- صفحه اصلی
- بگویم کنون داستان بریر
بگویم کنون داستان بریر
لینک
https://ayohalmazloom.com/p-253416
بگویم کنون داستان بریر
که بد پور فرخ نژاد خضیر
علی را همی جنگ ها در رکاب
ابا دشمنان کرده آن کامیاب
براو گرچه بگذشته بسیار سال
نبود از جوانان کس اورا همال
ستایش چه گویم کسی را که اوی
شد ازخون خود بهر دین سرخ روی
ز دامان آن مهتر پارسای
بود دست مدحتگری نارسای
پس از رزم عبدالله بن عمیر
چنین گفت با شه بریر خضیر
که ای رانده جد تو برعرش رخش
مرانیز دستوری رزم بخش
به ناچار آن داور دین پناه
فرستاد او را به آوردگاه
بیامد به میدان سرافراز مرد
رجز خواند و بردشمنان حمله کرد
سه ده مرد از لشکر دیو زاد
بکشت وبیامد به میدان ستاد
یکی مرد بد گوهر ازباب ومام
که او بد یزید بن معقل به نام
به همرزمی پیر کافور موی
چو دیو دژم از سپه کرد روی
چو آمد بدو گفت کاندر جهان
برآنم که هستی تو از گمرهان
بدو پیر چون رعد بر زد خروش
که ای سست بنیاد نا پاک هوش
بیا تا بهم هردو پیمان کنیم
پس آنگاه رو سوی یزدان کنیم
بخواهیم از کردگار جهان
که هر یک زما باشد از گمرهان
دراین دشت پیکار بی جان شود
به دوزخ بردیو مهمان شود
برآشفت از آن گفته ناپاک مرد
ابا تیغ برنامجو حمله کرد
بزد تیغ برترک پاکیزه خوی
نشد کارگر تیغ بر ترک اوی
دلاور چو این دید بازو فراخت
به یک زخم تیغش به دونیم ساخت
پس آنگاه از پهنه ی رزمگاه
بریر سرافراز شد سوی شاه
بدان رزم مردانه کو کرده بود
فراوان خداوند دینش ستود
بدو گفت کای پیر فرخ سرشت
ز دادار بادت نوید بهشت
برو سوی میدان که پروردگار
کنادت به روز جزا رستگار
بریر این چو از داور دین شنید
به میدان شد و تیغ کین برکشید
فراوان سرافکند وتن کرد پست
به شمشیر مغز دلیران بخست
به ناگه بحیر ابن اوس از کمین
بدان شیر دل تاخت با تیغ کین
بزد تیغ وافتاد از زین سوار
بغلتید بر خاک وبرگشت کار
سرآمد بدان مرد حق نیز روز
برفت از جهان پیر گیتی فروز
روانش چو زین دامگه رسته شد
به پیغمبر پاک (صل الله علیه و آله) پیوسته شد
چو آگه شد از مرگ او شهریار
برآن کشته ی خویش بگریست زار
سپس گفت آن داور اهل خیر
چه شایسته مردی بدی ای بریر
بی اندازه بادا به دیگر سرای
ترا برتن و جان درود از خدای
75
0
موضوعدیگر اصحاب اصحاب امام حسین (علیه السلام)
گریز
شاعرمیرزا احمد الهامی کرمانشاهی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادیرجز خوانی,نامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت
چون به صف کرب و بلا بخت وهب یار شد
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
بد سیاهی در سپاه کربلا
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
آنان که مست باده قالوا بلی شدند
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
همی بود چنان زمانی دراز
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | اصحاب امام حسین (علیه السلام)
نبشتند زینگونه برخی دگر
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
سپهدار عباس پیروز روز
موضوعحضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) | اصحاب امام حسین (علیه السلام)
از آن پس به امر شه هر دوکون
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
به چرخ ولایت همه ماه نو
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
پس از رزم داماد خونین کفن
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
چوفرخ گهر جعفر بن عقیل
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
به مینو چو عبدالله پاک تاخت
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
چوشد غارب ترک سوی بهشت
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
پس از آن نوبت به غارب رسید
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
چو آن خواجه و بنده ی پاکدین
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
پس از رزم حجاج مسروق راد
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
سپس مرد جعفی سوید شجاع
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
کنون بایدم داستان یاد کرد
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
زهیرابن قین آن سوار نبرد
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
چو شمر این چنین دید کان صفدران
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
پس آنگه یکی مازنی مرد راد
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
ببست ازپی جنگ با کوفیان
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
یکی کودک ازمسلم پاکخوی
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
فراز آمد این گه ز گفتار من
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
وهب کشته شد چون به میدان کین
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)
چو کار بریر اندر آمد به بن
موضوعاصحاب امام حسین (علیه السلام)