عمه تا دیر نشده بذار برم

عمه تا دیر نشده بذار برم 
مثل تو دلواپسم خیلی براش 
انگاری دیگه نفس نمی‌کشه 
حرمله ببین چیکار کرده باهاش !
 
عمه جانِ مادرت بذار برم 
تا به دادِ زخم پهلوش برسم 
سنگای بدی زدن، می‌خوام برم 
به جراحتای ابروش برسم 
 
عمه خواهش می‌کنم بذار برم 
شبیه خودت حالم خیلی بده 
تنها نیستم اونجا غصه مُ نخور 
مادرت هم توی گودال اومده 
 
واسه تشنگیش می‌خوام توو قتلگاه 
عکس قطره‌های بارون بکشم 
هی تقلا می‌کنه ! بذار برم ! 
از گلوش نیزه رو بیرون بکشم 
 
اگه دیر برم بازم یتیم می‌شم ! 
بیشتر از عمو، پدر بوده برام 
وقتی سایه‌ش نباشه رویِ سرم 
دنیا رو یه لحظه حتی نمی‌خوام 
 
خیلی بَر خورده به غیرتم، ببین 
اهل کوفه چی آوردن به سرش ! 
عمه جان اگه به موقع نرسم 
زیر چکمه‌های شمرِ پیکرش 
 
فدای چشات بشم گریه نکن 
تو هوامو خیلی داشتی همیشه 
به جون بابام قسم اگه برم 
عمو از دست تو دلخور نمی‌شه 
 
سن و سالمو نبین ! نمی‌ذارم 
خولی و سنان بیان دور و برت 
اگه دیگه ندیدیم همدیگه رو 
حواست خیلی باشه به معجرت
10
0
موضوعشهادت حضرت عبدالله ابن الحسن (علیه السلام)
گریزقتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعروحید قاسمی
قالبچهار پاره
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت