چاره نماند ای همسفر من

چاره نماند ای   همسفر من
بسته به زنجیر   بال و پر من
خدا نگهدار    ای جسم بی سر
خدا نگهدار    برادر من
وای از گردش ایام
می روم به شهر شام
زینب ماند و نامحرم
زینب مانده و ایتام
واویلا   بسوز ای دل
آن باغ من کو آن یاس من کو
آن پاسبان احساس من کو
یک سو بود شمر  یک سو سنان است
اکبر کجا رفت  عباس من کو
شد وقت سواری ام
غرق آه و زاری ام
ای یاران کجا رفتید
برخیزید به یاری ام
واویلا   بسوز ای دل

96
0
موضوعخروج از کربلا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمیثم مومنی نژاد
قالبنا مشخص
سبک پیشنهادیواحد,زمزمه,نوحه
زبانفارسی

حاج میثم مؤمنی نژاد
حاج میثم مؤمنی نژاد