احرام بسته ای به تماشا رسیده ای

احرام بسته ای به تماشا رسیده ای 
از یار آنچه را که شنیدیم دیده ای 
 
سعی تو و صفای تو را دیده ایم ما
آنجا که بین کوه و کمر ها دویده ای
 
افتاده ای و پا شده ای بارهای بار 
از معبری به معبر دیگر خزیده ای 
 
با هر طواف در دل بی تاب شعله ها
لبیک گو حماسه ی فتح آفریده ای 
 
حاجی ما تویی که به کوی منای عشق
در پای دوست هستی خود سر بریده ای
 
افتاده است فاصله ها در میان ما 
لب تشنه مانده ایم و به دریا رسیده ای
 
ما  دام روی دام تنیدیم گرد خود 
تو دام تن گسسته ای و پرکشیده ای 
 
دست تو می رسد به بلندای آسمان 
خرمای بر نخیل خدا را تو چیده ای 
 
باشد قبول هیچ نمی پرسم و مگو
آن رازها که از لب لعلش شنیده ای 
17
0
موضوعحاج قاسم سلیمانی انقلاب اسلامی
گریز
شاعرنا مشخص
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت