دل خرامان خرامان خرامانی‌ها

دل خرامان خرامان خرامانی‌ها
دشمن روز و شب موکب سفیانی‌ها
 
دست جامانده به تزویر در این دشت بلا
قاسم بی‌سر و بی‌دست شتابانی‌ها
 
جان به دنبال شهادت پی قدقامت بود
قصه‌ات قصۀ پرواز شب ظلمت بود
 
هرکه را خیر و شر و عشق و صفا عادت بود
قاسم اما به خدا یاور این امت بود
 
شیر از بیشه برون می‌شود اما آیا
خلوتت روضۀ خون می‌شود اما آیا
 
شرح پرواز بگو تا سفر آغاز کنیم
دست بر سینه روان مرگ شر آغاز کنیم
 
مست از بادۀ خون رقص‌کنان خواهم رفت
بی‌سر و دست و کفن تا به جنان خواهم رفت
 
دل قوی دار برادر که سحر نزدیک است
ناصری در بن چاه است و ظفر نزدیک است
 
دست بگشا و ببین ناصره از نام برفت
مصحف باطل این شاکله از شام برفت
 
سر به سودای تو دل‌ها نگران می‌رفتند
قصه کن امر بکن پا و سران می‌رفتند
 
دل پریشان نکنی مرد توانای عبور
می‌رویم از دل جان تا به تماشا وحضور
 
کور چشمی که تو را کشت نه انسانی بود
روح دجالی دوران تب شیطانی بود
 
می‌کشم هرکه تو را کشت به خونت سوگند
به تن شرحه به سودای جنونت سوگند
 
دل قوی دار علی یاور محرومان است
راه سخت است - ولی! یاور محرومان است
 
لب بجنبان که شب صاعقه آغاز کنیم
گوش بر امر ولی معبر حق باز کنیم
 
ما دلیران شب وحشت دوران‌هاییم
شیرمردان عبور از دل بحران‌هاییم
 
به خدا امرکنی جان به کف آریم همه
لشکر از کل جهان تا نجف آریم همه
 
تا علی هست ولی یاور ما ایمان است
شرح قدقامت ما قصۀ این پیمان است
88
0
موضوعحاج قاسم سلیمانی انقلاب اسلامی
گریزامام خامنه ای انقلاب اسلامی
شاعرمهرداد افشاری
قالبمثنوی
سبک پیشنهادیمدح
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت