قعر سجون، به واژه که معنا نمیشود

قعر سجون، به واژه که معنا نمیشود
در چاه، جای یوسف زهرا نمیشود
 
چندین سیاه چال در اعماق یکدگر
اینجا که جای این قدِ رعنا نمیشود
 
تاریکتر ز شامِ سیه سِجنِ من شده
نور خدا، نهان دلِ شبها نمیشود
 
 
ممنوع شد اگرچه ملاقاتِ من، ولی
دیوار و در که مانعِ زهرا نمیشود
 
این گردنِ شکسته ی زنجیر بسته ام
حتی برای سجده کمی تا نمیشود
 
کوبیده ساقِ پای من از حلقه ی قیود
این استخوانِ خورده گِره وا نمیشود
 
با زهرِ کین، گلوی منِ روزه دار سوخت
افطار من که سیلیِ اعدا نمیشود
 
بر غربتم اگرچه رضا روز و شب گریست
اما غمم، مصیبت عظما نمیشود
 
با روضه های جدّ غریبم گذشت عمر
دردم بدونِ گریه مداوا نمیشود
 
این سالهای سخت به زندان، چو یک شبِ...
زندانِ سختِ زینب کبرا نمیشود
 
چندین کفن به جسم من، ای وای یک کفن...
بهر عزیز فاطمه پیدا نمیشود
 
 
زیر سمِ ستور، چه میمانَد از بدن
این جسمِ خاکمال شناسا نمیشود
 
چیزی نمانده تا سحرِ فجرِ انتقام
خورشید، پشت ابر تماشا نمیشود
 
یا صاحب الزمان بنما ذوالفقار را
چاره بجز قیام تو مولا نمیشود
13
0
موضوعشهادت امام موسی ابن جعفر الکاظم (علیه السلام)
گریزعاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان | مناجات ها و مصیبتهای حضرت زینب بعد از عاشورا امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرمحمود ژولیده
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت