هر شب که آه تا به سحر گاه می‌کشم

هر شب که آه تا به سحر گاه می‌کشم
با اشک شعله بر جگر ماه می‌کشم
 
 
تا باز هم به شِکوه نگویند بس کنم
آهسته گریه می‌کنم و آه می‌کشم
 
از رنگ سرخ بستر و از پیچ و تاب من
فهمیده زینبم غم جانکاه می‌کشم
 
تا در بروی شوی، به لبخند وا کنم
خود را به خاک این ره کوتاه می‌کشم
 
بازو اگر مدد کندم دور از همه
آب وضوی آخرم از چاه می‌کشم
 
 
با نیمه‌جانی‌ام شب خود صبح می‌کنم
با درد سینه‌ام نفسی گاه می‌کشم
36
0
موضوعایام بستری در خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریز
شاعرحسن لطفی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت