مباد آنکه عبای تو یک کنار بیفتد

مباد آنکه عبای تو یک کنار بیفتد
میان راه ، تن تو بی اختیار بیفتد
 
تو را خمیده خمیده میان کوچه کشیدند
که آبروی نجیبت از اعتبار بیفتد
 
دگر غرور تو را چاره جز شکسته شدن نیست
اگر محاسن تو دست این سوار بیفتد
 
توقع اثری غیر آبله نتوان داشت
مسیر پای برهنه ت اگر به خار بیفتد
 
چه خوب شد که لباست به میخ در نگرفت و ...
چه خوب شد که نشد پهلویت ز کار بیفتد
 
اگر چه سوخت حریمت ولی ندید نگاهت
ز گوش دخترکان تو گوشوار بیفتد
 
هنوز هم که هنوز است جلوه های تو جاریست
که آفتاب ، محال است در حصار بیفتد
97
0
موضوعشهادت امام صادق (علیه السلام)
گریزهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها) | عصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرعلی اکبر لطیفیان
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت