ای وای سرور سینه‌ام کو

ای وای سرور سینه‌ام کو 
ای همسفران سکینه‌ام کو
 
کو نور دو دیده تر من 
کو دخترک برادر من
 
با قافله او اگر روان بود 
هر دم چو درآی کاروان بود
 
ای جان برادرم کجایی 
همشیره اکبرم کجایی
 
در بادیه تشنه جان سپردی 
یا زیر سم ستور مردی
 
از پشت شتر کجا فتادی 
جانا به کجا ز پا فتادی
 
این نیمه شب کجا کنم روی 
ای گل به کجا کنم تو را بوی
 
چون چاره کار ناید از من 
ناچار روم به نزد دشمن
 
پس زینب مبتلای غمگین 
رو کرد به ابن سعد بی‌دین
 
کای زاده سعد بی سعادت 
ای آنکه تو را جفاست عادت
 
طفلی ز حسین شاه عطشان 
افتاده ز ناقه در بیابان
 
بنگر تو بسوز سینه من 
بر من نگر و سکینه من
 
زین آتش غم دلم فسرده 
کو را پدرش به من سپرده
 
پس زاده سعد زشت آیین 
رو کرد به سوی زجر بی‌دین
 
که زجر برو به زجر بسیار 
این طفل حزین به نزد من آر
 
پس زجر ستمگر جفاجو 
شد تلخ و ترش نمود ابرو
 
برگشت به سوی او روان شد 
از قهر به هر طرف دوان شد
 
ناگاه بدید در بیابان 
آن در یتیم را در افغان
 
بگرفت دو دست نازنینش 
زد سیلی چند بر جبینش
 
آن کودک ناتوان به صد آه 
ناچار نهاد روی در راه
 
می‌رفت به روی خار و خاره 
آن طفل پیاده او سواره
 
جودی بگذر ز شرح این غم 
کافتاد شرر به جان عالم
9
0
موضوععصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت