- صفحه اصلی
- کرد رحلت سوی جنت چو رسول قرشی
کرد رحلت سوی جنت چو رسول قرشی
لینک
https://ayohalmazloom.com/p-346371
کرد رحلت سوی جنت چو رسول قرشی
تنگ شد وسعت یثرب به بلال حبشی
کافری را بسر مسند دین والی دید
ز نبی مسجد و محراب نبی خالی دید
طاقتش طاق شد از گردش دور ایام
کرد هجرت ز مدینه به سوی کشور شام
بود در شام شبی خفته دل از غصه کباب
گفت با وی نبی امی مکی در خواب
کای وفاپیشه بدینسان ز چه مهجور شدی
که جفا کرده که از مرقد من دور شدی
کرد از شام به فرمان رسول مختار
باز رو سوی مدینه دل بیصبر و قرار
گفت روزی به علی فاطمه با درد و ملال
که فتاده بسر من هوس صوت بلال
غم هجران نبی ساخته پرخون جگرم
خواهم از او شنوم نام نکوی پدرم
ز علی کرد بلال از پی تسکین بتول
آخر از کثرت اصرار به ناچار قبول
شد چه آواز بلال از پی تکبیر بلند
بانک تکبیر دل فاطمه از جای بکند
صوت تهلیل چو برداشت به توحید اله
روز شد در نظر فاطمه چون شام سیاه
بعد توحید خدا چون پی تکمیل اذان
برد با گریه بلال اسم محمد به زبان
یاد ایام پدر کرد و برآورد خروش
رفت طاقت ز دل فاطمه وشد مدهوش
گشت دامان وی از خون جگر مالامال
از اذان گفتن خود شد ز محن لال بلال
ای دریغا که مرا شد جگر از غصه کباب
یادم آمد ز سکینه بره شام خراب
که بد آن غمزه را هر قدمی مد نظر
بسر نیزه خولی سر پر خون پدر
فرصت گریه نمیداد بر آن طفل صغیر
سیلی شمر ستم پیشه مردود شریر
بلکه میبرد اگر نام حسین را به زبان
آمدی بر سر او از همه سو کعب سنان
زد شرر بر جگر او یکی از بیادبی
خارجی گفت به اولاد رسول عربی
گشت در شام چو آرامگه آل رسول
در گذرگاه یهودان بنمودند نزول
یکی از لشگر بیدین یزید مردود
اینچنین کرد ندا سوی زن و مرد یهود
کاین اسیران که چون شیرند به قید زنجیر
همه هستند ز نسل علی خیبر گیر
آنکه بنمودند زن و مرد شما را به جهان
قتل و غارت همگی را به طریق عدوان
ز پی کینه دیرینه این بد عملی
حالیا وقت تلافی شده از آل علی
جمع گشتند یهودان سیهدل به تمام
پی آزار حریم نبوی از سر بام
آن یکی سنگ زد آن سوختگان را بر سر
دیگری خاک بیفشاند و دگر خاکستر
آن یکی آتش بیداد نبی برمیزد
بسر عترت مظلوم پیمبر میزد
داد از آن لحظه که با روی بسان خورشید
کرد جا زینب دلخون شده در بزم یزید
هر طرف کرد نظر حوصله شد بر او تنک
ز تماشایی انبوه نصارای فرنک
برد بیطاقتی وی ز کفش صبر و عنان
به میان اسراء کرد رخ از شرم نهان
آن زمان دل ببر دختر زهرا بطپید
که آشنا شد به لب لعل حسین چوب یزید
شد سراسیمه و مانند سپند از جاجست
باز از خوف نظرکردن حضار نشست
(صامتا) حشر از اشعار تو کرده است قیام
بهتر آنست که یک بار کنی ختم کلام
101
0
موضوععصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان | مجلس ابن زیاد امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرمیرزا محمد باقر صامت بروجردی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت
خاک غم بر سر گلزار جهان باد امشب
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
کنون بشنو از من که پور زیاد
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزحضرت زینب (سلام الله علیها)
به ناگاه چشم غمین دخت شاه
موضوعحضرت علی اصغر (علیه السلام) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
یکی گفتی ای سرو بستان من
موضوعحضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
در این بود بانو که آمد ز راه
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
دویم روز سوگ خداوند دین
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زینب (سلام الله علیها)
از این پس بگویم که دردشت کین
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زینب (سلام الله علیها)
عمر چون ز خرگاه شه گشت دور
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
یکی داستان دیده ام جانگزا
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
چنین گفت آن بانوی نو عروس
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
بگویم کنون کان بد اختر سپاه
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
حتی ملائکه ز غمت خون جگر شدند
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
هجوم ناگهان و وای زینب
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زینب (سلام الله علیها)
چکیده قطره ی خونی ز چشم سلسله ای
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زهرا (سلام الله علیها)
آب میخواهد چه کار؟ آب آورش را پس دهید
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزحضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) | حضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها) | حضرت رباب
هر تشنه به جای آب سیلی می خورد
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
برای اینکه ز تن جامه ی تورا نبرند
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
به خاطر می سپرد آن لحظه دیدار رویت را
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
در وسعت شب سپیده ای آه کشید
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
برای گریه دلم یک اشاره میخواهد
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
در آن عصر که غارت بازور شد
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
هجوم موج بلا را به چشم خود دیدم
موضوعامام باقر (علیه السلام) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
راوی نوشته است غروبی غریب بود
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام سجاد (علیه السلام)
گریزامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
نگات کردم صورتمو به سمت قتلگات کردم
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
خواهر تو اسیر شد به دست عدو
موضوعامام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزحضرت زینب (سلام الله علیها) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان