تمام شهر در خواب و تو در آغوش طوفان‌ها

تمام شهر در خواب و تو در آغوش طوفان‌ها
سرودی در دل شب آخرین شعر رهایی را
 
همیشه شیوۀ چشمت فریب جنگ با خود داشت
کجا آموختی عاشق کشی را، دلربایی را
 
غزل نه، قطعه باید گفت، شاید چاره ای باشد
برای کاف. ها. یا. عین. صادت، بی عبایی را
 
بیا برگرد خیمه ای علمدار رشید عشق
یتیمان حرم طاقت ندارند این جدایی را
 
تو در آغوش یارانی و می‌خوانیم با حسرت
بیاد تو کجایید ای شهیدان خدایی را
 
نمی‌دانم چه گفتی در سلام آخرت با دوست
که اینگونه گرفتی تو نشان کربلایی را
 
لباس رزم بر تن کن برای مسجد القصی
بیا فرماندهی کن نقشه‌ فتح نهایی را
116
0
موضوعحاج قاسم سلیمانی انقلاب اسلامی
گریز
شاعرمهدی چراغ‌زاد
قالبغزل
سبک پیشنهادیمدح
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت