شب ظلمت شب مرگ سحر است

شب ظلمت شب مرگ سحر است
شب آتش زدن خشک و تر است
شب طوفانی زهری جانسوز
شب خندیدن زخم جگر است
باز تاریخ به تکرار رسید
در و دیوار حرم شعله ور است
اشک طفلی که بخود می لرزید
شاهد بستن دست پدر است
نیمه شب سایه کنار خورشید
در دل شهر به حال گذر است
پای عریان و سر بی دستار
آن غریب از همه مظلوم تر است
ترس شمشیر شهادت میداد
او امام است و نبی را پسر است

85
0
موضوعشهادت امام صادق (علیه السلام)
گریزعصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمیثم مومنی نژاد
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت