به خاطر می سپرد آن لحظه دیدار رویت را

به خاطر می سپرد آن لحظه دیدار رویت را
برای آخرین بار آمد و بویید رویت را
 
گلی پامال زیر سم اسبان یافت خاک آلود
و در خاشاک و خون و خس به هم پیچیده مویت را
 
نگاهی دوخت بر چشم و لب و دندان خونینت
جلوتر آمد و بوسید رگهای گلویت را
 
لبت تشنه ... ولی جانت لبالب دید از دریا
و سرگرم شنیدن بود با نی گفتگویت را
 
شب شام غریبان رفته رفته دشت را پر کرد
دوباره خم شد و بوسید رگهای گلویت را
85
0
موضوعمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا | عصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمریم سقلاطونی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت