عشق را در بر کشید

عشق را در بر کشید
از جگر آهی برای غربت دلبر کشید
از کف پای عمو
سرمه‌ای برداشت و روی دو چشم تر کشید
گفت احلی من عسل
شربت عشق حسین بن علی را سر کشید
روضه‌ام آغاز شد
بر زمین هی پا کشید و قد کشید و پرکشید
مرکبی با نعل خود
قد او را چون عمو عباس آب‌ آور کشید
داغ فرزند حسن
دست مقتل را گرفت و تا به پشت در کشید
 
 
قصه را از سر گرفت
پهلوی قاسم شکست و روضه‌ی مادر گرفت
 
 
حرمت حیدر شکست
عاقبت از ساقه‌ی خود غنچه‌ای پرپر شکست
بار شیشه داشت و
سنگی آمد آه! بار شیشه‌اش آخر شکست
خورد پیشانی به در 
آنقدر محکم که با آن ضربه شاید سر شکست
چادرش آتش گرفت
مادر افتاد و در افتاد و دل حیدر شکست
در میان شعله‌ها
یاحسینی گفت مادر، روضه آمد کربلا
 
هم بدن سالم نماند
هم دل ارباب بی غسل و کفن سالم نماند
با حساب تیرها
پیکرش مانند تابوت حسن سالم نماند
با حساب نیزه‌ها
آه حتی تار و پود پیرهن سالم نماند
با حساب تیغ‌ها
چون به تن جوشن نبود اعضای تن سالم نماند
با حساب سنگ‌ها
چیزی از ابرو و دندان و دهن سالم نماند
با حساب نعل‌ها
هیچ یک از استخوان‌های بدن سالم نماند
 
پیکری باقی نماند
خووود روی سر نبوده، پس سری باقی نماند
39
0
موضوعشهادت حضرت قاسم ابن الحسن (علیه السلام)
گریزهجوم به خانه ، شهادت و حضرت محسن حضرت زهرا (سلام الله علیها) | قتلگاه امام حسین (علیه السلام) ، کربلا و کاروان
شاعرحامد تجری
قالبترکیب بند
سبک پیشنهادینامشخص
زبانفارسی
اشعار مرتبط با این شعر و مناسبت