خواهرا حالم چه می‌پرسی به غم یارم هنوز

خواهرا حالم چه می‌پرسی به غم یارم هنوز 
زیر تیغ شمر کافر من در آزارم هنوز 
 
سر به یک بارم نمی‌برند تا راحت شوم 
از خدنگ جان‌ستان در ناله زارم هنوز 
 
خود به زیر خنجر قاتل ولی بااین‌همه 
هست سوی نعش اکبر چشم خون بارم هنوز
 
پیکرم صدچاک اما بهر حلق اصغرم 
ناوک غم می‌خراشد جان افکارم هنوز 
 
می‌زنم خود دست‌وپا اندر میان خون و باز 
در فغان از داغ عباس علم‌دارم هنوز 
 
شش برادر پیش چشمم غرقه خون گشتند و من
بهر هر یک اندرین حالت عزا دارم هنوز 
 
آمد از سنگی که بر پیشانی‌ام حال قیام 
در سجود از بهر شکر حی دادارم هنوز 
 
زیر تیغ اندر لب شط فرات از تشنگی 
می‌رسد بر آسمان آه شرر بارم هنوز 
 
گرچه کارم شد تمام از نیزه جور سنان 
لیک ای خواهر به یاد حی دادارم هنوز 
 
باشد اندر وقت مردن در بغل عبداللهم 
جودیا ننموده گردون بی مدد کارم هنوز
43
0
موضوعوداع با اهل حرم امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت