◼️ جَست از جا و گُسست آن نخ قنداقه خود تا نبیند پدرش بی سر و سامان مانده... نقل کردهاند: وقتی که سیدالشهدا علیه السلام بر مرکب سوار شد و به نزد آن سپاه گمراه آمد و فریاد زد: هَل مِنْ مُعینٍ یُعینُنی؟ هَل مِن ناصرٍ یَنصُرُنی؟ در این حال، آن کودک شیرخوار از شدت تشنگی در گهواره از هوش رفته بود؛ اما همین که صدای روح افزای پدرش به گوش این طفل معصوم رسید، مضطرب و متزلزل شد. فَقَطَعَ الْقُماطَ و اَلقَیٰ نَفسَه عَلَیٰ الْأرضِ و بَکیٰ و ضَجَّ ▪️و بند قنداقه خود را پاره کرد و خود را از روی گهواره به زمین انداخت و شروع کرد بلند بلند فریاد کشیدن و گریه کردن. زنان اهل حرم از گریه آن طفل معصوم بلند بلند گریه کردندو ناگاه خروش عظیم و غلغله بزرگی از خیمه به گوش امام علیه السلام رسید و حضرت به سوی خیمه ها برگشت و حال حضرت متغیر شد و فرمود: طفل مرا بیاورید که ذوق شهادت او را پرواز داده است.
📚بحرالمصائب ج۴ص٣۴٣ 📚اسرار الشهاده ج٢ص١٣ ۵ 📚امواج البکاء ص٢۶٧
◼️ ای مولای ما! این طفل از صبح تا حالا دو بار از عطش غش کرده است... در نقلی آمده است: وقتی که هنگام وداع سید الشهدا علیهالسلام، با اهل خیمه رسید، بارها دیدند که آن حضرت از زین اسب پایین میآمد و هر یکی از را اهلبیت را در بر میگرفت ؛ مثل مسافری که در حین سفر، اهل بیتش، دور تا دور او را می گیرند و گریه می کنند؛ خصوصاً مسافری که امید بازگشت ندارد و یقین دارد که ساعت دیگر شهید خواهد شد. هر یک از اهل حرم، درد دل خود را به مولای خویش، عرضه میکردند که ناگاه صدای بلند گریه از خیمه رباب بلند شد. سیدالشهدا علیهالسلام پرسیدند: چه شده است؟ عرض کردند: از بی آبی، شیر در پستان مادر علی اصغر خشکیده و از بی شیری، علی اصغر نزدیک است به هلاکت برسد. امام علیهالسلام فرمود: طفل معصوم را بیاورید بلکه شاید بتوانم قطره آبی برای او به دست آورم. حضرت رباب سلام الله علیها قنداقه آن شش ماهه را به روی دست گرفته و آورده و عرض کرد: ای مولا و سرور من! این طفل، از صبح تا حالا دو مرتبه غش کرده است و از بس ناخن به پستان من زده، سینه ام زخم شده است.
📚بحرالمصائب ج۴ ص٣۴
◼️ بی حال و بی رمق، به روی دامن رباب... در نقلی آمده است که: وقتی حضرت ام کلثوم داخل خیمه رباب شد تا قنداقه علی اصغر علیه السلام را برای پدرش بیاورد، فَرَاَتْ یَعتَفِرُ فِی حِجرِ اُمِّه و تُعالِجُ سَکَراتِ الْمَوتِ ▪️دید که آن ششماهه در دامن مادر خود،بی رمق دست و پا می زند و سکرات موت او را در بر داشته است. آن حضرت، قنداقه او را برداشت و به نزد سید الشهدا آورد و عرض کرد: یا اَخی! اَدْرِکْ اِبنَکَ الصَّغیرَ قَد مَاتَ مِنَ الْعَطَشِ ▪️ای برادر من! این طفل کوچکت را بگیر که از تشنگی نزدیک است به هلاکت برسد. یا اَخِی! مُنْذُ ثَلاثَةِ اَیَّامٍ هُوَ فی عَطَشٍ و مَا شَرِبَ الْمَاءَ ▪️ای برادر! سه روز است این طفل تشنه است و قطره آبی هم نچشیده است. حضرت فرمود : قنداقه اش را بده شاید بتوانم آبی برای به دست آورم.
📚بحرالمصائب ج۴ص٣۴١
◼️ ببینید ببینید، گُلم رنگ ندارد اگر آمده میدان، سر جنگ ندارد... شرح مصیبتِ آبطلبیدن سیدالشهداء علیهالسلام برای ششماهه... ... پس امام حسین علیه السلام طفل را به روی دست گرفت و رو به طرف لشگر کرد فرمود: يا قَومُ! قَدْ قُتِلْتُم أخي و أولادي و أنصاري و ما بَقِيَ غَيرُ هٰذَا الطِّفْلِ، و هو يَتَلَظَّىٰ عَطَشَاً مِنْ غَيرِ ذَنْبٍ أتاهُ إلَيْكُم ▪️ای لشگریان! شما برادرم، فرزندانم و یارانم را کشته اید و غیر از این طفل کسی دیگر باقی نمانده. و او دارد از عطش بدون هیچ جرم و گناهی دست و پا می زند. فَاسْقُوهُ شَرْبَةً مِنَ الْمَاءِ. يَا قَومُ! إنْ لَم تَرحَمونِي فَارْحَموا هٰذَا الطِّفْلَ، لَقَد جَفَّ اللَّبَنُ فِي ثَدْيِ اُمِّهِ. ▪️ پس جرعه ای آب به او بنوشانید. ای لشگریان! اگر بر من رحم نمی کنید بر این طفل رحم کنید چرا که شیر در سینه مادرش دیگر خشک شده است. فَبَيْنَما هو يُخاطِبُهُم، إذ أتاهُ سَهْمٌ لَهُ ثَلاثَةُ شُعَبٍ مَسمُومٌ مِنْ ظالِمٍ غَشومٍ و هو حَرمَلَةُ بنُ كاهِلِ الْأسَدِيِّ فَذُبِحَ الطِّفْلُ مِنَ الْاُذُنِ إلىٰ الْاُذُنِ و مِنَ الْوَریدِ اِلیٰ الْوَریدِ. ▪️هنوز کلام إمام علیهالسلام تمام نشده بود که حرمله ستمکار، تیر سه شعبه مسمومی را به سمت آن طفل پرتاب کرد که گوش تا گوش آن طفل را برید. فَجَعَلَ الْحُسينُ عَلَيهِ السَّلامُ يَتَلَقَّىٰ الدَّمَ بِكَفَّيْهِ و يَرمِي بِه إلىٰ السَّماءِ و يَقولُ: ▪️پس امام حسین علیه السلام با کف دستش خون ها را از زیر گلوی طفل گرفت و به آسمان پرتاب کرد و فرمود : اللَّهمّ إنِّي أُشْهِدُكَ عَلىٰ هٰؤلاءِ الْقَومِ، فَإنَّهُم نَذَرُوا أنْ لا يَترُكوا أحَداً مِنْ ذُرِّيَّةِ نَبِيِّكَ ▪️خدايا شاهد باش که این لشگر، نذر کرده اند که احدی از ذریّه رسولت را باقی نگذارند.
📚مقتل ابو مخنف ص٨۴ 📚معالي السّبطين ج١ص۴٢۴ 📚وسیلة آلدرین ص٢٨۴
◼️ خونی که قطرهای از آن هم بر روی زمین نریخت... ️اثرات خون به ناحق ریخته شش ماهه آل الله در عوالم وجود... در نقلی آمده است: وقتی که حرمله ملعون تیر سه شعبه را برگلوی آن طفل زد، در آن وقت حضرت آن تیر را از گلوی آن طفل صغیر کشیدند وخون مانند ناودان از گلوی آن طفل جاری شد. سیدالشهدا علیه السلام با دستان مبارکش، خون را می گرفتند وبر آسمان می پاشیدندو میفرمودند: هَوّنَ ما نَزَلَ بی أنَّهُ بِعَینِ الله ▪️آسان است بر من این بلاهایی که میکشم چرا که خدای متعال متعال ناظر بر من است. در روایتی إمام باقر علیهالسلام فرمودند: فَلَمْ یَسْقُطْ مِنْ ذَلِکَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَی الْأَرْضِ ▪️از خون علی اصغر علیهالسلام قطرهای هم به زمین نریخت.
📚لهوف،ص۱۰۳
در نقلی آمده است: إمام باقر علیهالسلام در بیان علت این عمل سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام، فرمودند: اگر قطره اي از خون علي اصغر «سلام اللّه علیه» بر زمين مي ريخت عذاب الهي نازل مي شد و دیگر گیاهی در زمین نمیرویید. در نقلی دیگر نیز آمده است: انقراض بنی امیه به جهت شهادت حضرت علی اصغر «صلوات اللّه علیه» بود.
📚مقتل حزن الأئمه علیهمالسلام ص۸۶ 📚مُبکی العیون ص٣ ۶ 📚بحرالمصایب ج۴ ص۳۴۷
◼️ امام حسین علیهالسلام، در پشت خیمهها، برای علی اصغرش قبری حفر نمود... سیدالشهدا علیه السلام، بدن مطهر علی اصغر علیه السلام پشت خیمه ها را آورد. ثُمَّ نَزَلَ الْحُسينُ عَن فَرَسِهِ، و حَفَرَ لِلصَّبِيِّ بِجَفنِ سَيفِهِ، و زَمَّلَهُ بِدَمِهِ، و صَلّىٰ عَلَيْهِ ▪️ سپس امام حسین علیه السلام از اسب پیاده شد و با شمشیرش قبری برای علی اصغرش حفر کرد و بدن او را با خون گویش، خون آلود کرد و بر او نماز خواند.
📚مقتل الحسين الخوارزمي،ج ۲ ص۳۲ 📚العبرات،ج ۲ ص۸۶
◾️ یک قدم سمت خیمه و قدمی سمت میدان برمیگشت... آه از آن ساعتی که به قبر شش ماهه هم رحم نکردند و سر مطهرش را از بدن جدا کردند... حرمله ( یا به نقلی دیگر، ابوخلیق ) را پیش مختار بردند مختار از او پرسید: ای ملعون! در کربلا هیچ گاه دلت به حال آقای ما حسین سوخت؟ گفت: آری! یک مرتبه آنقدر دلم سوخت که مرگ خود را از خدا خواستم تا آن حالت زار او را نبینم. مختار گفت : بگو ببینم چه وقت بود؟ گفت: هنگامی که حسین علیهالسلام طفل کشته خود را زیر عبا گرفته از میدان برگشت و رو به خیمهها کرد؛ من تماشا میکردم، دیدم زنی مجلله چادر به سر و نقاب به صورت بیرون خیمه ایستاده. گویا مادر آن طفل بود که انتظار بچهاش را می کشید. همین که حسین علیهالسلام چشمش به مادر افتاد که منتظر ایستاده برگشت مقداری صبر کرد دوباره رو به خیمه آورد باز خجالت کشیده برگشت تا سه مرتبه او به سمت خیمه رفت و برگشت و از مادر آن طفل خجالت میکشید. چون آن حالت حسین علیهالسلام را دیدم، جگرم کباب شد. مختار گفت: ای ملعون آخر چه شد؟ گفت: بالاخره او از مرکب پیاده شد. جسد آن طفل را روی زمین نهاد و با غلاف شمشیر قبری حفر نمود برای آن طفل نماز خواند و آن را به خاک سپرد و برگشت. مختار از شنیدن این گفتار صیحه ای کشید و افتاد و غش کرد. بعد از به هوش آمدن گریبان دریده و بر سر و سینه زد و گفت: این حالت آخر امام حسین دلم را از همه بیشتر سوزانید که نخواست بعد از شهادتش، به بدن این طفل کسی آزار برساند یا سرش را ببرد و یا در زیر سم اسب ها پایمال شود. حرمله گفت: به خدا قسم نگذاشتند بدن آن طفل صحیح و سالم بماند. روز یازدهم سر هر سروری به سرداری دادند که جهت افتخار بر نیزه کنَد و به کوفه نزد ابن زیاد برد و جایزه بگیر. به ابو ایوب غنوی که سرکرده بیلداران بود سری از شهدا نرسید. ▪️ لذا به بیل داران دستور داد تا زمین کربلا را زیر و رو کردند و جسد آن طفل را یافتند و بیرون آورده و سرش را بریدند و بر سر نیزه زدند و به کوفه آوردند . ➖ حرمله گوید: خودم در حضور ابن زیاد بودم که سر حسین علیهالسلام را با سر شش ماههاش هر دو در میان یک تشت بود و نیز سایر سرها در میان طبق ها و سپرها در حضور او نهادند و دائما صورت حسین علیهالسلام محاذی صورت آن طفل بود. مقتل "مُبکِی العیون" نوشته است: چون سر های شهدا را به نزد عمر ابن سعد ملعون آوردند،گفت یک سر دیگر باقیست . گفتند آن سر شیرخوار حسین است که او را به دست خود دفن کرده. آن ملعون گفت: بروید به دنبال او و هر نحوی شده سر او را به نزد من بیاورید. پس جمعی پیاده آمدند و با بیل و نیزه دنبال پیکر مطهر آن طفل گشتند و در نهایت آن پیکر مطهر را پیدا کرده و نعش او را از خاک بیرون آورده و سرش را جدا کردند و نزد ابن سعد لعین آوردند و با سرهای شهدا به شام بردند. لذا حضرت ام کلثوم علیهاالسلام در سفر شام در یکی از خطبههای خود چنین فرمودند: سَبَوا نسائَهُ و قَطعَوا رَأسَ طفلِ رضیعِهِ ▪️ زنانِ حسین علیه السلام را به اسیری بردند و سرِ شیرخوار او را هم جدا کردند.
📚 مقتل خطی مبکی العیون 📚 ریاض القدس ج٢ص١ ۴ 📚 سفینة النجاة ج٢ص٢٧٣ 📚 بحرالمصائب ج۴ص٣۵۴