پی وداع چو بر روضه‌ی پیمبر شد

پی وداع چو بر روضه‌ی پیمبر شد
رخش ز خون دل و اشک دیده احمر شد
 
به چهره ریخت در اشک آن‌چنان که به چرخ
ز حالتش رخ خورشید پر ز اختر شد
 
به گریه گفت که ای جد تاج‌دار ببین
چه جورها به من از قوم کینه پرور شد
 
منم حسین که در حق من ز حضرت تو 
هزار لطف به هر ساعتی مکرر شد 
 
منم حسین که از بهر خدمتم جبریل
به عهد مهد مقرر ز حی داور شد 
 
کنون ببین که بهر جانبی به حکم یزید
بلند از پی قتلم هزار خنجر شد
 
از این دیار دگر چاره نیست غیر سفر
که بهر ما ز ازل ازقضا مقدر شد
 
چو گفت درد و غم خویش را به جد کبار
به سوی تربت زهرا به دیده تر شد
 
ز بانگ ناله و آه و فغان اهل حرم
عیان به خلق جهان شور روز محشر شد
 
قیام کرد قیامت دمی که زینب زار
پی وداع برابر به قبر مادر شد
 
بیان ز حالت زینب چسان کنی جودی
که خون جگر ز غم مرگ شش برادر شد
14
0
موضوعخروج از مدینه به سوی مکه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرعبدالجواد جودی خراسانی
قالبغزل
سبک پیشنهادینوحه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت