ای آنکه در این لحظه درآغوش خدایی

ای آنکه در این لحظه درآغوش خدایی
تو پرتو نورانی بزم شهدایی
 
ای جوهرۀ ناب وجودت صدف یار
سردار! بفرما که چنین خوب چرایی؟
 
برگشته‌ای آرام اَلا نفس زکیّه
هم راضیه هم مرضیه مهمان رضایی
 
هر قطعه‌ای از پیکر پاک تو که می‌سوخت
می‌شد به ره مادر سادات فدایی
 
از پایْ فتادی که علمدار نیفتد
قربانی فرماندهی کل قوایی
 
ای آنکه خروج تو من الظلمت، الی النّور
چون آیت کرسی سبب دفع بلایی
 
هر کس نشود لایق عنوان شهادت
حقّا که برازندۀ این نام، شمایی
 
ای نور، در آن شام سیه‌پوش نیفتاد
یک لحظه میان تو و مهتاب جدایی
 
شاید که تو داری پر پرواز فرشته
انگار کبوتر ز قفس یافت رهایی
 
ای سنگ صبورت حرم زینب کبری
تو چشم و چراغ و کرم کرببلایی
 
شوریده و شیدای حسینی خرد شام
مشکاتی و آئینۀ مصباح هدایی
 
وقتی که بتابد به جهان مهر رخ یار
دلداری و فرماندۀ مردان خدایی
 
دیوار و در افتاده، به جان دل مادر
برگرد که دل در طلبت گشته هوایی
 
داد از غم تنهایی تو ای شه خوبان
دل بی‌تو به جان آمده وقت است بیایی
130
2
موضوعحاج قاسم سلیمانی انقلاب اسلامی
گریز
شاعرمرجان اکبرزاد
قالبغزل
سبک پیشنهادیمدح و مرثیه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت