کاش در بزم شراب آنروز تشت زرنبود

کاش در بزم شراب آنروز تشت زرنبود
یااگر که بود تشتی در میانش سرنبود
 
کاش آنجا دختران شه نقابی داشتند
آستین پاره هرگز بهتر از معجر نبود
 
کاش آندم که سراصغر به نیزه بسته بود
سوی او خیره نگاه خسته مادر نبود
 
کاشکی حد اقل دستان زینب باز بود
دست او راباز می کردند اگر بهتر نبود؟
 
جای این ظاهر فریبان یک مسیحی گریه کرد
دید دیگر قوتی درزانوی خواهر نبود
 
این یزید بی مروت قلب زهراراشکست
واقعاً این اجر خوبیهای پیغمبر نبود
 
چوب رابرداشت محکم زد که دندان بشکند
کاش وقتی چوب را می زددگر دختر نبود!
 
نامسلمان جای بدر از عمق جانش چوب زد
واقعاً در سینه اش جز کینه حیدر نبود
 
واقعاًقلب خدانشناس ها آنجا نسوخت؟!
واقعا این صحنه های تلخ زجر آور نبود؟!
126
0
موضوعورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریزمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | مصائب حضرت رباب
شاعرمهدی نظری
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت