پیرمردم نکشیدم ندهید آزارم

پیرمردم نکشیدم ندهید آزارم
بگذارید به همراه عصا بردارم
 
به زمین میخورم و طاقت ره رفتن نیست
در همین اول ره،کاش که جان بسپارم
 
مویم آشفته شد از بس که کشیدند مرا
کاش می شد که عمامه به سرم بگذارم
 
پا برهنه،وسط کوچه به دست بسته
به خدا هر قدمم فکر سر بازارم
 
عمه ام را سر هر کوچه تماشا کردند
مثل یک ابر بهار، از غم او می بارم
 
جگرم سوخت همان لحظه که خانه می سوخت
خانه ام سوخت ولی یاد درو دیوارم
 
خانه پر دود شد و شکر ،که در میخ نداشت
دائماً یاد تن فاطمه و مسمارم
 
صورت همسرم از شعله ی در گُر نگرفت
صورت مادر ما سوخت و من بیمارم
 
زن و اطفال من از ترس به خود لرزیدند
نزند هیچ کسی لطمه به روی یارم
22
1
موضوعشهادت امام صادق (علیه السلام)
گریزمناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا حضرت زینب (سلام الله علیها) | هجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها)
شاعرمحمود اسدی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت