عمامه بر میدارم از سر , حرف دارم

عمامه بر میدارم از سر , حرف دارم
هر جا بیاید نام مادر حرف دارم
 
هر چه می آید بر سر ما از سقیفه ست
از غربت بسیار حیدر حرف دارم
 
از سیلی و دیوار و زخم سر بماند
این بار از یک داغ دیگر حرف دارم
 
مسمومیت آخر گریبانگیر من شد
از نیش زهر و زخم بستر حرف دارم
 
همراه دارم در لحد عمامه ام را
با یادگاری پیمبر حرف دارم
 
دیگر خلاصه میکنم درد و دلم را
از کربلا با قلب مضطر حرف دارم
 
جا ماندم از جان بر کفان لشگر عشق
از قاسم و از عون و جعفر حرف دارم
 
بر یک رشید اربا اربا گریه کردم
از یک عبا و نعش اکبر حرف دارم
 
گهواره جنبان میان خیمه بودم
از بی قراری های اصغر حرف دارم
 
سرنیزه هارا دیده ام در کشمکش ها
از چکمه و پهلو مکرر حرف دارم
 
ای کشتگان اشک اگر طاقت بیارید
از خنجر و گودی حنجر حرف دارم
 
گودال از خون خدا پر شد لبالب
از ضربه ی سنگین آخر حرف دارم
 
با چشم خود دیدم چهل تا نعل تازه
از جای سم بر روی پیکر حرف دارم
 
با آستین پاره عمه روسری ساخت
ای مردم از قحطی معجر حرف دارم
40
0
موضوعشهادت امام باقر (علیه السلام)
گریزعاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | قتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | عصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعلیرضا خاکساری
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت