هنوز غصه به هر تار و پود داری تو

هنوز غصه به هر تار و پود داری تو
هنوز زخم در عمق وجود داری تو
هنوز شکوه ز امواج رود داری تو
چقدر خاطره های کبود داری تو
 
دلت امام غریبم چقدر غم دارد
ببخش مرثیه هایم هنوز کم دارد
 
بهار آل علی، فتنه خزان دیدی
شکست بال و پرت ، زخم بی امان دیدی
به دست حرمله سرنیزه و کمان دیدی
به روی نیزه سر هیفده جوان دیدی
 
غروب روز دهم کودکیت در هم ریخت
خدا به جام دلت ، روضه محرم ریخت
 
چه میشد آتش در راه را نمی دیدی
به کودکی غم جانکاه را نمی دیدی
به روی نیزه سر ماه را نمی دیدی
….و دست و پا زدن شاه را نمی دیدی
 
حساب کودکی ات را نکرد بی وجدان
نشست پیش تو بر روی سینه قرآن
 
چقدر زخم زبان ها شنیدن اش سخت است
چقدر بچه کوچک دویدنش سخت است
چقدر روی مغیلان کشیدنش سخت است
چقدر حنجر تشنه بریدنش سخت است
 
چقدر داخل گودال تیغ و تیر آورد
شهید بی کفن ات را غریب گیر آورد
 
تو دیده ای که به جد تو بی هوا می زد
میان هلهله ها شمر بی حیا می زد
تو دیده ای که شهید تو دست و پا می زد
تو دیده ای که یکی داشت با عصا می زد
 
ز عمر سیر شدی در چهار سالگی ات
خلاصه پیر شدی در چهار سالگی ات
60
0
موضوعشهادت امام باقر (علیه السلام)
گریزعاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | عصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | قتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمهدی صفی یاری
قالبمربع ترکیب
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت