ایها المظلوم-ayohalmazloom
شعر و اشعار ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام و صوت سبک و گریز اشعار
لطفاً برای جستجوی گریز های متفاوت در این مناسبت به کادر جستجوی گریز در سمت راست صفحه مراجعه فرمایید
نمایش هر صفحهمورد
خرم از بوی گلی، دامن کوه و چمن است            
هر کجا می‌نگرم، رشک بهشت عدن است
بر لب بلبل و گل از لب زهرا سخن است            
نـیـمـه‌ی مـاه خـدای اَحَـد ذوالـمـنـن است
خبر از هلهله و شادی هر انجمن است            
سخن از ماهِ رخ و جلوه حُسنِ حَسن است
 
دل شب، طلعـت خـورشید هُـدا پیدا شد
نـیــمـه مـاه خــدا، مــاه خــدا پــیــدا شـد
 
آمد آن ماه که خورشید کمین بندۀ اوست            
نور حق جلوه‌گر از حُسن فروزندۀ اوست
فیض صد باغِ بهار از گل یک خندۀ اوست            
عـقـلِ کل واله مِـهـر رخ تـابـندۀ اوست
صبر و صلح و کرم و لطف و عطا زندۀ اوست            
دوست مات کَرَم و دشمن، شرمنده اوست
 
این گل سرسـبد باغ پیـمـبر حسن است
پای تا فرق حَسن، بلکه حَسن در حَسن است
 
روزه‌داران! به رهش جان و دل ایثار کنید            
امشب از جـام تـوّلای وی افـطار کـنید
چـشم، گـردیـده تـماشـای رخ یـار کـنید            
سـجـده بـر آیـنـۀ طـلـعـت دلـدار کـنـیـد
گـل رخـسار حـسن را همه دیـدار کنید
ناز با آن گل و رو بر گل و گلزار کنید
 
باغـبان! خـنـده بـزن یـاسـمنـت را بنگر
یا محـمـد! گـل روی حـسـنـت را بنـگـر
 
این همان است که لب‌هاش پیمبر بوسید            
نه پیـمـبـر، که عـلی ساقی کـوثر بوسید
نه عـلی، فـاطـمه صدیقه‌ی اطـهـر بوسید            
روی او حضرت جـبریل مکرر بوسید
دست او را لب سلـمان و ابـوذر بوسید            
قـاسـم و اکـبـر و عـبـاس دلاور بـوسید
 
طوطی وحی خدا را سخن از این حسن است
کُنیه‌ی شیر خدا بوالحسن، از این حسن است
 
این حسن کیست که چون خصم دهد دشنامش            
حـلم پـیـش آرد و با خـنـده کـند آرامش
بــرهــانـد ز کـرامـت ز غــم و آلامـش
بـدهـد بُـرد یـمـانـی و کـنـد اطـعــامـش
با دلی شاد فـرسـتد سوی شـهـر شامش            
ای فدای وی و آن مرحمت و اکـرامش
 
به خدائی که غفور است و حکیم است و رحیم
این کریم است، کریم است، کریم است، کریم
 
به رسـول و به گـلِ یاسـمنـش باد سلام            
به عـلـی و به مـه انـجـمنـش بـاد سـلام
به بتـول و به جـمال حسـنـش بـاد سلام            
به جمال حسن و جان و تنـش باد سلام
به نسیـمی که وزد از وطنـش باد سلام            
به چـنـین لالۀ باغ و چـمنـش باد سـلام
 
مهـر او از همه طاعات بُوَد حاصل ما
حــرم مـحــتـرم اوسـت بــقــیـع دل مـا
امشب ای ماهِ الهی، آفتاب آورده‌ای
اختری تابان ز برج بوتراب آورده‌ای
گلبن سبز ولایت را گلاب آورده‌ای
یا که از بحر نبوّت دُرّ ناب آورده‌ای
شادی و وجد و سرور بی حساب آورده‌ای
پای تا سر احمد ختمی مآب آورده‌ای
 
کوثر طاها! دلت روشن تبارک زاده‌ای
این مبارک ماه را، ماهِ مبارک زاده‌ای
 
مُلک هستی غرق در انوار پا تا سر شده
جلوه‌گر در ماه حقّ، ماهی خدامنظر شده
روشن از خورشید حسنش، چشم پیغمبر شده
پای تا سر غرق شادی و شعف حیدر شده
بر همه معلوم سرّ سورۀ کوثر شده
یا محمّد! یا محمّد! دخترت مادر شده
 
عزّت و مجد و جلال کبریایی را ببین
در گل روی حسن، حُسن خدایی را ببین
 
می‌توان دیدن جمال غیب را در این جمال
می‌توان خواندن چو ذات بی مثالش بی مثال
صاحبان عقل، مات این جمال و این جلال
عارفانِ دهر، محو این صفات و این کمال
کبریا وجه و علی آیین و احمد خطّ و خال
کرده بیت وحی را یکباره غرق شور و حال
 
گاه حیدر داردش چون کعبۀ جان در بغل
گه محمّد گیردش مانند قرآن در بغل
 
حُسن‌ها بر گِرد شمع عارضش پروانه‌ای
خلدها از بوستان طلعتش ریحانه‌ای
حلم‌ها در پیش حلم حضرتش افسانه‌ای
قدسیان در آستان قدس او بیگانه‌ای
اختران هر یک به بحر رحمتش دُردانه‌ای
آسمان از کوثر احسان او پیمانه‌ای
 
ماه کنعان ولایت، یوسف زهراست این
اوّلین فرزند حیدر، دوّمین مولاست این
 
دامن ماه صیام امشب دهد بوی حسن
آسمان‌ها سجده آوردند در کوی حسن
مهر، خود را کرده گُم در پرتو روی حسن
ماه، زیبایی گرفت از حَسن دلجوی حسن
سوره‌ی و اللّیل، خود را بسته بر موی حسن
آیۀ والشّمس، گردیده ثناگوی حسن
 
ابر، لطف و رحمتش بر خلق بارد بیشتر
آنچه خوبان سر به سر دارند، دارد بیشتر
 
این کریم اهلبیت، این مظهر لطف خداست
این امام دوّم این اوّل عزیز مصطفاست
این فروغ سوّم این چارم نفر زاهل کساست
این گرامی وارث صبر علیّ مرتضاست
این به صلحش فُلک سرگردان دین را ناخداست
این صراط الله اعظم، این امام مجتباست
 
هم سپهری‌ها زعیم اهلبیتش خوانده‌اند
هم زمینی‌ها کریم اهلبیتش خوانده‌اند
 
روح اهل خلد و ریحان بهشت است این پسر
بلکه طاووس گلستان بهشت است این پسر
سرو خوشرفتار بستان بهشت است این پسر
جان آل الله و جانان بهشت است این پسر
آفتاب صبح ایوان بهشت است این پسر
سیّد جمع جوانان بهشت است این پسر
 
ای تمام شیعیان! این است مولای شما
ای جوانان بهشت! این است آقای شما
 
سرّ دشمن بر ملا گردید با صبر حسن
جاودان دین خدا گردید با صبر حسن
حق ز باطل تا جدا گردید با صبر حسن
هستی دشمن فنا گردید با صبر حسن
نهضت عترت به پا گردید با صبر حسن
کربلا، کرب و بلا گردید با صبر حسن
 
دین اسیر انزوا می‌شد اگر صلحش نبود
دست دشمن باز وا می‌شد اگر صلحش نبود
 
ای خط و خالت همه آیت در آیت یا حسن
ای سپهر وحی را شمس ولایت یا حسن
ای کلامت خلق را نور هدایت یا حسن
ای خروشان بحر موّاج عنایت یا حسن
ای یم جود، ای کریم بی‌نهایت یاحسن
ای جهانت جمله در ظّل حمایت یا حسن
 
یابن‌ زهرا! من نمی‌گویم ثناگوی توأم 
تو کریم عالمی، من سائل کوی توأم 
 
سینه‌های سوخته، شمع شب تار توأند
طایرانِ سدره صبح و شام زوّار توأند
عرشیان در عرشِ اعلا هم گرفتار توأند
آسمان‌ها غرق در دریای انوار توأند
ماه‌رویان ذرّه‌ای از مهر رخسار توأند
شهریاران برده‌های کوه و بازار توأند
 
مهر تو هم بحر ما، هم فُلک ما، هم نوح ماست
تربت بی زائرت، بیت الحرام روح ماست
 
تو ز وصف عرشیان و فرشیان بالاتری
نو نبی را جانِ شیرین، تو خدا را مظهری
تو کتاب اللهِ روی سینۀ پیغمبری
تو علیّ مرتضایی، تو بتول اطهری
تو امام مجتبی، چشم و چراغ حیدری
تو کریم عترتی، تو دست لطف داوری
 
جودْ سائل، عفوْ مرهون و کَرَمْ مهمان توست
چشمِ «میثم» در دو دنیا بر تو و احسان توست
درّ خلقت که هست ریحانه
روی دستش گرفته دردانه
نوه ارشد رسول آمد
سجده کرده علی به شکرانه
کسی امشب نمی رود هرگز
بی نصیب از کنار این خانه
خیر مقدم کریم آل الله
نظری کن مرا کریمانه
آنقدر شان و رتبه داری که
می گرفتت نبی سرِ شانه
به همه خلق می رسد خیرت
نه فقط دوست بلکه بیگانه
 
تا تو شاهی منم گدا عشق است
سفره دارِ مدینه را عشق است
 
مثل باران که می شود جاری
به همه مردمان تو می باری
مرد شامی خجل شد از کرمت
چه دل با محبتی داری
به گدا ارج می نهی آنقدر
گوییا که به او بدهکاری
هم غذا با جذامیان هستی
مونس هر فقیر و بیماری
دست خالی دراز کردم تا
کف دستم صدقه بگذاری
 
نیمه ماه رحمت آمده ای
یعنی آلوده را خریداری
 
حاتم از جود و بخششت مات است
خانه تو سرای خیرات است
سائلیم و گدای احسانت
جان ما جملگی به قربانت
فاطمه می کشد در آغوش و
مصطفی کرده بوسه بارانت
کوچه های مدینه بند آید
بس که زیباست صوت قرآنت
پهلوان سپاه بابایی
به فدای لب رجز خوانت
شیر غرّان معرکه هستی
نشود کس حریف میدانت
ناز شستت که ناقه پی کردی
زیر و رو شد جمل ز طوفانت
 
اسدالله را اسد هستی
و یدالله را تو ید هستی
 
درد من را نگفته می دانی
می دهی حاجت مرا آنی
سگ ولگرد را تو پس نزدی
مرحمت کن تو لقمه نانی
مطمئنم که روز محشر هم
تو مرا از خودت نمی رانی
با برادر میان اهل بهشت
سید و سرور جوانانی
ایها المجتبی دخیل توام
تو که ماوای بی نوایانی
نفس فاطمه به تو بند است
تو عزیز همه حسن جانی
 
خانه تو پناه و مامنِ من
روی قلبم نوشته بیت حسن
 
ای بنازم من این فضیلت را
ادب و حلم و حسن خلقت را
کرده ای با ندارها تقسیم
تو سه دفعه تمام ثروت را
بی مروت منم اگر ببرم
غیر از این خانه عرض حاجت را
بی حرم با حرم که فرقی نیست
عاشق و راغب زیارت را
با سلامی دوشنبه ها سر صبح
کنم ابراز، این ارادت را
به شما که سجیه الکرمید
دلخوشم مهربان قیامت را
 
من که نا لایق و بدم هرچند
نظری کن تو ای سخاوتمند
آمد آرامش ِ جان، نیمهٔ ماه رمضان
شد غم و غصه نهان، نیمهٔ ماه رمضان
 
عرشیان آمده اند و به زمین می ریزد
نغمهٔ هلهله شان، نیمهٔ ماه رمضان
 
 
گل بریزید علی صاحبِ اولاد شده
ایستاده ست زمان، نیمهٔ ماه رمضان
 
حضرت فاطمه مادر شده و لال شدند
همهٔ طعنه زنان، نیمهٔ ماه رمضان
 
خوب شد در اثرِ جذبهٔ لبخندِ حسن
جای هر زخم زبان، نیمهٔ ماه رمضان
 
پیش زیبایی او هیچ تر از هیچ است و
میشود ماه نهان، نیمهٔ ماه رمضان
 
کوری چشم حسودان کمی اسپند بریز
قل هوالله بخوان، نیمهٔ ماه رمضان
 
نفَسَش باد صبا را به جهان داده و شد-
-عالم پیر جوان، نیمهٔ ماه رمضان
 
چشم چرخاند و به ما گفت بیایید اینجا
وعدهٔ گمشدگان، نیمهٔ ماه رمضان
 
بیقرارانه سرش می چرخد سمتِ بقیع
سرِ گلدسته اذان، نیمهٔ ماه رمضان
 
 
تا که رونق بدهد سفرهٔ افطارش را
رفته‌ سائل پیِ نان، نیمهٔ ماه رمضان
 
صاحب جود و کرم نیست کسی غیر حسن
شده این راز؛ عیان...نیمهٔ ماه رمضان!
درماه رحمت جلوه‌ی توحید آمد
نومیدی از دل رفته و اُمید آمد
ماهِ فَلک نقره‌فشانی کرد از شوق
در نیمه‌ی ماه خدا، خورشید آمد
 
خورشید بر دستان مولا دیدنی بود
از این کرامت شوق زهرا دیدنی بود
 
این گلشن توحید چشم‌انداز دارد
چون باغ جنت جلوه‌ای ممتاز دارد
از عرشِ اعلا تا همین باغ بهشتی
جبریل چون پروانه‌ای پرواز دارد
 
کروبیان در آسمان، آئینه بستند
یک گل به یاد مجتبی بر سینه بستند
 
آمد به دنیا و سپس یا ربنا گفت
با لهجه‌ی شیرین خود نام خدا گفت
او برخدای خود گواهی داد و دیدند
او اشهدش را زبتدا تا انتها گفت
 
آری امام است و زخود اعجاز دارد
بر کل خلقت افتخار و ناز دارد
 
وقتی علی با فاطمه در گفتگو بود
وقتی پیمبر غرق در انوار او بود
جبریل از سوی خداوند جلی گفت
نام حسن زیبنده‌ی این ماه روبود
 
آری حسن او را خداوند مبین گفت
باید براین حُسن آفرین، صدآفرین گفت
 
گفتم حسن، عشق تو در دل شعله‌ور شد
گفتم حسن، حُسن پیمبر جلوه‌گر شد
گفتم حسن، دل میل سائل بودنش کرد
گفتم حسن، دل تا مدینه رهسپر شد
 
تو جلوه‌ای از رحمت ربّ رحیمی
من سائلم اما تو مولای کریمی
 
در راه دین امر تو قانون است مولا
دل برشما شیدا و مفتون است مولا
صُلحت زمینه‌ساز عاشورای عشق است
اسلام برصلح تو مدیون است مولا
 
فرمان تو جلوه‌گر از آیات نور است
این صلح، سازش نیست، تدبیر امور است
 
پیوسته در حُسن عمل تو جلوه کردی
صدبار در جنگ جمل تو جلوه کردی
در کربلا گرچه نبودی، قاسمت بود
در بانگِ احلی من عسل تو جلوه کردی
 
گل‌های باغت را که خیراندیش کردی
دو شیر را نائب مناب خویش کردی
 
بر لوح هستی خط زرینی به عالَم
احیاگر این مکتب و دینی به عالَم
کلک «وفایی» با خط زر می نویسد
تو افتخار آل یاسینی به عالَم
 
نیکو شده با مدحت تو حالم امشب
مُهری بزن بر نامه‌ی اعمالم امشب
پیغمبران دورِ پیمبر جمعشان جمع است
خیلِ ملائک دورِ حیدر جمعشان جمع است
 
مادر شده زهرا و آمد ساره با لبخند
حوّا و مریم؛ دورِ مادر جمعشان جمع است
 
نوزاد نه! نورِ کرامت! حُسنِ نامحدود
در دست‌هایش درّ و گوهر جمعشان جمع است
 
یامجتبی گفتند و بوسیدند پایش را
خورشید و ابر و ماه، دیگر جمعشان جمع است
 
حاتم به بازو بسته حرزِ یاحسن را و
در خانه، سائل‌هایِ مضطر جمعشان جمع است
 
لبریزِ روزه‌دارها شد امشب این خانه
وقتِ اذان از قبل، بهتر جمعشان جمع است
 
دارند می‌گیرند از چشم ِ حسن حاجت
سلمان و مالک، حُجر و قنبر جمعشان جمع است
 
شخص ِ کریم ِ اهل بیت آمد؛ بهشت اینجاست
اینجا که اهلِ دل، سراسر جمعشان جمع است
 
وعّاظ، قاری، مستمع، مداح، شاعرها
اطرافِ حیدر خیلِ نوکر جمعشان جمع است
 
با، یاحسن دل می‌بریم از پنج تن هرآن
روزی که دورِ حوض کوثر جمعِ‌مان جمع است!
بر شعرِ زلال، شاه بیتی تو حسن
اکسیر قریحه‌ی کمیتی تو حسن
از درگه تو کسی نگردد مأیوس
والله کریم اهل‌بیتی تو حسن
 
تا جامه‌ی عاشقی به تن دارم من
با دلبر مه‌لقا سخن دارم من
هرکس به کسی بنازد اندر عالم
نازم به دو کون، چون حسن دارم من
 
گفتیم که بر دَرِ موالی برویم
در ملک ادب حضور والی برویم
ای پایه‌گذار کاخ احسان و کرم
مارا مگذار دست خالی برویم
 
در مأذنه نغمه‌ی اذان پیدا شد
آثار بهار بی خزان پیدا شد
آن ماه تمام آسمان علوی
در نیمه‌ی ماه رمضان پیدا شد
 
در گلشن حسن جادوان گل حَسن است
گلواژه‌ی قاموس تکامل حَسن است
هرچند علی پدر بُوَد امت را
اما لقب مبارکش بوالحسن است
 
مولای من از نَفْس من اولایی تو
معصومی و سروری و آقایی تو
من دست عزیز مصر را می‌بوسم
او پای تو را، عزیز زهرایی تو
 
ای حجت جاودان تو جان همه‌ای
ای فرش‌نشین تو عرش را قائمه‌ای
غیر از تو کسی ندارد این نام و نشان
فرزند رشید و ارشد فاطمه‌ای
خدا به حیدر و زهرا چه گوهری داده
به آسمانِ ولایت چه اختری داده
به خاندانِ رسالت چه دلبری داده
به کامِ شیعه چه قندِ مکرری داده 
 
ندا رسیده بیایید سائلان از راه
که جلوه کرده به عالم کریم آل الله 
 
ملائکه همه مشغولِ طوفِ قامت او
کریم‌ها همه مبهوت از کرامتِ او
زبانزد است میان همه شهامتِ او
جمل نشانه‌ی خوبی است از قیامتِ او 
 
شتر سوارِ جمل را به خاک می‌مالد 
به او امیرِ دوعالم عجیب می‌بالد 
 
برای رفعِ نیازِ همه شتاب کند
به این پسر به خدا فخر، بوتراب کند
به نام مادرش او را کسی خطاب کند
دعاش را به خدا زود مستجاب کند 
 
به عشق فاطمه مشغولِ ذره‌پروری است
عجیب این قدمِ نو رسیده مادری است! 
 
رسیده او که پناهِ فقیر‌ها باشد
امیدِ آخرِ جمعِ اسیر‌ها باشد
و بارشی به دلِ ما کویر‌ها باشد
که شاه‌راهِ تمامِ مسیر‌ها باشد 
 
به جز درِ کرمش هیچ دَر نباید زد
(به سینه‌ی اَحَدی دستِ رد نخواهد زد) 
 
به سر رسید شب ما و می‌دمد خورشید
شبیه نور به شامِ سیاه ما تابید
خدا کند که شود حُب او به دل تشدید
‌کنار اوست که ما می‌رسیم بر توحید 
 
(دلِ رمیده‌ی ما را انیس و مونس شد)
هزار شکر که حُبَّش نصیبِ (یونس) شد!
اگرچه عاشق ناقابل شماست دلم
بیا به خانه‌ی خود منزل شماست دلم
اگر که شیعه شدم از دل شماست دلم
که از اضافه‌ی آب و گِل شماست دلم
 
من آفریده شدم تو دل مرا ببری
طفیل هستی عشق‌اند آدمی و پری
 
تو آمدی رمضان سفره‌ی ضیافت شد
شب تولد تو تازه ماه رؤیت شد
همین که در دو جهان کار تو کرامت شد
خیال من دگر از روز حشر راحت شد
 
به شکر آنکه برای خدا حسن شده‌ای
چهار رکعت یومیه‌های من شده ای
 
همیشه پشت در خانه‌ی تو مهمان است
بیا ز خانه که در کوچه راه بندان است
هر آن کسی که گدایت نشد پشیمان است
الا که گوشه‌ای از سفره‌ی تو ایران است
 
چه می‌شد اگر قبر تو در ایران بود
شب ولادت تو صحن تو چراغان بود
 
سه بار زندگی‌ات را به این و آن دادی
جذامی آمده و روی خوش نشان دادی
به آنکه گفت به تو ناسزا، امان دادی
گرسنه بود و به او قرص‌های نان دادی
 
هزار سفره اگر هم فراهم آورده
کَرَم کنار کریمی تو کم آورده
 
ازل ندیده دگر تا ابد همانندت
غزل چه هست به جز بندهای دربندت
جمل شکسته شده فتنه‌اش ز ترفندت
عسل شده‌ست چه شیرین ز کام فرزندت
 
برای روز مبادا دوتا پسر داری
دوتا پسر که نه، یک جفت شیر نر داری
 
سفید نیست که سرخ است پرچم صلحت
و نیست صحبت سازش در عالم صلحت
نبود تیغ برنده‌تر از دم صلحت
بپاست کرب و بلا از مُحرم صلحت
 
سکوت تو ثمرش می‌شود قیام حسین
شما امام حسن هستی و امام حسین
 
تو اعتبار زمین، افتخار زهرایی
قرار فاطمه‌ای، بیقرار زهرایی
توئی که تا به ابد رازدار زهرایی
میان کوچه فقط تو کنار زهرایی
 
دوباره حرف تو شد نام مادرت بردم
مرا ببخش اگر خاطر تو آزردم
ما را که مُفلِسیم  اگر هم خریده‌اند
لطفِ کریم بوده که دَرهم خریده‌اند
عاشق شدیم اگر همه‌اش کارِ عشق بود
عشاق را بدون نظر هم خریده‌اند
ما جنس بنجولیم، به دردی نمی‌خوریم
ما را - بدون هیچ ثمر هم - خریده‌اند
حتی قرار نیست دخیلِ درش شویم 
آن را که رد شده زِ گذر هم خریده‌اند
پیشِ کریم فرق ندارد زیاد و کم 
از جبرئیل تا دو سه پَر هم خریده‌اند
هِی بنده می‌خرند و هِی آزاد می‌کنند
آزاد کرده‌اند اگر هم خریده‌اند
 
گفتند ناسزا و ولی عاشقش شدند
از بِین دشمنان چقدر هم خریده‌اند
 
اصلاً به کم نمی‌رود این دستِ با کرم
ما را ببین به قیمت زَر هم خریده‌اند
این عشقِ داغ، سوختنش فرق می‌کند
در پیش فاطمه حسنش فرق می‌کند
اشراق می‌کنی و همه طور می‌شوند
انگور زاده‌ها همه انگور می‌شوند
اصلا نیاز نیست که ما دست و پا زنیم
اسباب عاشقی خودشان جور می‌شوند
با ابترانِ مکه بگو با همین حسن...
امشب حسودهای علی کور می‌شوند
دنیا به دست نسل خدیجه است، هر‌که هست
جز بچه‌های فاطمه هاشور می‌شوند
یکجا محمد است و علی هست و فاطمه
با جلوه‌ای که نور علی نور می‌شوند
برخیز از مسیر، برو، بند آمده است
گیسو بهم مریز که مسحور می‌شوند
باید که سجده کرد تو را قبلِ روز حشر
یک روز عاقبت همه مجبور می‌شوند
 
ما را به عشق پاره گریبان نوشته‌اند
بشکاف سینه را که "حسن جان" نوشته‌اند
 
باید که چشم‌های تو پیغمبری کند 
تو آمدی که فاطمه هم مادری کند
مدیون توست خانه‌ی سادات بعد از این
زهرا نشسته است علی پروری کند
شهر مدینه با تو بهم ریخت حق بده
در کوچه‌ها نبود کسی دلبری کند
در هر سحر نسیم خدا می‌وزد که باز 
در بِینِ گیسوان تو خنیاگری* کند
کُشتی بگیر تا که بگویند جان حسین
تاکه حسین، جای تو جلوه‌گری کند
این‌قدر هم بهانه به دست دلم مده
هر روز سجده‌ات کند و کافری کند
این نذر چشم ماست که جارو ببافد و
هر صبح بِینِ صحن تو رفتگری کند
 
ما را شریک خویش نموده عطای تو 
نیمی برای ماست و نیمی برای تو
 
تا که عوض نکرده علی قبله‌گاه را 
پنهان بکن نقاب بزن  قرصِ ماه را
باید جمل سوار ببیند حسن که هست
پیچانده‌ای به تیغ خودت رزمگاه را
راحت نشسته است علی بین رزم اگر
رفته حسن بهم بزند صد سپاه را
با نیزه‌ای که سینه‌ی لشگر شکافتی
برهَم زدی تَوَهّم آن فتنه‌گاه را
هر جا زدی به پشت سرِ تو حسین بود
دیدند وقت جنگ همه پادشاه را
رم کرده‌اند پیش تو انبوه راه راه 
بردار از جماعتِ حیران، نگاه را
راهی نمانده است مگر تار و مارِ جهل
بسته است ذوالفقارِ تو هر دو جناح را
 
دور و بر تو هیمنه‌ای از ملائکه است
فهماند تیغ تو پسر فاطمه که هست
 
باید برای خاک تو مرقد درست کرد
شهری به وسعت دو سه مشهد درست کرد
با اشک‌های عاشق و با خشت‌های دل
شهری به نام آل محمد درست کرد
ایوان طلای شاه نجف را دوباره ساخت
آنجا برای فاطمه گنبد درست کرد
با غنچه‌های یاس ضریح تو را کشید
دورش رواق‌های زبرجد درست کرد
باید که زائران تو را باخبر کنند
نقاره خانه‌های زبانزد درست کرد
در جمع خادمان مؤدب به سمت تو
راهی برای رفتن و آمد درست کرد
صحنی برای حضرت ام‌البنین ولی
باید که از بهشت سرآمد درست کرد
باید حرم برای تو قبل از ظهور ساخت
پایین پای فاطمه مسند درست کرد
 
آوای کربلا، حرمین است یا حسن
پنجاه و هشت سال حسین است با حسن
من کویرم آمدم تا ابر بارانم کنند
آتشم اما در این شبها گلستانم کنند
شب به شب این در زدن ها کار خود را می کند
هر چه باشم درد ، در این ماه درمانم کنند
من گناهم هر چه هست از نا امیدی کمتر است
غرق عصیانم ، الهی غرق غفرانم کنند
مست دنیایم ولی این شب نشینی ها مرا
مست ِ مست ِ مست از سبحانَ سبحانم کنند
هر چه باشم از محالات است در این بارگاه
بی محلی بر من و حال پریشانم کنند
چهارده شب من در این خانه گدایی کرده ام
تا که امشب آستان بوس حسن جانم کنند
 
ظلمت محضم ولیکن رو به ماه آورده ام
بر خدای دست و دلبازان پناه آورده ام
 
ریخت عالم را بهم ، دست عطای مرتضی
هر که را دیدم شده امشب گدای مرتضی
ثانیه ثانیه امشب به گل روی حسن
مرده زنده می کند دارالشفای مرتضی
آی دنیا بعد از این از فقر دیگر بیمه ای
آمده مشکل گشای بچه های مرتضی
لشکر باطل چه آید بر سرش ، الفاتحه …
فاطمه آورده سرلشکر برای مرتضی
آمده تا روزهای تلخ را شیرین کند
آمده غوغا نماید پا به پای مرتضی
 
کار تزویر و نفاق و ظلم و فتنه زار شد
عالمی مبهوت این شاه و سپهسالار شد
 
ای مبارک ماه ِ این ماه مبارک یا حسن
آمدی و با تو شد جود و کرم معنا حسن
آشنا و غیر نشناسد مرام فاطمیت
ای دلت دریاتر از دریاتر از دریا حسن
ای که بر زهرا تو اول بار مادر گفته ای
ای بزرگ و ای سرآغاز بنی الزهرا حسن
شیر مرد معرکه ، سردار صفین و جمل
هر کسی که با تو در افتاد شد رسوا حسن
ای که زد صلح تو طعنه تا ابد بر هر چه جنگ
هر چه آید پیش ، باشد پرچمت بالا حسن
 
اولین شاگرد و شاگرد اول مولا تویی
مرشد شیران بی تکرار عاشورا تویی
 
ای همیشه چاره سازم دوستت دارم حسن
سرور بنده نوازم دوستت دارم حسن
همدمم ، سنگ صبورم ، ای پناه آخرم
محرم هر درد و رازم دوستت دارم حسن
مهربان آقای من یک بار هم در خانه ات
رد نشد دست نیازم دوستت دارم حسن
بارها با نام تو در طرفه العینی فقط
طی شده راه درازم ،دوستت دارم حسن
هر که خواهد هر چه گوید من مسلمان توام
ای نیازم ای نمازم دوستت دارم حسن
 
من به مردم گفته ام دارم رفاقت با حسن
آبرویم را نبر روز قیامت یا حسن
 
یا معزالمومنین ای خسته از کفارها
آمده جانت به لب از ظاهرا دین دارها
آی لعنت تا قیامت بر مرام روزگار
هیچ کس یاور نشد بر یاور بی یارها
هم به مسجد ، هم به خانه ، هم میان کل شهر
خوب حقت را ادا کردند ای گل ، خارها
ای شهید ماجراهای مگوی روزگار
تا ابد شرمنده ی تو کوچه ها دیوارها
شاه افلاکی من حتی مزار خاکی ات
می زند طعنه به کل کاخ ها دربارها
 
ای شهید کوچه ها ، تنهاتر از مولا حسن
چشم ماهی های دریا از غمت دریا حسن
شد از مدینه‌ی پیغمبر آسمان روشن
ستاره روشن و شب روشن و جهان روشن
((ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد))
ستاره‌ای که از آن است کهکشان روشن
چه ابتهاج عجیبی گرفته دنیا را
که سایه پر شده از نور و ارغوان روشن
اگرچه نیمه‌ی ماه خداست ما مستیم
شده‌ست از می و ساقی تمام جان روشن
چه حکمتی‌ست خدایا مگر شب قدر است
که آیه‌های تو شد اینچنین عیان روشن
شعف که راه ندارد به ساحت ملکوت
چگونه این‌همه شد چشم عرشیان روشن
که آمده‌است به مهمانی خدا که چنین
شده‌ست از قدمش بزم میزبان روشن
همیشه نور ز خورشید می‌رسد با زمین
کنون ز شمس جمالش شد آسمان روشن
 
علی پدر شده، ای عرشیان به دف بزنید
زمینیان همه با شور و شوق کف بزنید
 
مبارک است شب و شوق و شادی مولا
خوشا شبی که پسر دار می‌شود زهرا
فرشتگان خدا آمدند روی زمین
رسیده‌اند در خانه‌ی علی چو گدا
بگو به غصه که از سینه‌ام رود بیرون
چو آمده‌است به دنیا امام زاده‌ی ما
که آمده‌است به دنیا؟ جهان حَسَن شده‌است
حسن وجود و حسن سیرت و حسن سیما
فقط سزاست بسوزد در آتش حسدش
هرآنکه دوست ندارد امام دوم را
چراغ خانه‌ی سادات روشن از مهرت
طباطباست یکی از شعاع نور شما
نوادگان تو صاحب حرم یکایکشان
تو غیر سنگ نداری به روی قبر چرا
به امر توست وصال و شهادت قاسم
بزرگی تو عیان است پس در عاشورا
((امام دوم دنیا امام عاشورا
اگر تویی هدف عشق خوش به حال خدا))
 
پیادگان طریق تو شهسوارانند
به زیر دِین غلام تو تاجدارنند
 
بگستران ز کرم سفره تا جهان بیند
که حاتم و پسرانش ز ریزه‌خوارانند
بخوان دو مرتبه قران میان جمع و ببین
که از یمین و یسارت چه بی قرارانند
تو شیخ مردم آزاده‌ای ز جور زمان
سیاه لشکر این قصه سربدارانند
نصیب ماست بهشتی که سفره‌ی حسن است
((که مستحق کرامت گناهکارانند))
به جز تو کیست علمدار لشکر علوی
تو را که مالک و عمار دستیارانند
مرنج از اینکه برایت نمانده اصحابی
تو را حسین و اباالفضل جانثارانند
ز صلح توست قیام بلند عاشورا
همیشه‌ قاعده‌ی لاله سبزه‌زارانند
هنوز غربتت ای گل زبانزد باغ است
اگر چه مرثیه خوانان تو هزارانند
 
حبیب بود و برایش کسی حبیب نبود
به جز حسن احدی این چنین غریب نبود
 
خوشا مسافر آن راه مستقیم شدن
مدینه آمدن و وارد حریم شدن
حرم؟ کدام حرم؟ سنگ و خاک اما کاش
غبار بودن در کوی تو مقیم شدن
اگر بناست نوازش کند مزارت را
خوشا به کسوت آوارگان نسیم شدن
اگر بناست که محتاج مردمان باشم
خوشا گدای سر کوچه‌ی کریم شدن
نه اینکه خواسته باشم پرنده بود را
ولی به شوق تو خوب است یاکریم شدن
رفیق توست هرآنکس که تَرد عالم شد
خوشا جُذام که از سفره‌ات سهیم شدن
عروس فتنه به دست تو روی خاک افتاد
جمل حکایت سرخی‌ست از دونیم شدن
بدون نسل بماند هرآنکه دشمن توست
سزای خصم حسن چیست جز عقیم شدن
جهان به کام معاویه‌هاست شان تو نیست
قیامت است تورا موسم زعیم شدن
نداشت جعده و زهرش توان قتل تورا
تو را شکست در آن کوچه ها یتیم شدن
 
به صبر بسته چو دیدند دست حیدر را
چهل نفر همه با هم زدند مادر را
با اجازه از خداوند حسن
کیست امشب رب هر بنده؟!حسن!
میروم با ذوق در بند حسن
“هو” نوشتم جای پسوند حسن
 
آری آری این بود توحید من
سجده کردم بر یکی! آن هم حسن!
 
کاسه ی تقوایم امشب لب پر است
گوشم از توصیه ی زاهد کر است
جای ساغر خُم بیاری بهتر است
این می از انگور نه! از کوثر است
 
کیف کن امشب شب سلطانی است
باده ی ناب علی مجانی است
 
به به از این کوچه بوی نان رسید
اولین فرزند آقاجان رسید
برکت اسمش به هر دکّان رسید
آی نوکرها خبر! سلطان رسید
 
اولین باری که گفتم یا حسن
دشت اول را گرفتم با حسن
 
چینی خرد دلم را بند زد
عقل و ایمان مرا پیوند زد
یک حسن گفتم به کامم قند زد
فاطمه بر صورتم لبخند زد
 
یاحسن گفتم به ما مرهم رساند
پول تو جیبی مارا هم رساند
 
از علی تا درجمل رخصت گرفت
دشت را آن جذبه و هیبت گرفت
جان لشگر را به یک ضربت گرفت
آن زن از ترس حسن لکنت گرفت
 
کیف کرد آنجا علی،گفت این سخن
تو معز المومنینی یا حسن!
 
گرچه نوکر بیشتر دارد حسین
عاشقانی خون جگر دارد حسین
کشته مرده هر قَدَر دارد حسین..
دل به دست یک نفر دارد حسین..
 
ای حسینی ها حسین کربلا..
بوده خود از شیعیان مجتبی
 
مجتبی یعنی امام کربلا
سفره دار خاص ‌و عام کربلا
پرشده از او تمام کربلا
صلح او روح قیام کربلا
 
تربت اعلی اگر شد موتمن..
چون به خاکش‌ خورده دستان حسن!
 
رسم باشد بهر مردی با کرم..
سنگ قبری خوب و یک صحن و حرم
پس چه شد آن نذرهای مادرم؟!
پس چرا گنبد نداری دلبرم؟!
 
دادِ ما درآمده از صبر تو
کشت مارا داغ سنگ‌ قبر تو
 
آفتاب این سمت ها اصلا نتاب
وای از دست تو، وای ای آفتاب
گاه تابیدی مکرر بر رباب
گاه تابیدی سه روز بی حساب
 
ما قیامت را چو هیات میکنیم
از تو به زهرا شکایت میکنیم
اگر مقصدت تاخدا رفتن است
ز میخانه ایوان طلا رفتن است
سحر تا ضریح رضا رفتن است
نجف رفتن و کربلا رفتن است
 
در خانهء مرتضی را بزن
پس از ربنایت بگو یاحسن
 
از این خاکبوسی به بالا برس
به سبحان ربی الاعلا برس
به قنبر، به سلمان، به مولا برس
به افطار شبهای زهرا برس
 
فقط بوسه بر روی مصحف بزن
نوه دار شد مصطفی، کف بزن
 
بیا عیدی ات را ز طاها بگیر
نخی از عبای حسن را بگیر
سرت را در این خانه بالا بگیر
از امروز، خرجی فردا بگیر
 
جز اینجا به جایی دگر سر نزن
که شد دیگر امشب علی، بوالحسن
 
در این خانه امشب گرفتار باش
اگر ناز دارد، خریدار باش
گدا باش، اصلاً بدهکار باش
بکش دردها را و بیمار باش
 
اگر از جزامی جزامی تری
به مولا کنارش گرامی تری
 
علی را ببین، خیبرش را ببین
حسن را ببین، محشرش را ببین
جمل را ببین، لشکرش را ببین
رجزهای یاحیدرش را ببین
 
خدا را ببین در جدال حسن
بگو شیر مادر حلال حسن
 
کریمی که بهر خدا کار کرد
پس از مرتضی عزم پیکار کرد
زن فتنه را صبر او خوار کرد
به حلمش معاویه اقرار کرد
 
امامت اگر پُر بها شد از اوست
اگر کربلا کربلا شد از اوست
 
بزودی به زخمم دوا می خورد
نگاهم به ایوان طلا می خورد
ضریحش به دست گدا می خورد
بقیعش به کرببلا می خورد
 
اسیری ما را خدا خواسته
دلم کربلا رفته ناخواسته
 
منم آنکه از ساغرش غم گرفت
از افطار با چای او دم گرفت
ز دست حسن، باز پرچم گرفت
از او گریه های محرم گرفت
 
اگر خوانده ام با حسن از حسین
شنیدم فقط یاحسن از حسین
 
به این فکر کردی که جرمش چه هست
حسن که روی خاک کوچه نشست
خودش دیده با سیلی مرد پست
دو تا گوشواره همانجا شکست
 
حسن سوخت اما نگفت آخرش
به دیوار خورده سر مادرش…
به نام خدای کرم‌ها؛حسن
نوشته به روی دل ما حسن
چنان عشق را کرده معنا حسن
که مائیم مجنون و لیلا حسن
 
نداریم معشوقی اِلّا حسن
 
به وقت سحر،سوختن دیده شد
در آن شعله ها بال من دیده شد
چه ذکر خوشی در دهن دیده شد
در این “یاخدا”، “یاحسن” دیده شد
 
رسیدیم با ربّنا تا حسن
 
شعف با دل شیعه راه آمده
چه نوری ز عرش اِلٰه آمده
سحرگاهِ شامِ سیاه آمده
شب نیمه‌ی ماه،ماه آمده
 
به خورشید گویند حالا:حسن
 
چنین ذاتِ حق‌گُستری دیده ای
جمالی به این محشری دیده ای؟!
همانند او دلبری دیده ای؟!
پسر این‌قَدَر مادری دیده ای!
 
خلاصه کنم..،جانِ زهرا؛حسن
 
سخا اصل رفتار این طایفه است
گداپس‌زدن عارِ این طایفه است
فقیر محل یار این طایفه است
نمک‌پروری کار این طایفه است
 
همه سفره‌دارند امّا حسن…!
 
همان دم که جود از خیالش گذشت
کرامت ز حد کمالش گذشت
تهی‌دست‌بودن مجالش گذشت
سه بار از تمامیِّ مالش گذشت
 
به بازی گرفته کرم را،حسن
 
قدم‌های آغازی اش را نگاه
پر و بال پروازی اش را نگاه
دلِ از خدا راضی اش را نگاه
بیا دست و دلبازی اش را نگاه
 
گدا را نشانده است بالا حسن
 
دو خط مدح در وصف دریا بگو
کمی از مرامش به دنیا بگو
رفیق جذامی شدن را بگو
غذا دادنش را به سگ ها بگو
 
به وللهِ آقاست،آقا..،حسن
 
شبی جنگِ عاشق‌کُشی در گرفت
دل ما تمایل به دلبر گرفت
گدا دید این خانه را..،پر گرفت
چُنان خصلتش را برادر گرفت؛
 
علی اکبرش شد سراپا حسن
 
منم سائل مجتبای علی
فدای همه بچه های علی
نجف؛آرزوی گدای علی
رسیدی به ایوان‌طلای علی
 
بگو یا حسین و بگو یا حسن
 
به تو دِین خود را ادا می کنیم
میان بقیع‌ات چه‌ها می کنیم
شب‌ات را شبِ کربلا می کنیم
ضریحی برایت بنا می کنیم
 
به زیبایی مشهد ما؛حسن
چه شِکّری ست چه طعمی ست عطر هر دهنی ست
که عزّتِ کلمات و شکوهِ هر سخنی ست
قسم به نام حسن ، هر که مهرِ او را داشت
انیس و مونسمانَ ست قوم و خویشِ تنی ست
رسیده نیمهٔ ماه و نگاه ها اینجاست
چقدر این پسرِ خانواده خواستنی ست
به یمنِ آمدنش نرخ ها شکسته شده
بگو به کعبه اذان را، چه ماهِ بت شکنی ست
به روزِ حشر که خوبان حسینی اند همه
حدیثِ عشق بگوید ، حسین خود حسنی ست
 
چه چشمه ایست دو چشمش چه ابروئیست کمان
عزیزِ فاطمه یعنی عزیزِ هر دو جهان
 
هر آنچه رزقِ جهان هست آب و دانهٔ اوست
و جود مانده اگر عمرِ جاودانهٔ اوست
همیشه سفرهٔ بذلِ کریم باز بود
همیشه بخششِ بی منّت از نشانهٔ اوست
چنان به مهرِ خودش فقر را بغل گیرد
فقیر حس نکند در میان خانهٔ اوست
خدا تمامِ کرم را به مجتبی داده
کلیدِ خانهٔ فردوس در خزانهٔ اوست
بهشت را به بها می دهد خدا ، آری
بهشت اگر بدهد حتم با بهانهٔ اوست
 
دلم به سفرهٔ شاهانه دعوت ست امشب
بساط آنکه گدا نیست ، حسرت ست امشب
پیاله را نفسِ شربتِ طهور شکست
نماز آینه ها را هبوط نور شکست
سکوت نیمه ی شب را طنین شور شکست
در ازدحام،پر و بال های حور شکست
 
تمام عرشِ برین محو چهره ی ماه است
لب ملائکه مشغول؛اَحسَنُ الله…است
 
تبسمش همه شهر را غزلخوان کرد
کویر خالی از احساس را گلستان کرد
و آسمان خدا را ستاره باران کرد
طراوت رمضان را دَمَش دوچندان کرد
 
ستاره ای بدرخشید و بی نقاب آمد
دُرُست نیمه ی این ماه،آفتاب آمد
 
به روحِ آیه ی تطهیرِ خویش،تن بخشید
به پیکر غزل خویش پیرهن بخشید
به حُسن عاطفه ی خویش،ذوالمِنَن بخشید
خدا به حیدر کرار خود حسن بخشید
 
به آفتاب بگوئید آمده قمرش
هزار جان گرامی فدای گُل‌پسرش
 
شراب عشق به قربان ساغرش رفته
هزار رود به دریای اطهرش رفته
فرشته وقت تماشاش شهپرش رفته
نگاه بنده‌نوازش به مادرش رفته
 
دل مرا بخدا بُرده خوی مادری اش
چقدر فاطمه‌وار است ذرّه پروری اش
 
به نام نامی شاه کرم،به نامِ حسن
قیام کرده کرامت به احترام حسن
شده است مرغ کرم‌خانه جلد بام حسن
هزار حاتم طایی بُوَد غلامِ حسن
 
گدا،یتیم و گرسنه به برکتش سیرند
جذامیان مدینه به پاش می میرند
 
شکستگیِ پر و بال را شفا دادن
مس وجودی عُشّاق را جلا دادن
به سائلان و گدایانِ خود بها داد
به دست با کرم خود به سگ غذا دادن
 
تمام این همه یک شمّه از کرامت اوست
نمی ز قطره ی دریای پُر سخاوت اوست
 
حسن دلاور آلِ نبیِ دادار است
میان لشکر حیدر امیر و سردار است
اگر که تیغ کِشد،کار دشمنان زار است
دُرُست مثل پدرجانِ خود جگردار است
 
یلی که بوسه زده جبرئیل دستش را
شتر سوار جمل خورده ضرب شصتش را
 
چِقَدر زحمت بی حد کشید و همت کرد
هزار بنده ی گمراه را هدایت کرد
برای دین خداوند استقامت کرد
بنای مکتب اسلام را مرمت کرد
 
چه رنج های فراوان به پای عشقش دید
سه بار مال خودش را برای دین بخشید
 
درخت خشک غمم،کوهساری از دردم
شبیه فصل زمستان گرفته و سردم
عزا گرفته ی این روزگار نامردم
برای حلم حسن آه می کشم هر دَم
 
کسی که ماهی دریا به پاش گریه نمود
برای غربت بی انتهاش گریه نمود
 
هنوز چشم ترم شورِ عشق کم دارد
چِقَدر سینه ی تنگم هوای غم دارد
غمی که ریشه ی دیرینه در دلم دارد
“امامزاده ی آبادی ام حرم دارد”
 
ولی برادر زینب نه مرقدی دارد
نه زائری،نه ضریحی،نه گنبدی دارد
 
قسم به باد که زنگار را ز شیشه زدود
قسم به آبی دریا،قسم به چشمه و رود
قسم به بال و پر یا کریمِ خاک آلود
به کوری همه ی آن حرامیان سعود
 
بقیع،مرکز دیدار شیعه ها گردد
قسم به فاطمه “صحن حسن” بنا گردد
براساس گریز به
موضوع گریز :
مناسبت گریز :
براساس سبک شعر
روضه شور واحد تک زمینه رجز خوانی زمزمه جفت نوحه مناجات نامشخص مدح مسجدی سینه زنی واحد سنگین دکلمه دم پایانی واحد تند پیش زمینه سرود سالار زینب حاج ناظم همه جا کربلا راس تو میرود بالای نیزه ها ببینید ببینید گلم رنگ ندارد نوحه سنتی ببینید ببینید گلم رنگ ندارد سیدی ماکو مثلک الغریب غریب گیر آوردنت زبانحال به سمت گودال از خیمه دویدم من دودمه مدح و مرثیه مفاعیل مفاعیل فعول شعر خوانی
براساس قالب شعر
دوبیتی غزل قصیده مثنوی چهار پاره رباعی ترجیع بند مستزاد شعر نو شعر سپید ترکیب بند قطعه مسمط نا مشخص مربع ترکیب تک بیتی مخمس
براساس زبان
فارسی عربی ترکی
براساس شاعر
محتشم کاشانی میلاد عرفان پور امیر عباسی قاسم صرافان محمد مهدی سیار غلامرضا سازگار رضا یعقوبیان علی اکبر لطیفیان قاسم نعمتی اسماعیل تقوایی مرتضی محمود پور حسن لطفی امیر حسین سلطانی محمود اسدی علی انسانی مظاهر کثیری نژاد محمود ژولیده ولی الله کلامی زنجانی میثم مومنی نژاد حسن ثابت جو عباس میرخلف زاده سید حمیدرضا برقعی سید هاشم وفایی سید رضا موید خراسانی محمدرضا سروری یوسف رحیمی احمد بابایی محسن عرب خالقی سید پوریا هاشمی علیرضا خاکساری وحید زحمتکش شهری مهدی رحیمی زمستان حسن کردی روح اله نوروزی مرضیه عاطفی بهمن عظیمی حسین رحمانی میلاد قبایی محسن صرامی رضا آهی رضا تاجیک اصغر چرمی محمد جواد شیرازی مهدی نظری وحید قاسمی وحید محمدی محسن کاویانی مجتبی صمدی شهاب حمید رمی محمد حسین رحیمیان محمد حسن بیات لو امیر روشن ضمیر نا مشخص محمد محسن زاده گنجی امیر ایزدی حسین قربانچه رضا رسول زاده جواد حیدری محمد سهرابی محمد جواد پرچمی سيد مهدي سرخان رضا یزدانی سید مهدی موسوی حسن صنوبری محسن رضوانی سیدجواد پرئی سید محمد جواد شرافت علی سلیمیان محمدجواد غفورزاده (شفق) سید مجتبی رجبی نورآملی حسن بیاتانی عماد خراسانی رحمان نوازنی مسعود اصلانی حافظ محمدرضا آغاسی علی حسنی صمد علیزاده محمد صمیمی کاظم بهمنی مجید تال مهدی قهرمانی احسان محسنی فر شیخ رضا جعفری میثم سلطانی مصطفی صابر خراسانی محمد فردوسی علیرضا قزوه قاسم افرند محمد مهدی عبداللهی محمد خسروی جواد دیندار سعید خرازی علیرضا عنصری حسین میرزایی حسن جواهری مصطفی قمشه ای علامه حسن زاده آملی میثم خالدیان علی زمانیان حسین ایمانی سیدعلی احمدی(فقیر) سید مجتبی شجاع محمد حسین فرحبخشیان (ژولیده نیشابوری) محسن داداشی امام خمینی (ره) فواد کرمانی امیر رضا سیفی احمد اکبرزاده ملا فتح‌الله وفایی شوشتری صدّیقه‌ی طاهره (علیهاسلام‌الله) محمود شاهرخي (م.جذبه) سید محمد رستگار جواد هاشمی (تربت) سید حبیب نظاری غلام‌رضا دبیران محمدحسین علومی تبریزی سعید بیابانکی سعید توفیقی علیرضا لک جواد محمد زمانی آیت الله محمدحسین غروی اصفهانی سید یاسر افشاری محمود کریمی احمد واعظی آیت الله وحید خراسانی حضرت آقای خامنه ای سید الشهدا عبدالجواد جودی خراسانی بهروز مرادی سالک قزوینی رفیق اصفهانی سید رضا حسینی (سعدی زمان) بابافغانی شیرازی تأثیر تبریزی صغیر اصفهانی (ره) وحید مصلحی یاسر حوتی حسین رستمی محمد بنواری (مهاجر) محمد بیابانی علیرضا شریف هادی جان فدا علی آمره حامد تجری مصطفی متولی مجتبی خرسندی علی صالحی علیرضا بیاتانی مهدی رحمان دوست مهدی نسترن سید محمد جوادی سید مهدی جلالی مجتبی روشن روان حامد خاکی سید محمد علی ریاضی احسان مردانی مهدی مومنی مریم سقلاطونی مجتبی شکریان همدانی عارفه دهقانی حسینعلی شفیعی (شفیع) رضا پیروی سعید پاشازاده ناصر حامدی رضا قاسمی حامد جولازاده پیمان طالبی میلاد حسنی امیر حسام یوسفی نوید اسماعیل زاده عباس شبخیز قراملکی (شبخیز) مهدی جهاندار کرامت نعمت زاده علی اصغر حاج حیدری مهدی صفی یاری محمد علی بیابانی محمد امین سبکبار هانی امیر فرجی سینا نژادسلامتی رسول میثمی صباحی بیدگلی وصال شیرازی مهدی پورپاک فاطمه نانی زاده محسن خان محمدی حبیب نیازی مجید لشگری میرزا احمد عابد نهاوندی(مرشد چلویی) آیت الله سیداحمد نجفی(آقاجون) محمد جواد خراشادی زاده ناظرزاده کرمانی سیدجلال حسینی احمد جلالی حسین عسگری علی اصغر کوهکن حجت الاسلام میر تبریزی محسن مهدوی حبیب الله چایچیان رضا فراهانی محمدرضا شمس خاکی شیرازی ابراهیم بازیار عباس احمدی سید محمد اویار حسینی محمد احمدی مرحوم الهیار خان (آصف) جواد قدوسی مجید قاسمی محمد رسولی داوود رحیمی مسعود یوسف پور حیدر توکل فاضل نظری علی ناظمی صفایی جندقی کریم رجب زاده میرزا یحیی مدرس اصفهانی غلامرضا کافی عمان سامانی مهدی محمدی پانته آ صفایی محمد بختیاری حمیدرضا بشیری محمدسعید عطارنژاد پروانه نجاتی نیما نجاری علی اشتری جعفر خونویی رضا دین پرور محمد ظفر سید رضا میرجعفری خوشدل تهرانی مهدی نعمت نژاد محسن راحت حق سجاد محرابی سید فرید احمدی مهدی زنگنه کاظم رستمی روح الله عیوضی علی اصغر ذاکری گروه یا مظلوم امیر حسین حیدری امیر اکبرزاده مهرداد مهرابی سید محمد بابامیری توحید شالچیان نغمه مستشار نظامی رحیم معینی کرمانشاهی سید محمد میرهاشمی امیرحسین الفت غلامحسین پویان احمد علوی فیاض هوشیار پارسیان مرتضی امیری اسفندقه محمدعلی مجاهدی جعفر بابایی(حلّاج) اصغر عرب فرشته جان نثاری سیدمحسن حبیب لورسه محمد علامه صادق رحمانی فرهاد اصغری یاسر مسافر عباس ویجویی عباس عنقا منوچهر نوربخش سیدحسن حسینی محمدجواد باقری محمد ارجمند محمد عظیمی محمدحسین بهجت تبریزی(شهریار) محمدسعید میرزایی مهدی خطاط ادیب الممالک فراهانی محمدعلی رحیمی محمد قاسمی احسان نرگسی رضاپور داریوش جعفری حامد آقایی سید محسن حبیب الله پور مجتبی حاذق محسن حنیفی آرش براری بهنام فرشی هستی محرابی طاها ملکی یاسر قربانی محمد داوری امیرحسین آکار اسماعیل شبرنگ آرمان صائمی علی رضوانی عماد بهرامی عادل حسین قربان امیرعظیمی حبیب باقرزاده حسین محسنات علی اصغر یزدی مجتبی رافعی میثم خنکدار ابراهیم لآلی قاسم احمدی مهدی علی قاسمی پوریا باقری علی اکبر نازک کار نوید اطاعتی فاطمه خمسی مهدی میری مجتبی کرمی محمد دستان علی کاوند مهدی قربانی محمد مبشری محمدرضا رضایی موسی علیمرادی محمدعلی نوری میلاد یعقوبی حسین صیامی مرتضی مظاهری میرزا احمد الهامی کرمانشاهی ناصر دودانگه علیرضا وفایی(خیال) امیر فرخنده حسین واعظی سعید نسیمی محسن غلامحسینی منصوره محمدی مزینان ابراهیم روشن روش سید علی حسینی مرضیه نعیم امینی حمید فرجی امیرعلی شریفی جعفر ابوالفتحی محمد کاظمی نیا امیر علوی رضا قربانی مهدی کاشف امیرحسین محمودپور رضا اسماعیلی حسن فطرس عالیه رجبی رضا باقریان محسن عزیزی محمدرضا ناصری روح الله پیدایی محمد زوار ایمان کریمی مصطفی رفیعی مجتبی قاسمی محمود قاسمی مجید خضرایی یونس وصالی محمود یوسفی ایمان دهقانیا بردیا محمدی مجتبی دسترنج ملتمس محمد مهدی شیرازی محسن زعفرانیه حسین خیریان حامد شریف مهدی شریف زاده ابالفضل مروتی مصطفی کارگر معین بازوند سید جعفر حیدری محسن ناصحی روح الله قناعتیان محمدحسین ملکیان مقداد اصفهانی رسول عسگری عفت نظری سجاد شاکری احمد ایرانی نسب مسعود اکثیری حسن رویت علی سپهری سید امیر میثم مرتضوی سیدمحمد مظلوم حسین رضایی حیران علی مشهوری (مهزیار) علی قدیمی نیر تبریزی فیاض لاهیجی حسین عباسپور محمد بن یوسف اهلی شیرازی جویای تبریزی (میرزا دارا) سید رضا هاشمی گلپایگانی سید علی اصغر صائم کاشانی امیرحسین کاظمی سارا سادات باختر علی اصغر شیری محمد حسین آغولی (ترکی شیرازی) سلمان احمدی وحید اشجع مهرداد افشاری مرجان اکبرزاد محمد-مهدی-امیری شهره انجم شعاع عبدالحمید-انصاری‌-نسب مرتضی-بادپروا محمدرضا-بازرگانی زهرا براتی امیرحسن بزرگی متین زهرا بشری موحد سید-حکیم-بینش فاطمه‌ سادات پادموسوی سعید-تاج‌-محمدی مهدی چراغ‌زاد حامد حسینخانی سیده فرشته حسینی سیدموسی حسینی کاشانی علی‌اصغر الحیدری (شاعر هندوستانی) محمد سجاد حیدری سمیه خردمند ایرج میرزا محسن سیداسماعیلی میرزا محمد باقر صامت بروجردی میرزا حاجب بروجردی (افصح الشعراء) میرزا محمد رفیع (رفیع‌الدین) (واعظ قزوینی) آشفته شیرازی سید وحید حسینی مسعود مهربان مهدی انصاری رضا حامی آرانی سید حسن رستگار محمدجواد وثوقی حمید کریمی اسماعیل روستایی احمد شاکری ابراهیم زمانی محمد کیخسروی محمد جواد مهدوی یاسین قاسمی حسین کریمی مهدی امامی جواد کلهر مجتبی فلاح محمدجواد غفوریان پدرام اسکندری حسن اسحاقی نوید طاهری محمود مربوبی سیروس بداغی میلاد فریدنیا شهریار سنجری رضا ملایی مجید رجبی امیرحسین نجمی عمران بهروج صادق میرصالحیان حجت بحرالعلومی محمدحسین ذاکری رسول رشیدی راد زینب احمدی حامد خادمیان حمیدرضا محسنات حسین اخوان (تائب) محمود شریفی مهدی مقیمی وحید دکامین شهرام شاهرخی فرشید یارمحمدی علی فردوسی رضا شریفی سیدعلی رکن الدین عبدالحسین مخلص آبادی حسین سنگری رضا هدایت خواه مهران قربانی محسن قاسمی غریب سید مصطفی غفاری جم سید مسعود طباطبایی احمد عزیزی حسین زحمتکش حمید عرب خالقی سجاد روان مرد میثم کاوسی رضا مشهدی امیرحسین وطن دوست محمد کابلی محمدهاشم مصطفوی محمد دنیوی (حاتم) علی اکبر حائری محمدرضا طالبی کمیل کاشانی محمدباقر انتصاری مرتضی عابدینی علی حنیفه عبدالرضا کوهمال جهرمی سینا شهیدا مهدی فرجی حسنا محمدزاده سید مصطفی مهدجو علی میرحیدری علی خفاچی حسین ایزدی پرویز بیگلری چاوش اکبری زهرا هدایتی هاشم طوسی (مسلم) نجمه پورملاکی نادر حسینی سجاد شرفخانی علی زارعی رضایی محمدعلی رضاپور سید محسن حسینی مرحوم نادعلی کربلایی ابوالفضل عصمت پرست مجتبی نجیمی مجید نجفی مجید بوریان منش علی علی بیگی سید محسن علوی محمد جواد مطیع ها ناهید رفیعی امیررضا یوسفی مقدم سید علی نقیب ایوب پرندآور نوید پور مرادی علی ذوالقدر سید ابوالفضل مبارز علی شکاری حمید رحیمی انسیه سادات هاشمی محسن حافظی عبدالحسین میرزایی مهدی قاسمی رضا خورشید فرد وحیده افضلی سید محمد حسین حسینی محمد سجاد عادلی مهدی زارعی سید محمد جواد میرصفی یدالله شهریاری امید مهدی نژاد محمد صادق باقی زاده محمد خادم محمدرضا کاکائی سید حجت سیادت مهدی مردانی جواد محمود آبادی حسین شهرابی حامدرضا معاونیان احمد جواد نوآبادی محمد علی قاسمی خادم عرفان ابوالحسنی ظهیر مومنی سید صادق رمضانیان عاطفه سادات موسوی عاصی خراسانی علی محمدی حسین زارع سید مصطفی سیاح موسوی حمید محبی وحید نوری حسین اوتادی هادی ملک پور مهدی کبیری محمدرضا نادعلیان فرشید حقی رامین برومند (زائر) محمدرضا اسدی سجاد زارع مولایی سید امیر حسین فاضلی سید مصطفی حسینی راد محمد رستمی محسن همتی محمود تاری سید واصفی غلامرضا شکوهی کمیل باقری محمد حسین بناریان لیلا علیزاده مهدی حنیفه جواد کریم زاده سید صابره موسوی میرزا محمد تقی قمی (محیط) حاج ملا احمد بن محمد مهدی فاضل نراقی (صفایی) عباس همتی یغما جندقی حامد محمدی محمد جبرئیلی گروه قتیل العبرات فاطمه عارف نژاد
براساس مداح
حاج منصور ارضی حاج محمود کریمی حاج محمدرضا طاهری حاج سعید حدادیان حاج میثم مطیعی حاج مجید بنی فاطمه حاج حمید علیمی حاج حسین سیب سرخی حاج مهدی سلحشور حاج سید جواد ذاکر حاج جواد مقدم حاج عبدالرضا هلالی حاج سید مهدی میردامادی حاج مهدی رسولی حاج حسن خلج حاج مهدی لیثی حاج نریمان پناهی حاج سید رضا نریمانی حاج احمد واعظی حاج حسین طاهری حاج مهدی سماواتی حاج محمد حسین پویانفر حاج سید حمیدرضا برقعی نا مشخص حاج میثم مؤمنی نژاد حاج مهدی اکبری حاج قاسم صرافان حاج مهدی مختاری حاج محمدرضا محمدزاده حاج کاظم اکبری حاج ابالفضل بختیاری حاج محمدرضا آغاسی حاج حنیف طاهری حاج وحید نادری حاج حسین رضائیان حاج امیر عباسی حاج محمد بیابانی حاج سید علی رضوی حاج سید مهدی هوشی السادات نزارالقطری حاج اسلام میرزایی حاج حسین سازور حاج محسن عرب خالقی حاج صابر خراسانی سید رسول نریمانی محمد جعفری ارسلان کرمانشاهی جبار بذری حاج اکبر مولایی حاج امیر برومند حاج محمدرضا بذری حاج حیدر خمسه حاج حسن حسین خانی حاج حسین عباسی مقدم حاج غلامحسین علیزاده حاج حسین عینی فرد حاج مهدی رعنایی حاج مصطفی روحانی حاج روح الله بهمنی حاج امیر کرمانشاهی حاج میرزای محمدی حاج وحید گلستانی حاج سید امیر حسینی علی فانی حاج سید علی مومنی حاج امین مقدم حاج محمد کمیل حاج محمد حسین حدادیان حاج سعید پاشازاده حاج مقداد پیرحیاتی حاج محمد سهرابی حاج محمد فصولی کربلایی حاج فرهاد محمدی حاج ابوذر بیوکافی حاج سید محمد جوادی حاج سید محمد عاملی حاج وحید یوسفی حاج محمد یزدخواستی حاج مجتبی رمضانی کویتی پور حاج محسن صائمی حاج حسین رستمی مرحوم استاد محمدعلی کریم خانی حاج حسین باشی حاج مهدی وثیق حاج شیخ محمد ناصری سید علی حسینی حاج محمد امانی مرحوم محمدعلی چمنی حاج رضا قنبری حاج عبدالله شیران مرحوم استاد سلیم موذن زاده حاج علی اصغر ارغوان مرحوم حاج فیروز زیرک کار سید حسین قاضی سید مهدی حسینی استاد محسن فرهمند حاج احمد عثنی عشران حاج محمد احمدیان حاج صادق آهنگران حاج اکبر نوربهمنی سیدرضا میرجعفری سیدرضا تحویلدار ایمان کیوانی حاج محمدحسین عطائیان حاج حسن شالبافان حاج محمدصادق عبادی حاج علی عرب حاج علیرضا قزوه حاج آرش پیله وری حاج مهدی تقی خانی حاج یزدان ناصری حاج امیرحسن محمودی حاج حمید دادوندی حاج احمد نیکبختیان حاج امیرحسن سالاروند حاج هاشم سالار حسینی حاج ابراهیم رحیمی حاج محمد صمیمی حاج حمیدرضا قناعتیان حاج محسن عراقی حاج محسن طاهری حاج حسین ستوده حاج مهدی دقیقی حاج حسین رجبیه حاج رحیم ابراهیمی حاج حسین فخری حاج صادق حمزه حاج حسین هوشیار حاج حسین جعفری استاد رائفی پور حاج داوود احمدی نژاد مرحوم مرشد حسین پنجه پور حاج سید محمد حسینی حاج هادی گروسی حاج محمدرضا مختاریان حاج حسن کاشانی حاج وحید جلیلوند حاج حیدر منفرد حاج علی مهدوی نژاد حاج مرتضی امیری اسفندقه حاج حسین خلجی حاج وحید قاسمی حاج سید محمود علوی حاج سعید قانع حاج سید جعفر طباطبائی حاج حسین محمدی فام حاج هادی جان فدا حاج علی علیان حاج صادق کریمی حاج محسن توکلیان حاج محمد قربانخوانی حاج حسن رضا عبداللهی حاج مرشد میرزا مرحوم مرشد میرزا حاج مهدی اقدم نژاد شهید حسین معز غلامی حاج حسین رحمانی حاج علی اکبر سلحشور حاج محمد گرمابدری حاج محمد جواد احمدی حاج احمد اثنی عشران حاج جواد ابوالقاسمی حاج محمد مهدی اسماعیلی حاج محسن حسن زاده حاج اکبر بازوبند آیت الله سید محمدحسن طهرانی مجید رضانژاد محمدجواد توحیدی حاج یدالله محمدی مرحوم سید مهدی احمدی اصفهانی حاج محمود گرجی حاج رضا علی رضایی حاج جواد باقری حاج سید ابراهیم طاهریان حاج مسعود پیرایش حاج محمدرضا نوشه ور حاج حسن بیاتانی حاج علی اکبر زادفرج حاج علی جباری حاج علی کرمی حاج سعید خرازی حاج هادی ملک پور حاج حسن عطایی حاج محمد کریمی حاج محمد رستمی حاج جواد حیدری