دوری از شهر و دیارم عزتم را لطمه زد

دوری از شهر و دیارم عزتم را لطمه زد
این جدائی قلب پاک عترتم را لطمه زد
 
با دو دست بسته هم باب الحوائج بوده ام
کی غل و زنجیر فضل و رحمتم را لطمه زد
 
ناله ها ی ممتدم گویای این مطلب شده
بغض سینه اشتیاق صحبتم را لطمه زد
 
تار میبینم ز بس که این حرامی یهود
گاه و بیگاه آمد از ره صورتم را لطمه زد
 
صوت سیلی هم صدا شد با صدای خنده اش
هر دمی آمد سراغم خلوتم را لطمه زد
 
شد شکسته راه رفتن ارث مادر زادیم
ضربه ها را بی هوا زد قدرتم را لطمه زد
 
نام زهرا را نه تنها با طهارت او نبرد
بد دهن بود و دل با غیرتم را لطمه زد
 
داغ من یک سربریدن کمتر از جدم حسین
آخر کار این کفن ها غربتم را لطمه زد
 
پیکر من بین راه زائران کربلا
این سه روزه تا قیامت شوکتم را لطمه زد
86
0
موضوعشهادت امام موسی ابن جعفر الکاظم (علیه السلام)
گریزمصائب امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرقاسم نعمتی
قالبغزل
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت