از تماس تازیانه هر تنی آزرده بود

از تماس تازیانه هر تنی آزرده بود
صحنه را عباس اگر می‌دید، بی‌شک مُرده بود
 
تا غروب روز عاشورا خدا خود شاهد است
عمۀ سادات را کوچک کسی نشمرده بود
 
از همان ساعت که سقا رفت سوی علقمه
حال زینب مثل زن‌های برادر‌مرده بود
 
خواست در آغوش خود گیرد حسینش را، نشد
بس که تیر و نیزه بر نعش برادر خورده بود
 
فکر می‌کردند نفرین کرده، در حالی که او
دست‌هایش را برای شکر بالا برده بود
107
0
موضوعمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزعصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | تاسوعا (شهادت) حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) | قتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرکاظم بهمنی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت