آتش داغی به جان مؤمنین افتاده است

آتش داغی به جان مؤمنین افتاده است
گوییا از اسب، کوهی بر زمین افتاده است
 
شانه‌های مرتضی لرزید از این داغ سترگ
مالک اشتر مگر از روی زین افتاده است
 
عطر جنت در فضا پیچیده از هر سو مگر
کاروان مشک در میدان مین افتاده است؟
 
چارسوی این کبوترهای پرپر را ببین
آیه‌های روشن زیتون و تین افتاده است
 
دست بر دامان شاه تشنه‌کامان یافتند
دست‌هایش را که دور از آستین افتاده است
 
زوزۀ کفتارها از هر طرف برخاسته است
شک ندارم این که شیری در کمین افتاده است
 
کربلا در کربلا تکرار شد بار دگر
ماه زیر خنجر شمر لعین افتاده است
 
محشر کبراست در کرمان و در تهران و قم
در رگان شهر شور اربعین افتاده است
 
کوه آهن بر زمین افتاده یاران کاین چنین
لرزه بر اندام کاخ ظالمین افتاده است
 
سر جدا پیکر جدا این سرنوشت لاله‌هاست
خاتم ملک سلیمان بی‌نگین افتاده است
83
0
موضوعحاج قاسم سلیمانی انقلاب اسلامی
گریز
شاعرسعید بیابانکی
قالبغزل
سبک پیشنهادیمدح و مرثیه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت