بود به عرش چرا ناله و فغان امشب

بود به عرش چرا ناله و فغان امشب 
مگر که زینت او شد به خون طپان امشب
 
فتاده نعش حسین بی کفن به روی زمین 
که تیره گشته رخ ماه آسمان امشب
 
جهان و آنچه در او صورتی است خود بی جان 
مگر که جان ز بدن رفته از جهان امشب
 
صبا به شیر خدا گو بیا رسن بردار 
شها ز گردن سجاد ناتوان امشب
 
بیا تو ای شه خیبرگشا به کرب و بلا 
گشا ز بازوی زینب دو ریسمان امشب
 
فغان و ناله لیلا رسد به عرش مگر 
به خون طپیده علی اکبر جوان امشب
 
ز تیر حرمله و حلق نازک اصغر 
رباب راست قد از بار غم کمان امشب
 
سکینه ناله کنان در کنار نعش پدر 
بود چو بلبل گم کرده آشیان امشب
 
به جای قاری قرآن در آن زمین بلا 
به پیش نعش حسین ماند ساربان امشب
 
سر حسین مگر امشب به مطبخ خولی است 
که هست فاطمه آنجا به صد فغان امشب
 
خموش جودی از این شرح غم که جای سرشک 
فتاده مردمک دیده از جهان امشب
9
0
موضوععصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت