نکته بر قول زنان نتوان گرفتن ای امیر

نکته بر قول زنان نتوان گرفتن ای امیر 
خاصه این زن کو غم دوران مکرر دیده است
 
می‌کشی زن را و می‌خوانی مسلمان خویش را 
این چنین ظلمی که در دوران ز کافر دیده است
 
بسته‌ای بازوی او همچون اسیر زنگبار 
زینبی کو خود عزیزی از پیامبر دیده است
 
زینب کز سایه مژگان نمی‌رفتی به خواب 
لشکری با چشم خود با تیر و خنجر دیده است
 
مگذر از انصاف برگو چیست حال مادری 
کو به چشم خود دو طفل خویش بی سر دیده است
 
با چنان بی‌حرمتی حرمت چسان داری طمع 
از زنی کو داغ مرگ شش برادر دیده است
 
بس بود این داغ و غم او را که از بیداد تو 
ز اکبر خود کشته از کین تا به اصغر دیده است
 
می‌کشد این درد او را کز جفایت تشنه کام 
پاره پاره نوجوانی همچو اکبر دیده است
 
جودیا در این عزا مرثیه گو بسیار و لیک 
چشم گردون چون تویی درد دهر کمتر دیده است
7
0
موضوعمجلس ابن زیاد امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی