مثل هر شب نگاه مادر من

مثل هر شب نگاه مادر من
خیره بر چارچوب در شده است
آن قدر خیره مانده یک نقطه
که نگاهش دوباره تر شده است
 
مادرم از گلایه‌ها سیر است
مادرم نوجوان، ولی پیر است
مادرم بستری، زمین‌گیر است
مادرم دست بر کمر شده است
 
زخم بازو برید امانش را
سوخت آن قامت کمانش را
طاقتش هرچه‌قدر کم شده است 
درد پهلوش بیشتر شده است
 
زن همسایه چند روزی پیش
با گروهی عیادتش آمد
با همین گوش خود شنیدم گفت:
«فاطمه مثل محتضر شده است»
 
جامه‌ای کرد بر تن حَسَنش
کفنی هم گذاشت دست حسین
زینبش را فقط سفارش کرد
نکند عازم سفر شده است:
 
«دخترم! کربلا برای حسین
مثل خواهر نه! مثل مادر باش
چون شنیدم که از مصیبت او 
سعد وقّاص با خبر شده است»
 
بگذارید نیمه‌جان بشوم
بگذارید قدکمان بشوم
بگذارید روضه‌خوان بشوم
حرفی از کربلا اگر شده است
.
کربلا هیزم تر آوردند
اشک از دیده‌ها در آوردند
دامن خیمه‌های آل اللّه 
با همان شعله شعله‌ور شده است
 
چارده قرن مادرم زنده است
نور او تا همیشه تابنده است
شرح او بی‌نهایتی ابدی است
قصّه‌اش گرچه مختصر شده است
17
0
موضوعایام بستری در خانه حضرت زهرا (سلام الله علیها)
گریزهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها) | عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | عصر عاشورا، شام غریبان و اسارت کاروان امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمجید لشگری
قالبچهار پاره
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت