غریب گیر آوردنت یه لحظه کن بمن نگاه

غریب گیر آوردنت
یه لحظه کن بمن نگاه
ببین شدم چه بی پناه
منو زدند تو قتلگاه
همون هایی که زدنت
غریب گیر آوردنت
قرآن من جدا جدا
افتاده زیر دست و پا
خودم دیدم یه بی حیا
نشسته روی بدنت
غریب گیر آوردنت
عمامه ی سرت چی شد؟
عبای پیکرت چی شد ؟
لباس در برت چی شد؟
شد خاک صحرا کفنت
غریب گیر آوردنت
سوارها که آمدند
خبر ز درد بی حد اند
نعل به نعل میزدند
زخم به زخمای تنت
غریب گیر آوردنت

108
0
موضوعقتلگاه | عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرمیثم مومنی نژاد
قالبنا مشخص
سبک پیشنهادیشور,غریب گیر آوردنت
زبانفارسی

حاج میثم مؤمنی نژاد
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت