- صفحه اصلی
- ماه رجب افروخت رخ این الرجبیون
ماه رجب افروخت رخ این الرجبیون
ماه رجب افروخت رخ این الرجبیون
نک بخت خدا داده و نک طالع میمون
ای ساقی گلچهره بیاور می گلگون
گر لشگر دی بسته ره گلشن و هامون
در خانقه اسباب طرب ساز مهیا
افروخته آتش به جهان دی ز دم سرد
گلکشت پر از برف بود در عوض ورد
شرحی نتوان داد که سرما چه بما کرد
یا رب که رسد عید و رهد دل ز غم و درد
یعنی رود این زحمت سرما ز سر ما
ای روی تو بشکسته ز خور گرمی بازار
افسرده دل از سردی دی آتش می آر
گر نرگس شهلا نبود نیست بدان کار
ما را بنظر نرگس چشم تو بس ای یار
کاموخته شهلایی از آن نرگس شهلا
بی لاله و گل باغ گر از باد خزانست
غم نیست که روی توبه از باغ جنانست
گر سرو لب جوی نباشد چه زیانست
چون چشم من و قامت تو سرو روانست
بر چشم من ای سرو روان خیز و بنه پا
ای پال دل اندر خم زلفت به سلاسل
در صیف و شتا دل به گل روی تو مایل
گیرم که بهار آید و گل سر زند از گل
با بودن گیسو و عذار تو کجا دل
بر سنبل بویا نهم و لاله حمرا
باری مه من گرچه بود فصل زمستان
از مقدم این ماه جهان گشته گلستان
حیفست رود بی زدن باده ز دست آن
ماهیست که در آن چو دل باده پرستان
در خانه حق خانه خدا گشت هویدا
در کعبه مه روی علی جلوه گر آمد
اسرار الهی همه از پرده در آمد
بر عرش از این رتبه زمین مفتخر آمد
حق گشت پدیدار چو او در نظر آمد
وین هست محقق به بر مردم دانا
آن آمر کل بود در این ماه ظهورش
کاستاده قضا در پی خدمت به حضورش
می خواند کلیم از پی دیدار به طورش
آن ماه در این ماه درخشید که نورش
بر خاک دهد مرتبه علم الاسماء
در پرده بر افراد رسل کرد حمایت
تا آنکه رسید امر نبوت به نهایت
آنگاه خود افروخت رخ از بهر هدایت
او بود به تحقیق وز حق داشت ولایت
آن وقت که نامی نه بد از آدم و حوا
آن شاه که ترویج از او یافته آئین
بی تیغ کجش راست نگشتی علم دین
از وی نه عجب بعد نبی آن همه تمکین
او را چه زیان ورزد اگر خصم بدو کین
کو مشت به سندان زند و خشت بدریا
خرم دل آنان که به امید وصالش
عمری گذرانند سراسر به خیالش
تا دیده گشایند به خورشید جمالش
پیداست به هرجا رخ خورشید مثالش
گر آینه ی دل شود از زنگ مصفا
ای آینه ی واجب و ای داور امکان
ای قائد جن و ملک ای معنی انسان
وصف تو کجا حد صغیر است که یزدان
اوصاف وجود تو بیان کرده به قرآن
وصاف بلی بر تو سزد خالق یکتا
آنسان که ز توصیف تو من عاجزم ای شاه
هم نیست به توصیف سلیل تو مرا راه
آن فانی فی الله و همان باقی بالله
صابر علی آنشه که ز همت زده خرگاه
صد مرتبه بالاتر از این گنبد خضرا
حالی بود او پیشرو قافله فقر
بی رهبریش طی نشود مرحله فقر
دل از دل او می شنود مسئله فقر
یا رب به علی سرور و سر سلسله فقر
بر جلوه و بر عمر وی از لطف بیفزا