چوفرخ گهر جعفر بن عقیل

چوفرخ گهر جعفر بن عقیل
بدید آن که پور برادر قتیل
 
زخشم آمدش دل چو دریابه جوش
زداغ برادر پسر زد خروش
 
به فرمان شه سوی پیگار تاخت
همه رزمگه پر تن کشته ساخت
 
سوار و پیاده بسی کرد پست
سپس خود هم ازاین جهان رخت بست
 
برادر یکی عبدالرحمن به نام
بد اورا که بر چرخ گردی لگام
 
پس از وی به خونخواهی آمد برون
همی تیغ و بازو نمود آزمون
 
از آن ناکسان چون گروهی بکشت
خود افتاد از پا ز زخم درشت
 
دوکوشنده شیر از کنام یلی
یکی بود موسی و دیگر علی
 
که بدشان عقیل سرافراز باب
نمودند در جنگ جستن شتاب
 
چو کردند رنگین به خون تیغ و چنگ
به گیتی نکردند لختی درنگ
 
شتابان برفتند سوی بهشت
زبیداد آن لشگر بدسرشت
 
زآن پس دو نوباوه حیدر نژاد
که شان باب عبدالله پاک راد
 
یکی عون و دیگر محمد به نام
نهادند مردانه در رزم گام
 
بدادند چون داد نام آوری
نمودند چون خال را یاوری
 
ازین دامگاه فنا تاختند
به خلد اندر آن جایگه ساختند

 

93
0
موضوعدیگر اصحاب اصحاب امام حسین (علیه السلام)
گریزدو طفلان حضرت زینب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمیرزا احمد الهامی کرمانشاهی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادیمدح و مرثیه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت