اشک بگذشته مرا بی‌ سبب از سر امشب

اشک بگذشته مرا بی‌ سبب از سر امشب 
اوفتاده به دلم آتش دیگر امشب
 
خون دل متصل آید ز دو دیده بیرون 
کز حسین گشته جدا زینب اطهر امشب
 
شصت و شش همه اندر غل و اندر زنجیر
غرقه در خون شده هفتاد دو پیکر امشب
 
همچو مجنون شده سرگشته به صحرا لیلا 
گویا گشته جدا از علی اکبر امشب
 
ای صبا گوی به عباس که شد زینب اسیر 
خوب داری خبر از حالت خواهر امشب
 
ای دریغا که ندادند امان زینب را 
تا کند گریه سر نعشه برادر امشب
 
کاش گویند به زینب که مخور غم باشد 
میهمان‌دار حسین خولی کافر امشب
 
اندر آن دشت بلا جای سکینه خالی 
تا کشد تیر ز حلق علی اصغر امشب
 
جودی یا خاک به سر کن که در آن دشت بلا 
ساربان ماند و حسین با تن بی سر امشب
7
0
موضوععصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها)
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت