هجوم موج بلا را به چشم خود دیدم

هجوم موج بلا را به چشم خود دیدم
غروب کرببلا را به چشم خود دیدم
 
به سر زنان پی عمه به روی تل رفتم
ذبیح دشت منا را به چشم خود دیدم
 
میان آن همه نیزه به دست در گودال
سنان بی سر و پا را به چشم خود دیدم
 
به زور نیزه زره را ز تن در آوردند
مرملٌ بدماء را به چشم خود دیدم
 
ز قتلگاه همه دست پر که می‌‌رفتند
به دوش خولی، عبا را به چشم خود دیدم
 
زمان حملۀ آن ده سوار تازه نفس
غبار روی هوا را به چشم خود دیدم
 
میان پنجۀ هر نعل تازه و میخش
لباس خون خدا را به چشم خود دیدم
 
سلام بر بدن بی سری که عریان شد
تن به خاک رها را به چشم خود دیدم
 
میان طایفه‌ها رأس‌ها که قسمت شد
سر همه شهدا را به چشم خود دیدم
 
عمو که خورد زمین، روی حرمله واشد
تمام واقعه‌ها را به چشم خود دیدم
 
به پشت خیمه به دنبال قبر اصغر بود
شکار رأس جدا را به چشم خود دیدم
 
فرار دختری آتش گرفته در صحرا
میان هلهله‌ها را به چشم خود دیدم 
 
گذشته از همه اینها به شهر بد نامان
زمان قحط حیا را به چشم خود دیدم
 
میان مجلس نامحرمان و بزم شراب
ورود آل عبا را به چشم خود دیدم
 
ته پیالۀ خود را کنار سر می‌‌ریخت
قمار و تشت طلا را به چشم خود دیدم
 
ضریح صورت جدم دوباره ریخت به هم
شتاب چوب جفا را به چشم خود دیدم
 
عزیز کردۀ زهرا، کنیز مردم نیست
اشارۀ دو سه تا را به چشم خود دیدم
129
0
موضوعشهادت | عصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام باقر (علیه السلام) | امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | ورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرقاسم نعمتی
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه
زبانفارسی

حاج حسین سیب سرخی
حاج محمود کریمی
حاج محمد حسین پویانفر
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت