو امیر روشن ضمیر نا مشخص محمد محسن زاده گنجی امیر ایزدی حسین قربانچه رضا رسول زاده جواد حیدری محمد سهرابی محمد جواد پرچمی سيد مهدي سرخان رضا یزدانی سید مهدی موسوی حسن صنوبری محسن رضوانی سیدجواد پرئی سید محمد جواد شرافت علی سلیمیان محمدجواد غفورزاده (شفق) سید مجتبی رجبی نورآملی حسن بیاتانی عماد خراسانی رحمان نوازنی مسعود اصلانی حافظ محمدرضا آغاسی علی حسنی صمد علیزاده محمد صمیمی کاظم بهمنی مجید تال مهدی قهرمانی احسان محسنی فر شیخ رضا جعفری میثم سلطانی مصطفی صابر خراسانی محمد فردوسی علیرضا قزوه قاسم افرند محمد مهدی عبداللهی محمد خسروی جواد دیندار سعید خرازی علیرضا عنصری حسین میرزایی حسن جواهری مصطفی قمشه ای علامه حسن زاده آملی میثم خالدیان علی زمانیان حسین ایمانی سیدعلی احمدی(فقیر) سید مجتبی شجاع محمد حسین فرحبخشیان (ژولیده نیشابوری) محسن داداشی امام خمینی (ره) فواد کرمانی امیر رضا سیفی احمد اکبرزاده ملا فتح‌الله وفایی شوشتری صدّیقه‌ی طاهره (علیهاسلام‌الله) محمود شاهرخي (م.جذبه) سید محمد رستگار جواد هاشمی (تربت) سید حبیب نظاری غلام‌رضا دبیران محمدحسین علومی تبریزی سعید بیابانکی سعید توفیقی علیرضا لک جواد محمد زمانی آیت الله محمدحسین غروی اصفهانی سید یاسر افشاری محمود کریمی احمد واعظی آیت الله وحید خراسانی حضرت آقای خامنه ای سید الشهدا عبدالجواد جودی خراسانی بهروز مرادی سالک قزوینی رفیق اصفهانی سید رضا حسینی (سعدی زمان) بابافغانی شیرازی تأثیر تبریزی صغیر اصفهانی (ره) وحید مصلحی یاسر حوتی حسین رستمی محمد بنواری (مهاجر) محمد بیابانی علیرضا شریف هادی جان فدا علی آمره حامد تجری مصطفی متولی مجتبی خرسندی علی صالحی علیرضا بیاتانی مهدی رحمان دوست مهدی نسترن سید محمد جوادی سید مهدی جلالی مجتبی روشن روان حامد خاکی سید محمد علی ریاضی احسان مردانی مهدی مومنی مریم سقلاطونی مجتبی شکریان همدانی عارفه دهقانی حسینعلی شفیعی (شفیع) رضا پیروی سعید پاشازاده ناصر حامدی رضا قاسمی حامد جولازاده پیمان طالبی میلاد حسنی امیر حسام یوسفی نوید اسماعیل زاده عباس شبخیز قراملکی (شبخیز) مهدی جهاندار کرامت نعمت زاده علی اصغر حاج حیدری مهدی صفی یاری محمد علی بیابانی محمد امین سبکبار هانی امیر فرجی سینا نژادسلامتی رسول میثمی صباحی بیدگلی وصال شیرازی مهدی پورپاک فاطمه نانی زاده محسن خان محمدی حبیب نیازی مجید لشگری میرزا احمد عابد نهاوندی(مرشد چلویی) آیت الله سیداحمد نجفی(آقاجون) محمد جواد خراشادی زاده ناظرزاده کرمانی سیدجلال حسینی احمد جلالی حسین عسگری علی اصغر کوهکن حجت الاسلام میر تبریزی محسن مهدوی حبیب الله چایچیان رضا فراهانی محمدرضا شمس خاکی شیرازی ابراهیم بازیار عباس احمدی سید محمد اویار حسینی محمد احمدی مرحوم الهیار خان (آصف) جواد قدوسی مجید قاسمی محمد رسولی داوود رحیمی مسعود یوسف پور حیدر توکل فاضل نظری علی ناظمی صفایی جندقی کریم رجب زاده میرزا یحیی مدرس اصفهانی غلامرضا کافی عمان سامانی مهدی محمدی پانته آ صفایی محمد بختیاری حمیدرضا بشیری محمدسعید عطارنژاد پروانه نجاتی نیما نجاری علی اشتری جعفر خونویی رضا دین پرور محمد ظفر سید رضا میرجعفری خوشدل تهرانی مهدی نعمت نژاد محسن راحت حق سجاد محرابی سید فرید احمدی مهدی زنگنه کاظم رستمی روح الله عیوضی علی اصغر ذاکری گروه یا مظلوم امیر حسین حیدری امیر اکبرزاده مهرداد مهرابی سید محمد بابامیری توحید شالچیان نغمه مستشار نظامی رحیم معینی کرمانشاهی سید محمد میرهاشمی امیرحسین الفت غلامحسین پویان احمد علوی فیاض هوشیار پارسیان مرتضی امیری اسفندقه محمدعلی مجاهدی جعفر بابایی(حلّاج) اصغر عرب فرشته جان نثاری سیدمحسن حبیب لورسه محمد علامه صادق رحمانی فرهاد اصغری یاسر مسافر عباس ویجویی عباس عنقا منوچهر نوربخش سیدحسن حسینی محمدجواد باقری محمد ارجمند محمد عظیمی محمدحسین بهجت تبریزی(شهریار) محمدسعید میرزایی مهدی خطاط ادیب الممالک فراهانی محمدعلی رحیمی محمد قاسمی احسان نرگسی رضاپور داریوش جعفری حامد آقایی سید محسن حبیب الله پور مجتبی حاذق محسن حنیفی آرش براری بهنام فرشی هستی محرابی طاها ملکی یاسر قربانی محمد داوری امیرحسین آکار اسماعیل شبرنگ آرمان صائمی علی رضوانی عماد بهرامی عادل حسین قربان امیرعظیمی حبیب باقرزاده حسین محسنات علی اصغر یزدی مجتبی رافعی میثم خنکدار ابراهیم لآلی قاسم احمدی مهدی علی قاسمی پوریا باقری علی اکبر نازک کار نوید اطاعتی فاطمه خمسی مهدی میری مجتبی کرمی محمد دستان علی کاوند مهدی قربانی محمد مبشری محمدرضا رضایی موسی علیمرادی محمدعلی نوری میلاد یعقوبی حسین صیامی مرتضی مظاهری میرزا احمد الهامی کرمانشاهی ناصر دودانگه علیرضا وفایی(خیال) امیر فرخنده حسین واعظی سعید نسیمی محسن غلامحسینی منصوره محمدی مزینان ابراهیم روشن روش سید علی حسینی مرضیه نعیم امینی حمید فرجی امیرعلی شریفی جعفر ابوالفتحی محمد کاظمی نیا امیر علوی رضا قربانی مهدی کاشف امیرحسین محمودپور رضا اسماعیلی حسن فطرس عالیه رجبی رضا باقریان محسن عزیزی محمدرضا ناصری روح الله پیدایی محمد زوار ایمان کریمی مصطفی رفیعی مجتبی قاسمی محمود قاسمی مجید خضرایی یونس وصالی محمود یوسفی ایمان دهقانیا بردیا محمدی مجتبی دسترنج ملتمس محمد مهدی شیرازی محسن زعفرانیه حسین خیریان حامد شریف مهدی شریف زاده ابالفضل مروتی مصطفی کارگر معین بازوند سید جعفر حیدری محسن ناصحی روح الله قناعتیان محمدحسین ملکیان مقداد اصفهانی رسول عسگری عفت نظری سجاد شاکری احمد ایرانی نسب مسعود اکثیری حسن رویت علی سپهری سید امیر میثم مرتضوی سیدمحمد مظلوم حسین رضایی حیران علی مشهوری (مهزیار) علی قدیمی نیر تبریزی فیاض لاهیجی حسین عباسپور محمد بن یوسف اهلی شیرازی جویای تبریزی (میرزا دارا) سید رضا هاشمی گلپایگانی سید علی اصغر صائم کاشانی امیرحسین کاظمی سارا سادات باختر علی اصغر شیری محمد حسین آغولی (ترکی شیرازی) سلمان احمدی وحید اشجع مهرداد افشاری مرجان اکبرزاد محمد-مهدی-امیری شهره انجم شعاع عبدالحمید-انصاری‌-نسب مرتضی-بادپروا محمدرضا-بازرگانی زهرا براتی امیرحسن بزرگی متین زهرا بشری موحد سید-حکیم-بینش فاطمه‌ سادات پادموسوی سعید-تاج‌-محمدی مهدی چراغ‌زاد حامد حسینخانی سیده فرشته حسینی سیدموسی حسینی کاشانی علی‌اصغر الحیدری (شاعر هندوستانی) محمد سجاد حیدری سمیه خردمند ایرج میرزا محسن سیداسماعیلی میرزا محمد باقر صامت بروجردی میرزا حاجب بروجردی (افصح الشعراء) میرزا محمد رفیع (رفیع‌الدین) (واعظ قزوینی) آشفته شیرازی سید وحید حسینی مسعود مهربان مهدی انصاری رضا حامی آرانی سید حسن رستگار محمدجواد وثوقی حمید کریمی اسماعیل روستایی احمد شاکری ابراهیم زمانی محمد کیخسروی محمد جواد مهدوی یاسین قاسمی حسین کریمی مهدی امامی جواد کلهر مجتبی فلاح محمدجواد غفوریان پدرام اسکندری حسن اسحاقی نوید طاهری محمود مربوبی سیروس بداغی میلاد فریدنیا شهریار سنجری رضا ملایی مجید رجبی امیرحسین نجمی عمران بهروج صادق میرصالحیان حجت بحرالعلومی محمدحسین ذاکری رسول رشیدی راد زینب احمدی حامد خادمیان حمیدرضا محسنات حسین اخوان (تائب) محمود شریفی مهدی مقیمی وحید دکامین شهرام شاهرخی فرشید یارمحمدی علی فردوسی رضا شریفی سیدعلی رکن الدین عبدالحسین مخلص آبادی حسین سنگری رضا هدایت خواه مهران قربانی محسن قاسمی غریب سید مصطفی غفاری جم سید مسعود طباطبایی احمد عزیزی حسین زحمتکش حمید عرب خالقی سجاد روان مرد میثم کاوسی رضا مشهدی امیرحسین وطن دوست محمد کابلی محمدهاشم مصطفوی محمد دنیوی (حاتم) علی اکبر حائری محمدرضا طالبی کمیل کاشانی محمدباقر انتصاری مرتضی عابدینی علی حنیفه عبدالرضا کوهمال جهرمی سینا شهیدا مهدی فرجی حسنا محمدزاده سید مصطفی مهدجو علی میرحیدری علی خفاچی حسین ایزدی پرویز بیگلری چاوش اکبری زهرا هدایتی هاشم طوسی (مسلم) نجمه پورملاکی نادر حسینی سجاد شرفخانی علی زارعی رضایی محمدعلی رضاپور سید محسن حسینی مرحوم نادعلی کربلایی ابوالفضل عصمت پرست مجتبی نجیمی مجید نجفی مجید بوریان منش علی علی بیگی سید محسن علوی محمد جواد مطیع ها ناهید رفیعی امیررضا یوسفی مقدم سید علی نقیب ایوب پرندآور نوید پور مرادی علی ذوالقدر سید ابوالفضل مبارز علی شکاری حمید رحیمی انسیه سادات هاشمی محسن حافظی عبدالحسین میرزایی مهدی قاسمی رضا خورشید فرد وحیده افضلی سید محمد حسین حسینی محمد سجاد عادلی مهدی زارعی سید محمد جواد میرصفی یدالله شهریاری امید مهدی نژاد محمد صادق باقی زاده محمد خادم محمدرضا کاکائی سید حجت سیادت مهدی مردانی جواد محمود آبادی حسین شهرابی حامدرضا معاونیان احمد جواد نوآبادی محمد علی قاسمی خادم عرفان ابوالحسنی ظهیر مومنی سید صادق رمضانیان عاطفه سادات موسوی عاصی خراسانی علی محمدی حسین زارع سید مصطفی سیاح موسوی حمید محبی وحید نوری حسین اوتادی هادی ملک پور مهدی کبیری محمدرضا نادعلیان فرشید حقی رامین برومند (زائر) محمدرضا اسدی سجاد زارع مولایی سید امیر حسین فاضلی سید مصطفی حسینی راد محمد رستمی محسن همتی محمود تاری سید واصفی غلامرضا شکوهی کمیل باقری محمد حسین بناریان لیلا علیزاده مهدی حنیفه جواد کریم زاده سید صابره موسوی میرزا محمد تقی قمی (محیط) حاج ملا احمد بن محمد مهدی فاضل نراقی (صفایی) عباس همتی یغما جندقی حامد محمدی محمد جبرئیلی گروه قتیل العبرات فاطمه عارف نژاد
براساس مداح
حاج منصور ارضی حاج محمود کریمی حاج محمدرضا طاهری حاج سعید حدادیان حاج میثم مطیعی حاج مجید بنی فاطمه حاج حمید علیمی حاج حسین سیب سرخی حاج مهدی سلحشور حاج سید جواد ذاکر حاج جواد مقدم حاج عبدالرضا هلالی حاج سید مهدی میردامادی حاج مهدی رسولی حاج حسن خلج حاج مهدی لیثی حاج نریمان پناهی حاج سید رضا نریمانی حاج احمد واعظی حاج حسین طاهری حاج مهدی سماواتی حاج محمد حسین پویانفر حاج سید حمیدرضا برقعی نا مشخص حاج میثم مؤمنی نژاد حاج مهدی اکبری حاج قاسم صرافان حاج مهدی مختاری حاج محمدرضا محمدزاده حاج کاظم اکبری حاج ابالفضل بختیاری حاج محمدرضا آغاسی حاج حنیف طاهری حاج وحید نادری حاج حسین رضائیان حاج امیر عباسی حاج محمد بیابانی حاج سید علی رضوی حاج سید مهدی هوشی السادات نزارالقطری حاج اسلام میرزایی حاج حسین سازور حاج محسن عرب خالقی حاج صابر خراسانی سید رسول نریمانی محمد جعفری ارسلان کرمانشاهی جبار بذری حاج اکبر مولایی حاج امیر برومند حاج محمدرضا بذری حاج حیدر خمسه حاج حسن حسین خانی حاج حسین عباسی مقدم حاج غلامحسین علیزاده حاج حسین عینی فرد حاج مهدی رعنایی حاج مصطفی روحانی حاج روح الله بهمنی حاج امیر کرمانشاهی حاج میرزای محمدی حاج وحید گلستانی حاج سید امیر حسینی علی فانی حاج سید علی مومنی حاج امین مقدم حاج محمد کمیل حاج محمد حسین حدادیان حاج سعید پاشازاده حاج مقداد پیرحیاتی حاج محمد سهرابی حاج محمد فصولی کربلایی حاج فرهاد محمدی حاج ابوذر بیوکافی حاج سید محمد جوادی حاج سید محمد عاملی حاج وحید یوسفی حاج محمد یزدخواستی حاج مجتبی رمضانی کویتی پور حاج محسن صائمی حاج حسین رستمی مرحوم استاد محمدعلی کریم خانی حاج حسین باشی حاج مهدی وثیق حاج شیخ محمد ناصری سید علی حسینی حاج محمد امانی مرحوم محمدعلی چمنی حاج رضا قنبری حاج عبدالله شیران مرحوم استاد سلیم موذن زاده حاج علی اصغر ارغوان مرحوم حاج فیروز زیرک کار سید حسین قاضی سید مهدی حسینی استاد محسن فرهمند حاج احمد عثنی عشران حاج محمد احمدیان حاج صادق آهنگران حاج اکبر نوربهمنی سیدرضا میرجعفری سیدرضا تحویلدار ایمان کیوانی حاج محمدحسین عطائیان حاج حسن شالبافان حاج محمدصادق عبادی حاج علی عرب حاج علیرضا قزوه حاج آرش پیله وری حاج مهدی تقی خانی حاج یزدان ناصری حاج امیرحسن محمودی حاج حمید دادوندی حاج احمد نیکبختیان حاج امیرحسن سالاروند حاج هاشم سالار حسینی حاج ابراهیم رحیمی حاج محمد صمیمی حاج حمیدرضا قناعتیان حاج محسن عراقی حاج محسن طاهری حاج حسین ستوده حاج مهدی دقیقی حاج حسین رجبیه حاج رحیم ابراهیمی حاج حسین فخری حاج صادق حمزه حاج حسین هوشیار حاج حسین جعفری استاد رائفی پور حاج داوود احمدی نژاد مرحوم مرشد حسین پنجه پور حاج سید محمد حسینی حاج هادی گروسی حاج محمدرضا مختاریان حاج حسن کاشانی حاج وحید جلیلوند حاج حیدر منفرد حاج علی مهدوی نژاد حاج مرتضی امیری اسفندقه حاج حسین خلجی حاج وحید قاسمی حاج سید محمود علوی حاج سعید قانع حاج سید جعفر طباطبائی حاج حسین محمدی فام حاج هادی جان فدا حاج علی علیان حاج صادق کریمی حاج محسن توکلیان حاج محمد قربانخوانی حاج حسن رضا عبداللهی حاج مرشد میرزا مرحوم مرشد میرزا حاج مهدی اقدم نژاد شهید حسین معز غلامی حاج حسین رحمانی حاج علی اکبر سلحشور حاج محمد گرمابدری حاج محمد جواد احمدی حاج احمد اثنی عشران حاج جواد ابوالقاسمی حاج محمد مهدی اسماعیلی حاج محسن حسن زاده حاج اکبر بازوبند آیت الله سید محمدحسن طهرانی مجید رضانژاد محمدجواد توحیدی حاج یدالله محمدی مرحوم سید مهدی احمدی اصفهانی حاج محمود گرجی حاج رضا علی رضایی حاج جواد باقری حاج سید ابراهیم طاهریان حاج مسعود پیرایش حاج محمدرضا نوشه ور حاج حسن بیاتانی حاج علی اکبر زادفرج حاج علی جباری حاج علی کرمی حاج سعید خرازی حاج هادی ملک پور حاج حسن عطایی حاج محمد کریمی حاج محمد رستمی حاج جواد حیدری