ما سائلان هر شب دربار عبدالله

ما سائلان هر شب دربار عبدالله 
نان می‌خوریم از سفره‌ی پربار عبدالله
مانند بابای کریمش دست و دلباز است
ضرب المثل شد رأفت بسیار عبدالله
دستان او عطر امام مجتبی دارد 
ارث حسن شد گرمی بازار عبدالله
در یک شب عمرش ره صد ساله را طی کرد
از بس خردمندانه بود افکار عبدالله
امشب بیا با من بگو وای از دل زینب 
آتش به جان عمه زد اصرار عبدالله 
سوی شهادت می‌دوید از جانب خیمه
حکمت نهفته در دل رفتار عبدالله
از " لااُفارِق عَمّیِ"  او می‌توان فهمید
حُسن توجه بود در گفتار عبدالله
می‌رفت در گودال دستش را سپر سازد
قیمت ندارد این همه ایثار عبدالله
زیر سر تیر و کمان حرمله‌ها بود 
کلی گره افتاد اگر در کار عبدالله 
 
 
در راه دین، راه خدا، راه عمو جانش
جان داد، جان بچه‌های ما به قربانش
دستی که آویزان شود از پوست می‌لرزد
ما را مدینه می‌برد با دست لرزانش
دست حسین بن علی با زحمت بسیار 
خون لخته‌ها را می‌گرفت از روی دندانش
وقتی در آغوش امام عصر خود جان داد 
نقش تبسم بود بر لب‌های عطشانش
روی تن غرق به خونش راه افتادند
تکبیر گویان دشمنانِ نامسلمانش
پیش نگاه اهل خیمه عصر عاشورا
می‌رفت زیر سم مرکب جسم عریانش
روشن کند مانند ماهی از سر نیزه 
شب‌های تار نجمه را چشم درخشانش
20
0
موضوعشهادت حضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریز
شاعرعلیرضا خاکساری
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت