کلثوم زد به سینه و با گریه زار زار

***کلثوم زد به سینه و با گریه زار زار
این گفت و ساخت موی خود از مویه تار تار
 
بردار ای صبا قدمی سوی مادرم
ساز آگهش درست ز حال برادرم
 
از مرگ کودکان یتیمش ز تشنگی
از قتل عون و قاسم و عباس و اکبرم
 
از منع آب و قطع رجا و آرزوی موت
از کام خشک و تاب دل و دیدهٔ ترم
 
از ذبح نوخطان به‌خون‌خفته خاک‌پوش
نز سلب نعل و چادر و ساماک و معجرم
 
پیران سال‌خورد و جوانان خوردسال
هفتاد و یک شهید به جان یار و یاورم
 
بی‌سر برادران و رفیقان و همرهان
در خاک و خون فتاده تناتن برابرم
 
نفی دو تن یتیم ز اولاد مجتبی
فوت دو طفل تفته‌درون زین برادرم
 
باری ز سر بگیر و به پایان بر این مقال
هرچه این سفر ز اهل جفا رفته بر سرم
 
برگرد و با مکین نجف باب من بگوی
شیر خدا امیر نبی میر صفدرم
 
چندین تغافل از چه که در عرض هفت روز
ننهادی از ره پدری پای بر سرم
 
یا خود نگفتی از همه آشوب کربلا
آیا چه رفت برسر کلثوم دخترم
 
قهر تو بهر چیست که با قرب راه نیز
یک ره قدم نمی‌نهی از مهر در برم
 
بگذر به نینوا نظری بی‌نوا ببین
در پنجهٔ شکنجهٔ این قوم کافرم
 
من ز اهل اعتنا و ترحم نیَم ولی
یک ذره التفات بفرما به خواهرم
 
***رخ ژاله‌بار ز اشک و دل از داغ لاله‌زار
افغان کشید باز که آه ای قتیل زار
 
غلطان به خون و خاک تو را پاره‌تن دریغ
عریان ستاده بر سر نعش تو من دریغ
 
مقطوع از برادر و خواهر غریب من
ممنوع از اعانت فرزند و زن دریغ
 
بالقطع از کشاکش غم کردمی قبا
خصم ار گذاشتی به تنم پیرهن دریغ
 
بعد از تو زنده‌ایم و ندارم به‌هیچ‌وجه
عذری از این گناه به وجهی حسن دریغ
 
دست ار دهد سر افکنمت در قدم چو خاک
حاشا که بر تو آیدم از جان و تن دریغ
 
ببر دمان غریق دم از روبه دمن
شیر خدای حیدر اژدرفکن دریغ
 
جم را ز جور جن دغا جایگه به خاک
دارای تخت و تاج و نگین اهرمن دریغ
 
جز نقص و نفی نسل نبی نیست در نظر
جایی که جانشین صمد شد وثن دریغ
 
ماند از غم بنین و بناتت نهان و فاش
جاوید روز و شب همه بر مرد و زن دریغ
 
پیش از شهادت تو چرا منشی قضا
کرد این‌قدر مسامحه در مرگ من دریغ
 
نخلت نگون و نسترنت غرق خون و باز
سرسبز و تازه سرو سمن در چمن دریغ
 
هر جانبم غمت به میانم گرفته تنگ
نتوان کناره کردنم از خویشتن دریغ
 
از خوی خصم خیره و از خون زخم‌ها
ما رخ آلاله رنگ و تو گلگون بدن دریغ
 
نسپردمت به خاک و گرفتم طریق شام
انداختم میان رهت بی‌کفن دریغ
 
***از بانگ وا اخاه به گردون نوا فکند
آتش به جان ناحیهٔ نینوا فکند
12
0
موضوععصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزعاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرصفایی جندقی
قالبترکیب بند
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت