برای رفتن شام و وداع شاه شهیدان

برای رفتن شام و وداع شاه شهیدان
ز جمله اسرا نوبت سکینه رسید
 
ز پشت ناقه عریان فتاد روی زمین
نهاد لب به گلوی بریده شه دین
 
به گریه گفت که ای جان فدای پیکر تو
که کرده است جدا! ای پدر ز تن سر تو
 
امان نمی‌دهدم که نهم بر جراحت بدنت
نه معجری که ز سر گیرم و کنم کفنت
 
گشای چشم و نظر کن چگونه از سیلی
شده است صورت طفل یتیم تو نیلی
 
خوشا به حال علی‌اکبر و علی‌اصغر
که در جوار تو افتاده پیکر بی‌سر
 
بود سر سفر ای جان من به قربانت
دمی یتیم نوازی کن از یتیمانت
 
به شام اگر نمی‌آیی تو ای امام زمن
نما سفارش ما را به شمر ذی‌الجوشن
 
ایا غریب صف نینوا خداحافظ
قتیل خنجر شمر دغا خداحافظ
 
بس است (صامت) از اینجا سخن مگوی دگر
بگو دمی سخن از حال کودکان دگر
106
0
موضوععصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان | خروج از کربلا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرمیرزا محمد باقر صامت بروجردی
قالبغزل
سبک پیشنهادیمناجات,روضه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت