غروب بود و تنی چاک چاک در صحرا

غروب بود و تنی چاک چاک در صحرا
غروب بود و تنی روی خاک در صحرا
غروب بود و روان خونِ پاک در صحرا
غروب بود و شبی ترسناک در صحرا
 
غروب بود و زمان هجوم و غارت بود
غروب بود و شب اول اسارت بود 
 
بیا به روضه‌ی قبل از غروب برگردیم
که زیر سُم نشده لاله کوب، برگردیم
نبود روی تنش سنگ و  چوب، برگردیم
نداشت زخم و تنش بود خوب برگردیم
 
نوشته‌اند مقاتل، دروغ باشد کاش
بُرید خنجر قاتل، دروغ باشد کاش
 
گمان کنیم که او هم زره به تن دارد
گمان کنیم که یک کهنه پیرهن دارد
که جای سالم و بی زخم در بدن دارد
گمان کنیم که این کشته هم کفن دارد 
 
گمان کنیم که هرقدر غصه و غم هست
کنار زینب کبری هنوز مَحرم هست
 
چقدر روضه‌ی جانکاه کربلا دارد
چقدر داغ جگرسوز نینوا دارد
رسیده دشمن و چشمش مگر حیا دارد
برای روضه‌ی زینب بمیر، جا دارد
 
غروب بود و مقاتل که روضه خوان بودند
محارم حرمش بین ناکسان بودند
 
امام، ظهر به نی بود و آیه بر لب داشت
امام عصر دهم بین خیمه‌ها تب داشت
اگرچه دختر حیدر غمی معذّب داشت
هوای معجر خود را همیشه زینب داشت
 
تمام دخترکان را سوار محمل کرد
برای رفتن خود گریه کرد و دل دل کرد
 
نداشت محرمی و مثل شمع سوسو زد
به نیزه‌ی سر عباس خواهری رو زد
گمان کنیم که چون دست را به پهلو زد
برای خواهر ارباب، ناقه زانو زد
 
گذشت کرببلا، روضه‌ها نگشته تمام
هنوز مانده مصیبت، امان، امان از شام
19
0
موضوععصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمحسن ناصحی
قالبمربع ترکیب
سبک پیشنهادیواحد
زبانفارسی

حاج سید رضا نریمانی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت