چو از شهر یثرب شه تاجدار

چو از شهر یثرب شه تاجدار
برون آمد و ناشده رهسپار
 
ز فرخ سروشان چرخ برین
گروهی چمیدند سوی زمین
 
به دست ایزدی دشنه ها استوار
به پرنده اسبان مینو سوار
 
درفش خدایی برافراشته
به فرمان شه دیده بگماشته
 
رسیدند چون نزد شاه حجاز
به پوزش ببردند لختی نماز
 
بگفتند کای یافته برسپهر
زسم سمندت به سر تاج مهر
 
پی یاری ات زآسمان آمدیم
به فرخنده موکب چمان آمدیم
 
نبی را به پیکار چندی درا
پرستار بودیم و یاری گرا
 
کنون گر پذیری تو را یاوریم
همه زانچه فرمان دهی نگذریم
 
به پاسخ به ایشان بفرمود شاه
که ما را بود کربلا وعده گاه
 
شما از زمین سوی گردون روید
همه بر به جای خود اندر شوید
 
به سربر مرا سایه ی زینهار
بس از بخشش پاک پروردگار
 
سروشان به فرمان آن تاجور
به گردون پریدند بار دگر
 
چو آنان برفتند ازگرد شاه
گروهی بیامد زجنی سپاه
 
به دست اندرون جمله راتیغ تیز
مراینان چون آنان بگفتند نیز
 
که ما جنیان دوستدار توایم
به هر کارخدمتگزار توایم
 
بدین گونه فرمود فرخنده شاه
بدان نامداران جنی سپاه
 
که یاری نخواهم من از هیچ کس
مرایار جان آفرین است و بس
 
به فرمان من جمله تن دردهید
ازیدر سوی جان خود رخ نهید
 
دهم روز ماه محرم که من
کنم رزم با دشمن خویشتن
 
گرایید یکسر به دشت بلا
به نزد من آیید درکربلا
 
شنیدند چون جنیان این سخن
برفتند زی بنگه خویشتن
 
چو جنی سپه گشت زانجا روان
بپیمود زی مکه ره کاروان

 

131
0
موضوعخروج از مدینه به سوی مکه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرمیرزا احمد الهامی کرمانشاهی
قالبمثنوی
سبک پیشنهادیمدح و مرثیه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت