یا مزن چوب جفا را بر لب و دندان من

یا مزن چوب جفا را بر لب و دندان من
یا بگو بیرون روند از مجلست طفلان من
 
یا نزن شرمی نما از روی زهرا مادرم
یا بزن مخفی ز چشم خواهر گریان من
 
من پی ترویج قرآن آمدم این جا که گشت
چوب خزران تو مزد خواندن قرآن من
 
ای ستمگر! هر چه می‌خواهی بزن اما بدان
بوسه‌گاه مصطفی باشد لب عطشان من
 
در اُحُد جد تو دندان پیمبر را شکست
باید از چوب تو اکنون بشکند دندان من
 
بارها و بارها پیوسته دید آزارها
هم سر خونین من، هم پیکر عریان من
 
سخت‌تر از چوب تو بر من نگاه زینب است
چوب تو نه، اشک او آتش زند بر جان من
 
خواندن آیات قرآن زیر چوب خیزران
با خدا این بوده از روز ازل پیمان من
 
من شدم در زیر چوب خیزران مهمان تو
مادرم در پای طشت زر بُوَد مهمان من
 
دست "میثم" را از آن گیرم که پیش از بودنش
همچنان دست توسل داشت بر دامان من
18
0
موضوعورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرغلامرضا سازگار
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت