خبری نیست از تو و کفنت

خبری نیست از تو و کفنت
یوسف من کجاست پیرُهنت
 
یادگاری ز جنگ حک شده است
مُهری از سمِّ اسب روی تنت
 
تا خود حشر بر سنان لعنت
که فرو کرده نیزه در دهنت
 
پیرمردان ناتوان حتّی
با عصا می زدند بر بدنت
 
همه را سیاه می دیدی
به فدای نفس نفس زدنت
 
استخوان های سینه ی تو شکست
شمر وقتی که روی سینه نشست
 
آینه بودی و ترک خوردی
از همه بی هوا کتک خوردی
 
قتلگاهت نگو که غوغا بود
سر پیراهن تو دعوا بود
 
کاش مادر نبود در گودال
از بد روزگار امّا بود
110
0
موضوعمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا | قتلگاه | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | حضرت زینب (سلام الله علیها)
گریزمصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمهدی پورپاک
قالبغزل,مثنوی
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی

حاج میثم مطیعی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت