خنده بر پاره گریبانی مان می کردند

خنده بر پاره گریبانی مان می کردند
خنده بر بی سر و سامانی مان می کردند
 
پشت دروازه ی ساعات معطل بودیم
خوب آماده ی مهمانی مان می کردند
 
از سر کوچه ی بی عاطفه تا ویرانه
سنگ را راهی پیشانی مان می کردند
 
هر چه ما آیه و قرآن و دعا می خواندیم
بیشتر شک به مسلمانی مان می کردند
 
شرم دارم که بگویم به چه شکلی ما را
وارد بزم طرب خوانی مان می کردند
 
 بدترین خاطره آن بود که در آن مدت
مردم روم نگهبانی مان می کردند
 
هیچ جا امن تر از نیزه ی عباس نبود
تا نظر بر دل حیرانی مان می کردند
111
0
موضوعورود كاروان اسرا به شام و مجلس یزید امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
گریز
شاعرعلی اکبر لطیفیان
قالبغزل
سبک پیشنهادیروضه,واحد
زبانفارسی

حاج محمدرضا طاهری
حاج نریمان پناهی
حاج نریمان پناهی
حاج مجید بنی فاطمه
حاج محمدرضا طاهری
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت