کشیده شد بدنت در میان خون سردار

کشیده شد بدنت در میان خون سردار
که دشمنت بشود زود سرنگون سردار
 
که گریه‌های همه نذر راه تو باشد
نگاهِ کل جهان بر نگاه تو باشد
 
که بلبلان همه نام تو را بخوانند و
تو را شهید حریم حرم بنامند و
 
برایت از دل و جان عاشقانه جان بدهند
و عکس چشم تو را هی به هم نشان بدهند
 
شراب نابی و این رسم ناب بودن‌هاست
در اوج بودن از الطاف پر گشودن‌هاست
 
ببین چه کرده تن زخمی‌ات در این پیکار
به یاد و خاطرت این خاطرات را بسپار
 
شهید ناز من ای در میانۀ گودال
ببین چه جمعیتی آمده به استقبال
 
به زیر نعل که نه روی دست‌ها بردند
برای لحظۀ تشییع، چند تن مردند
 
علی به پیکر تو در نماز اشکش ریخت
کمر خمیده شد و آب‌های مشکش ریخت
 
بساط شادی خود را تمام بر چیدند
تمام شهر برایت سیاه پوشیدند
 
خدا به تو ز عنایت مقام والا داد
به خانوادۀ تو، هر کسی تسلا داد
 
اگر چه دیده به خود پیکرت گسست تو را
نبرده است کسی آن عقیق دست تو را
 
نریخته‌ست کسی آب‌های پاکی را
نبرده است کسی آن لباس خاکی را
 
اگر چه سهم یتیم تو بی‌قراری شد
چقدر اشک که بر پیکر تو جاری شد
 
چقدر آه که از دل بر آمد از داغت
چقدر آدم عاشق شده‌ست مشتاقت
 
تو شیر معرکه بودی به حال سر مستی
اگر چه رفته‌ای اما هنوز هم هستی
 
اگر چه اشک علی بعد تو سرازیر است
بدون شک غم آهش شدید درگیر است
 
زمین نخورده علَم بعد تو علم باقی‌ست
ستون خیمه نیفتاده این حرم باقی‌ست
 
جوان جوان پر از عاشق پر از تب و تابیم
بدون عشق علی ما دمی نمی‌خوابیم
 
خراب بادۀ عشقیم و یک‌به‌یک مستیم
همیشه پای همین بیرق و علم هستیم
 
شبیه حضرت زینب دلاور و شیریم
و انتقام تو را از یزید می‌گیریم
 
گمان مکن که اگر رفته‌ای علی تنهاست
نگاه‌بان درِ این حرم خود زهراست
 
نگاه ما همه بر دلبر خراسانی‌ست
تمام بیشه پر از ببر و شیر ایرانی‌ست
 
و ضرب سیلی ما ابتدای ویرانی‌ست
و نام ما پس از این قاسم سلیمانی‌ست
 
قسم به عشق که نامش همیشه پابرجاست
نرفته قاسم ما، او هنوز هم اینجاست
121
0
موضوعحاج قاسم سلیمانی انقلاب اسلامی
گریزمصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعروحید اشجع
قالبمثنوی
سبک پیشنهادیمدح و مرثیه
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت