عاقبت آه کشیدم نَفسِ آخر را

عاقبت آه کشیدم نَفسِ آخر را
نفسِ سوخته از خاطره‌ای پرپر را
 
روضه‌خوانیِ مرا گرم نمودی امشب
روضه‌یِ آن همه گُل ، آن همه نیلوفر را
 
آخرین حلقه‌یِ شب‌هایِ محرّم هستم
شُکر اِی زَهر ندیدم سحری دیگر را
 
باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده‌است
باورم نیست تماشایِ تَنی بی سر را
 
باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود
دیدنِ سوختنِ چـارقَدِ دختر را
 
غارتِ خود و عَلَم ، غارتِ گهواره و مَشک
غـارتِ پیرهن و غارتِ انگشتر را
 
ذوالجَناحی که زِ یالَش به زمین خون می‌ریخت
نیزه‌هایی که رُبودند سَرِ اکبر را
 
آه در گوشه‌ی ویرانه که دِق مرگ شدیم
تا که همبازیِ من زد نَفسِ آخـر را
 
کمکِ عمّه شدم تا بدنَش خاک کنیم
بیـن زنجیر نهان کرد تَنی لاغر را
 
چنگ بر خاک زدم تا که به رویش ریزم
سرخ دیدم بدنش ، تکّه‌ای از معجر را
115
0
موضوعشهادت امام باقر (علیه السلام)
گریزعصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | شهادت حضرت رقيه بنت الحسين (سلام الله عليها)
شاعرحسن لطفی
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه,زمینه
زبانفارسی

جبار بذری
حاج محمود کریمی
حاج مهدی سماواتی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت